شایان مصلح، مدافع چپ پرسپولیس که تازگی با سرخپوشان قراردادش را به مدت دو فصل دیگر تمدید کرده، مهمان ما بود و در مورد دو سال حضورش در پرسپولیس و اتفاقاتی که برای او در این سالها رخ داد، به گفتگو پرداخت.
اتفاقاتی که شاید تا به حال نه جایی شنیده و نه جایی خوانده باشید! از دعوا با فرشاد احمدزاده و بیرانوند گرفته تا اختلافش با محمد انصاری و خاطرات ناگفتهاش از برانکو و زلاتکو... شاید جالب باشد بدانید امروز سالروز تولد شایان مصلح هم هست و شما مصاحبه ویژه خبرورزشی با او را در سالروز تولدش میخوانید.
*چه شد که قراردادت را تمدید کردی؟
اولویت اول من همیشه پرسپولیس بوده و خوشحالم که دو فصل دیگر در خدمت هواداران این تیم هستم.
*خیلیها معتقدند، چون محمد نادری در پرسپولیس نماند، با تو تمدید کردند.
خیلیها دوست نداشتند من با پرسپولیس تمدید کنم، اما قبل از بازی با سپاهان در جام حذفی با من تماس گرفتند و گفتند در لیست برانکو برای فصل بعد هستی و برای تمدید به باشگاه بیا تا مذاکره کنیم. در واقع باشگاه طبق لیست برانکو با من تمدید کرد.
*پس میگفتند برانکو تو را نمیخواهد؟
نمیدانم این حرفها از کجا میآید، اما برانکو خودش مرا به پرسپولیس آورد و در ترکیب اصلی قرار داد. من وقتی فیکس هم بودم، میگفتند برانکو، شایان را نمیخواهد. این حرفها فوتبالی نیست و کسانی که آن را مطرح میکنند، قطعاً با من مشکل دارند. برانکو به باشگاه لیست داده و مرا خواسته وگرنه من این فصل با تیم دیگری قرارداد میبستم.
*پس چرا تمدید قراردادت طول کشید؟
خودم به باشگاه گفتم صبر کنند تا فینال جام حذفی برگزار شود، بعد از بازی با داماش هم به نجف و کربلا رفتم و بعدش هم راهی بیروت شدم که مسافرتی تفریحی بود. اگر در ایران بودم، زودتر تمدید میکردم.
*مبلغ قراردادت چقدر است؟
اجازه بدهید نگویم رقم دقیق را، ولی مثل باقی بازیکنان و عرف فوتبالیها قرارداد من هم افزایش پیدا کرد.
*پول فصل قبلت را کامل گرفتی؟
هنوز درصدی از فصل قبل باقی مانده است. آقای عرب قول داد تسویه میکنند، ولی من بدون دریافتی کامل پولم تمدید کردم.
*از باشگاهی هم پیشنهاد داشتی؟
یکی از دوستانم که ایجنت بینالمللی است با چند تیم مذاکره کرد که با یک تیم از آذربایجان به توافق هم رسید، اما ترجیح دادم در پرسپولیس بمانم.
*اسم تیمها را میگویی؟
اسم تیمها را نه، ولی تیم آذربایجانی در لیگ اروپا بازی کرده و یک تیم از اوکراین و یک تیم هم از لیگ دو فرانسه بود.
*این فصل با برگشت انصاری بعد از مصدومیت، کارت سخت میشود. فکر میکنی بتوانی نظر مربی جدید را جلب کنی؟
روزی که میآمدم هم مرا از اسم انصاری و ماهینی که دفاع چپ بازی میکردند، ترساندند، اما من با وجود مصدومیت این فصل بیشترین بازی را در بین مدافعان کناری انجام دادم.
*برانکو چقدر در فوتبال تو تأثیر داشت؟
من به عنوان یک بازیکن لیگ یکی به پرسپولیس آمدم. برانکو به من خیلی زود اعتماد کرد و در اولین بازی تیم در سوپرجام فیکس به من بازی داد و با مشاورههایی که به من داد، خیلی دید بهتری از فوتبال پیدا کردم.
*کار با برانکو چطور بود؟
برانکو یک ویژگی مهم داشت و آن هم این بود که کنار زمین خیلی در نوع بازی کردن ما دخالت نمیکرد و فقط بعضی وقتها دستورات کوتاه تاکتیکی میداد و این باعث میشد تمرکز بهتر و بیشتری در زمین داشته باشیم.
*یک خاطره خوب از برانکو بگو.
نزدیک اربعین بود که رفتم پیش برانکو و گفتم میخواهم بروم کربلا. تا اسم اربعین را شنید، به مترجمش گفت برود و اشکالی ندارد.
*ولی به انصاری اجازه نداد.
