آنچه برای آندرهآ استراماچونی در باشگاه استقلال حیرتآور است، او را عصبانی میکند و تا آنجا او را پیش میبرد که دل از تمرین دادن تیمش بکند، برای مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره استقلال نه حیرتآور است و نه آنها را عصبانی میکند. فوتبال ایران به همین سادگی حس حیرت و عصبانیت خود را مقابل اشتباهات و نارساییهای اداری و مدیریتی از دست داده و دوست دارد به تماشاگران و روزنامهنگاران نیز یاد بدهد که حیرت نکنید، عصبانی نشوید، چیزی نیست، ما مشغول کار خود هستیم و تا ابد میخواهیم با همین ساز و کار پر از مسأله مدیریت کنیم.
استراماچونی در دریافت دستمزد خود دچار مشکل شده و بخشی از این مشکل البته به تحریمهای بانکی ایران مربوط است و باشگاه استقلال را نیز دچار همان مشکل عمومی برای شرکتها و هر نهاد ایرانی در مراودات مالی بینالمللی کرده اما مدیریت باشگاه استقلال از توضیح صادقانه، دقیق و دور از وعدههای بیهوده به سرمربیاش عاجز است. استراماچونی هنوز رابطهای مسقیم و بیواسطه با مدیرعامل باشگاه ندارد.
آنها نشستهای موفقی را برای گفت و گو برگزار نکردهاند و این استراماچونی را به تمام مسائلی که برایش پیش میآید، بدبین کرده است. باشگاه استقلال از ابتدای ورود استراماچونی به باشگاه استقلال هنوز نتوانسته رابطه مدیریت و سرمربی را تنظیم کند. آخرین وعده باشگاه استقلال این است که این مشکل جدید را که منجر به قهر استراماچونی شده، حل میکند اما نه استراماچونی خوشبین است و نه تماشاگران باور دارند که بعد از این دوباره بحرانها بین باشگاه و سرمربی ساخته نشود.
در همین روزها بحث حذف استقلال از لیگ قهرمانان آسیا به دلیل بیتعهد بودن در پرداخت به طلبکاران باشگاه مطرح شده. باشگاه تکذیب میکند و میگوید از لیگ قهرمانان حذف نخواهد شد اما تأکید باشگاه نمیتواند اعتماد تماشاگران را جلب کند. این محصول بیاعتمادی است که باشگاه برای هوادارانش ساخته، در حالیکه باشگاه اگر یک کار مهم داشته باشد، این است که فضایی بسازد تا تماشاگران در تصمیمگیریها به مدیران اعتماد کنند.
استقلال فرسنگها از چنین فضایی دور است و مثالش میتواند این باشد که تماشاگران حتی در روزهای پیروزی استقلال علیه مدیرعامل باشگاه شعار میدهند. امیرحسین فتحی باید گذشته را مرور کند و ببیند چه گذشته که دیوار اعتماد فرو ریخته است؟ استقلال بهترین روزهایش را پشت سر میگذارد. تیم به صدر جدول رفته و مهمتر اینکه نمایشهایی تماشایی را هر هفته به رخ تماشاگرانش میکشد. حفظ این ریتم از مسئولیتهای مدیران باشگاه است، همان هیأت مدیرهای که مسئولیتهایش را نمیشناسیم و همان مدیرعاملی که نتوانسته اعتماد را در اندازهای قابل قبول بین خود و هوادار برقرار کند. بله، منصفانه نیست که موفقیتهای استقلال را سراپا به نام استراماچونی بنویسیم و هیچ سهمی برای باشگاه قائل نباشیم.
در حالت طبیعی، در یک باشگاه، همه با هم شکست میخورند و موفق میشوند اما در استقلال چه میگذرد که حسابها جدا شدهاند؟ استقلال با این جنس رابطهها بین سرمربی و باشگاه و این نوع مسائل که هر از گاهی ترمز تیم را میکشد، نمیتواند روند خود را ادامه دهد. این اختلالات سرانجام تیم را از حرکت به سوی رویاهایش باز میدارد و در یکی از این قهر و آشتیها، یکباره خواهیم دید که فتحی مانده و استقلال و از استراماچونی خبری نیست. قوانین مالی بینالمللی در فوتبال با این بدعهدیها تعارف ندارد و فرصت فسخ یکطرفه و خسارت را به مربیان و بازیکنان میدهد. استقلال باید به بدترین حالتها هم توجه کند و بدترین اتفاقات را در این رابطههای مخدوش با سرمربیاش در نظر بگیرد.
فرشاد کاسنژاد
- 15
- 6