دو سه روزی است بحث رفتن استراماچونی از استقلال فضای فوتبال ایران را تحت الشعاع قرار داده است. تا الان مربیان زیادی در اوج موفقیت از تیمهایشان جدا شدهاند اما کمتر سراغ داریم چنین جو عجیب و فراگیری ایجاد شده باشد. طوریکه هنوز استراماچونی از ایران خارج نشده بود پیش کسوتان استقلال از مدیریت باشگاه و فدراسیون و وزارت ورزش انتقاد میکردند. در همهجای دنیا رابطه هوادار و باشگاه و مربی قواعد سادهای دارد، اما پازلش در ایران پیچیدهتر از این حرفهاست. مدیرانی که چند صباحی هستند و زود میروند، مربیانی که قراردادهای عجیب با باشگاهها میبندند، فوتبالی که چون معروفترین تیمهایش دولتی هستند کلی صاحب دارد و ندارد! و فدراسیون و وزارت ورزش و گاهی حتی نمایندهها برای یک تیم تصمیم میگیرند و گاهی از احساسات هوادار استفاده میکنند.
برای همین ماجرا ابعاد بغرنجی پیدا میکند و در این شرایط یک تیم که تازه اوج گرفته، بعد از سالها به صدر رفته، هم نتیجه میگیرد و هم عالی بازی میکند ناگهان با رفتن مربی مواجه میشود و در این شرایط تلخ مشخص است که قلب هوادار به درد میآید و نگران تیمش میشود. و چه فرصت خوبی برای عدهای که روی موج نارضایتی هوادار به بهانه بی کفایتی مدیران سوار شوند و چه سوژه ای بهتر برای کانال های متعصب هواداری و .... در این پرونده از چند منظر بررسی میکنیم چرا دلخوری هواداران استقلال این قدر شدید است؟ حق دارند یا نه؟ و زمینههای آن چه بود؟
چرا هواداران ناراحتند؟ چهقدر حق دارند؟
در همه جای دنیا اتفاق معمولی است که وقتی یک بازیکن یا مربی بزرگ از تیمی جدا میشود هواداران سعی میکنند او را از تصمیمش منصرف کنند، اما استراماچونی کمتر از یک نیم فصل در کنار هواداران آبی بود و در این زمان کوتاه مسیر ورزشی و حرفهای او طوری پیش رفت که با رفتن اش تجمع بزرگی از هواداران جلوی باشگاه شکل گرفت. فضای مجازی تکانی اساسی خورد. حتی کار به جایی رسید که شجاع خلیلزاده بازیکن پرسپولیس در دفاع از هواداران استقلال سخن گفت گذاشت و از مسئولان خواست اجازه ندهند بلایی که سر برانکو آمده سر استرا بیاید. از اینکه چرا استرا با آبیها وداع کرد بگذریم چون در صفحات ورزشی به آن پرداخته میشود میخواهیم بدانیم این مربی خوش تیپ ایتالیایی چه کرد که چنین موجی ایجاد شد؟
هواداری همین است|برای خیلیها فوتبال یک ورزش ساده است که میشود نتایجش را بعد از بازیها هم جویا شد. از زندگی زدن، سر کار نرفتن و حضور در ورزشگاه یا تمرین تیم یک کار بیمعنی است. اما هوادار کسی است که عاشقتر از این حرفهاست. هوادار کسی است که یک روز با شعارش مربی تعیین میکند و یک روز با شعارش به مربی خط میدهد کدام بازیکن باید توی زمین باشد. هواداری یک روندی است که باعث می شود افراد روی کل سیستم تاثیر بگذارند. شاید ما از ترکیب و سبک بازی بارسا لذت ببریم اما چون عاشق این تیم نیستیم فقط فوتبال تهاجمیاش را دوست داریم. یک روز هم خوب بازی نکند بیخیالش میشویم. اما هواداری چیز دیگری است. یک هوادار با برد عاشق تیمی نشده که با باخت از آن دل بکند و تحت هر شرایطی موفقیت تیم را میخواهد. برای همین است که میبینیم هواداران آبی میخواهند حقشان یعنی تثبیت کادر فنی و ثبات در نتایج را از مدیریت باشگاه و وزارت ورزش بگیرند.