محمد ۳ روز قبل از بازی میخواست برود و به دلیل تمرینات تاکتیکی مهم، برانکو به انصاری اجازه نداد.
*در این دو سال برانکو کاری کرده که غافلگیر شوید؟
برانکو آدم قابل پیشبینیای بود، حتی ترکیبش و تعویضهایش را میشد به راحتی پیشبینی کرد، اما بعد از دو ماه مصدومیت یکدفعه گفت مقابل ماشینسازی فیکس بازی کن که تعجب کردم.
*برانکو تا به حال سرت داد زده؟
(میخندد) زیاد!
*دعوا هم کرده؟
اهل دعوا نبود.
*چرا سرت داد میزد؟
وقتی دریبل میزدم، میگفت فیلم و فنر نیا!
*اول فصل، بعد از بازی رفت مسجدسلیمان چند بازی تعویض نشدی. برانکو از تو ناراضی بود؟
تعویضهای برانکو از قبل مشخص بود؛ وقتی یک گل جلو بودیم، برای حفظ بازی من را تعویض میکرد و وقتی یک گل عقب بودیم، برای سرزنی به خط حمله میرفتم، اما وقتی بازی راحتی بود یا جلو بودیم، من را به زمین نمیفرستاد.
*به مربی بعدی میگویی فوروارد هم به تو بازی دهد؟
من دوست ندارم مهاجم باشم، ولی اگر لازم باشد در هر پستی بازی میکنم.
*ولی مهاجم خوبی هستی و میتوانی کمک کنی.
اگر لازم باشد آقاکریم میتواند مشاوره بدهد. البته در تمرینات که کلکل میشود، خودم دفاع را رها میکنم و میروم خط حمله!
*نظرت در مورد مربی بعدی پرسپولیس چیست؟ دوست داشتی گلمحمدی بیاید؟
گلمحمدی مربی خوبی است و گزینه مناسبی بود، ولی فراموش نکنید هر مربیای به پرسپولیس بیاید، کار سختی دارد و اگر موفقیتهای برانکو را تکرار نکند، اجازه نمیدهند در تیم بماند.
*مصدومیتت تمام شد؟
الان از ناحیه همسترینگ مصدوم هستم و فیزیوتراپی میکنم. دو هفتهای فکر کنم به تمرینات نرسم و مصدومیت قدیمم هم پابرجاست و به آن عادت کردم.
*یعنی درمانی ندارد؟
چند بازیکن دیگر ما هم این درد را دارند و حتی انصاری چند سال است با این درد بازی میکند، ولی مصدومیت من جدیتر از بقیه است و باید با مسکن دردش را کنترل کنم.
*تو کمحاشیه هم نبودی البته حاشیههای غیرفوتبالی. چطور با این حواشی کنار میآیی؟
اسمش را نمیگذارم حاشیه، یکسری افراد با کممعرفتی سعی کردند برای من حاشیه درست کنند وگرنه من کاری نکردم که این همه حاشیه ساختند.
*در تیم هم به خاطر این حاشیهها مشکل داشتی؟
بعضیها بد برخورد کردند و فقط بشار بود که من را دلداری داد.
*چرا وقتی احمدزاده با لگد و بیرانوند با مشت تو را زدند، کاری نکردی؟
در ماجرای فرشاد من یک تکل معمولی در تمرین زدم و او ناراحت شد و آخر هم من عذرخواهی کردم، ولی بیرانوند اصلاً من را نزد و فقط بحث کردیم و در حد داد و بیداد بود که از علی هم عذرخواهی کردم. کلاً آدم صبوری هستم و به خاطر فوتبال دوست ندارم کسی را ناراحت کنم.
*با انصاری هم مشکل داری؟
من با محمد رفیق هستم و مشکلی ندارم.
*ولی چند جا شنیدیم با هم مشکل دارید.
من مشکلی با محمد ندارم، فقط کمی از نظر سیاسی اختلاف نظر داریم که خیلی عجیب نیست و آدمها نظرات متفاوتی با هم دارند.
*تیم سابقت سپیدرود هم سقوط کرد. فکر میکنی این تیم همانطور که آسانسور آمد با آسانسور سقوط میکند؟
مردیم از بس به خاطر سپیدرود حرص خوردیم. هر وقت پرسیدیم بازی چند چند شد؟ گفتند سپیدرود باخت. فوتبال گیلان از سال ۹۰-۸۹ به بعد و اتفاقاتی که برای داماش افتاد، دیگر روز خوش از نظر مالی ندید و بدون پول نمیشود کاری کرد و سپیدرود هم به خاطر مسائل مالی سقوط کرد.
*داماش هم ناموفق بود و نتوانست به لیگ یک صعود کند.