نتایج عالی، بازیبهتر| استقلال طراوت را به فوتبال زشت ایران آورده است. در فوتبال ما کمتر تیمی است که ایدهای برای بازی داشته باشد. همه ترجیح میدهند با فوتبالی فیزیکی و خشک، حداقل نتایج را بگیرند. امتیازهایی که سخت گرفته میشود و جذاب نیست. اما استقلال استرا چند تا چند گل میزند. هشت بازی جذاب اخیر این تیم باعث شد آبیها بعد از حدود ۱۳۰۰ روز هم از پرسپولیس بالاتر باشند و هم در صدر قرار بگیرند.
فقط استرا| شیخ دیاباته و میلیچ مهرههایی نیستند که با یک مربی موقت مثل زرینچه که حتی داعیه هدایت آبیها بعد از استرا را دارد کار کنند. مهرههایی مثل قاعدی و شجاعیان هم با استرا اوج گرفتند. او نباشد حتما یک جای کار میلنگد.
شخصیت استرا| استراماچونی یک مربی جوان، خوش پوش و در کنار زمین یک جنگجوی واقعی است. جنتلمن ایتالیایی از آنهایی نیست که فقط پول برایش مهم باشد. او مثل یک هوادار کنار زمین داد و هوار میکند. هیجان دارد و روحیه مبارزه را به تیم منتقل میکند.
گمانههای بد|هرچند علت اصلی جدایی استرا، مثل مشکلاتی که برای بیشتر مربیان خارجی پیش آمده مشخص است و در ادامه بهخاطر بیخاصیت بودن فیفا و سیاسی رفتار کردنش، بیشتر از اینها دامن فوتبال ما را میگیرد اما جهتدهی اشتباه فضای مجازی و برخی پیش کسوتان آبی باعث شده هواداران احساس بدی به این ماجرا داشته باشند و به اشتباه تصور کنند یک سری عوامل در وزارت ورزش و... نمیخواهند استقلال قهرمان شود برای همین باعث شدند استرا از تیم برود و ....
اهمیت و جایگاه فوتبال در کشور ما|فوتبال در همه جای دنیا مهم و تاثیرگذار است. کشور ما هم از این قاعده مستثنا نیست. فوتبال جای خیلی از چیز ها را برای آدمها پرمیکند و موفقیت تیم مورد علاقه یعنی سهیم شدن یک هوادار در اتفاقی مهم و فراگیر. موفقیت و قهرمانی تیم مورد علاقه به میلیونها هوادارش حس و حال خوبی میدهد و شکست هم باعث ناراحتیشان میشود. اما این چنین حواشی تلخی، حسی فراتر از ناراحتی در هوادار ایجاد میکند؛ چون ناراحتی شکست خیلی بهتر از رنج حواشی این چنینی است.
استقلالیها تنها نیستند!
رفتن «استراماچونی» بهانهای شد تا از مربیهایی یاد کنیم که با رفتنشان، صدای اعتراض هواداران علیه مدیریت باشگاهها بلند شد
اینکه یک مربی بعد از چندین باخت و ناکامی از تیماش جدا شده یا کنار گذاشته شود، باعث شاد شدن دل هواداران میشود اما در چند وقت اخیر، اتفاق متفاوتی برای دو تیم پرطرفدار پایتخت افتاده است. چند ماه پیش بود که برانکو بعد از هت تریک قهرمانی در لیگبرتر و نایبقهرمانی با پرسپولیس در آسیا، از این تیم جدا شد و صبح روز گذشته هم، استقلالیها که با استراماچونی پس از ۱۳۱۰ روز به صدر جدول ردهبندی لیگبرتر صعود کردند، با چشمانی بهت زده و دلی شکسته شاهد جدایی مربی محبوبشان بودند که به ترکیه سفر کرد. سفری که احتمال ماندنش در ایران را به عنوان سرمربی استقلال به صفر رساند. اما باید توجه داشت که این اولین باری نیست که هواداران یک تیم از رفتن مربیشان، آن هم از تیمی که به اوج رسانده، شاکی می شوند و به مدیریت و ... اعتراض میکنند. در ادامه مروری بر اسامی مربیهایی داریم که رفتن یا تصمیمشان به رفتن، باعث اعتراض هواداران یک تیم شده است.