حق داماش صعود بود و امیدوارم حقش را بدهند. من مدیون فوتبال گیلان هستم، چون از آنجا به فوتبال معرفی شدم و امیدوارم باز هم تیمهای گیلانی را در لیگ برتر ببینیم.
*از شعر و شاعری چه خبر؟ کی کتاب بعدی را چاپ میکنی؟
آخرین شعری که گفتم، به قبل از سال تحویل و میلاد حضرت علی (ع) برمیگردد که بعد از یک سال شعر گفتم. زیاد فرصت شاعری ندارم.
*واکنش مردم نسبت به شعرهایت چطور است؟
هم واکنش خوب است و هم بد. مثلاً میگویند چرا شعر میگویی؟ برو فوتبالت را بازی کن. من دوست دارم وقت آزادم، شعر بگویم و فکر میکنم اجازه داشته باشم و آزادم به دلخواه خودم از اوقاتم استفاده کنم. من که در زمین فوتبال شعر و غزل نمیگویم و دوست دارم فوتبالم را مردم نقد فنی کنند نه اینکه به خاطر سبک زندگیام، فوتبالم نقد شود.
*برنامهای برای ادامه تحصیل داری؟
من دو واحد دیگر از لیسانسم مانده و نتوانستم به خاطر پرسپولیس بروم و امتحان بدهم، ولی به امید خدا تابستان این دو واحد را هم پاس میکنم و دیگر هم ادامه نمیدهم.
*بعد از فوتبال سراغ مربیگری میروی یا شاعری؟
مربیگری که دوست ندارم و شاعری هم که شغل نیست، ولی دوست دارم معلم یا استاد دانشگاه شوم.
*چرا معلمی؟
هم پدر خدابیامرزم معلم بود و هم مادرم معلم است و به همین خاطر دوست دارم معلم شوم.
*معلم چه درسی بودند؟
پدرم ریاضی درس میداد و مادرم هم زبان درس میدهد.
*چه مقطعی؟
دبیرستان.
*پس زبانت باید خوب باشد.
همهاش یادم رفته، ولی آن موقع که درس میخواندم، زبانم خوب بود.
*خودت چه درسی را دوست داری آموزش بدهی؟
علوم تربیتی، ادبیات و حتی معارف را دوست دارم و استعداد زیادی در زیاد حرف زدن برای دانشآموزان دارم.
*چرا پیراهن شماره ۶۹ میپوشی؟
هم سالگرد زلزله رودبار است و هم عدد ابجد اسم حضرت زینب (س). به این دو دلیل میپوشم.
*عدد دیگری هم بوده که بخواهی انتخاب کنی؟
دوستان رشتیام میگویند ۴۶ بپوش و رودباریها هم به خاطر پلاک ماشین شهر میگویند ۵۶، ولی گفتم بیخیال شوید و من ۶۹ را دوست دارم.
*پرسپولیس فصل بعد چه میکند؟
حاشیه تعویض مربی کار را سختتر کرده و بعد از ۳ قهرمانی متوالی، مربی بعدی چالش بزرگی پیشرو دارد و کار چند برابر سخت شده است.
*والیبال را دنبال میکنی؟
فرصت زیادی ندارم، ولی چند بازی را دیدم و میدانم که صدرنشین هستیم. البته خودم هم بازی میکردم و عضو تیم منتخب گیلان بودم.
*چه پستی بازی میکردی؟
همپست سعید معروف بودم. پاسور بازی میکردم.
*کدام والیبالیست را دوست داری؟
سعید معروف فوقالعاده است.
زلاتکو غافلگیرم کرد
از مصلح خواستیم یک خاطره جالب برای ما تعریف کند و خیلی زود یاد برادر برانکو افتاد و یک خاطره از زلاتکو تعریف کرد: «سرمای شدیدی خورده بودم و من را از بقیه بازیکنان جدا کردند. من طبقه دوم بودم، کل تیم طبقه اول اتاق داشتند. از طرفی مصدوم هم بودم، نمیتوانستم جلوی نفت مسجدسلیمان بازی کنم. سیدجلال و شجاع هم که نبودند و دفاع نداشتیم. با کلی دارو و آبلیمو و عسل که به من دادند، توانستم صبح چند دقیقه با تیم گرم کنم و برانکو پرسید بازی میکنی یا نه؟ راستش را بخواهید رویم نشد بگویم نه و قبول کردم بازی کنم. تا من گفتم بازی میکنم، زلاتکو برادر برانکو با خوشحالی دستانش را باز کرد و من را محکم بغل کرد و خندید که خیلی از او عجیب بود. همه زلاتکو را به آرامش و بیتوجهی میشناختند، ولی آن روز خیلی خوشحال شد و نتوانست خودش را کنترل کند.»
سعید شاهنظری
- 10
- 4