برانکو از پرسپولیس
راه دوری نرویم. خرداد ماه امسال بود که جدایی پروفسور از پرسپولیس قطعی شد و مذاکرات مدیران این باشگاه که بعد از پایان فصل گذشته، هر روز وعده تمدید قرارداد با برانکو را به طرفداران میدادند، به شکست انجامید. مربی محبوب پرسپولیس در گفت وگوهای متعدد به بدعهدیهای همیشگی مالی مدیران پرسپولیس اشاره کرد و این که چارهای جز رفتن، پیش روی او نگذاشتهاند. مربی سابق تیم ملی برخلاف دفعه قبل که بعد از ناکامی در جام جهانی از ایران رفت؛ این بار با چمدانی از افتخارات و همچنین در فضایی مملو از افسوس هواداران پرسپولیس، کشور را ترک کرد و این جدایی یک دردسر بزرگ برای باشگاه و البته جانشین او درست کرد. چند ساعت بعد از این اتفاق، عدهای از هواداران جلوی ساختمان مدیریت باشگاه تجمع کردند اما مدیران با وعده آوردن مربی در حد و اندازه برانکو، اعتراض هواداران را مدیریت کردند.
پروین از پرسپولیس
انگار مربی پرسپولیس شدن در خون پروین است! او از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۴ دربازه های زمانی متفاوت، مربی پرسپولیس شد و افتخارات زیادی با این تیم کسب کرد. در این بین، کنار گذاشتن او در سال ۸۲ که سومین دوره مربیگریاش را در تیم سرخپوش پایتخت تجربه میکرد، با اعتراضهای فراوانی روبهرو شد. پاییز ۱۳۷۷ بود که پروین بعد از پنج سال دوری دوباره به پرسپولیس بازگشت و هدایت سرخپوشان را بر عهده گرفت. دوره سوم مربیگری او در پرسپولیس تا بهار ۱۳۸۲ ادامه داشت و در این مدت پرسپولیس سه بار قهرمان لیگ و یک بار نیز فاتح جامحذفی شده بود و در شرایط مطلوبی از نظر هواداران قرار داشت. با این حال، اکبر غمخوار در سال ۸۲ با هدف ایجاد تحول در پرسپولیس و بر خلاف نظر هواداران، یک مربی آلمانی به نام «راینر سوبل» را استخدام کرد که تنها هفت ماه روی نیمکت پرسپولیس نشست و به دلیل نتایج ضعیف اخراج شد.
زیدان از رئال
دو سال پیش و تنها چند روز بعد از شکست دادن لیورپول و فتح لیگ قهرمانان اروپا برای سومین فصل متوالی، زینالدینزیدان با استعفای خود هواداران رئالمادرید را شگفت زده کرد و هیچگاه نه خود او و نه باشگاه دلیل اصلی این اتفاق را به شکل روشن بیان نکردند. رئال با او به اوج رسید و کاپهای زیادی را درو کرد و طبیعتا رضایت هواداران را هم جلب کرد اما هرچه که بود، زیدان با «فلورنتینو پرز» مدیرعامل باشگاه به مشکل خورد و تصمیم به ترک «سانتیاگو برنابئو» گرفت. تصمیمی که اصلا به مذاق هواداران رئال خوش نیامد و آنها تا ماهها بعد از این جدایی، بنری با عنوان «فلورنتینو، حالا وقت رفتن است» را با خودشان به ورزشگاه میبردند!
گواردیولا از بارسلونا
پپ دوستداشتنی و خلاق در چهار سال حضور در بارسلونا دورانی طلایی را رقم زد، سه قهرمانی در چهار فصل لالیگا و دو قهرمانی و دو بار رسیدن به نیمهنهایی در چهار فصل لیگ قهرمانان اروپا از افتخارات او در تیم آبیاناری پوشان بود. دو قهرمانی در سوپر کاپ اروپا، دو قهرمانی در جام باشگاههای جهان و گرفتن شش گانه برای بارسلونا و همینطور ۱۰ برد در الکلاسیکوها که بهترینشان برد ۶–۲ و ۰–۵ بود، همه و همه باعث شد تا سال ۲۰۱۲ تلخ ترین سال برای هواداران این تیم باشد. سالی که بعد از چهار سال فرمانروایی بر قلههای فوتبال دنیا، پپ تصمیم به جدایی از این تیم گرفت و اعتراض هواداران هم هیچ تاثیری برای تغییر این تصمیم او نداشت.
هاینکس از بایرن
بایرنمونیخ که این سالها در اوج قرار دارد و بازی چشمنوازی ارائه میدهد، سال ۲۰۱۳ بعد از گذشت مدت زمان طولانی موفق شد تا یک سه گانه را به نام خودش ثبت کند. «یوپ هاینکس» که ۳۶۹ بار در بوندس لیگا به میدان رفته و بعد از گرد مولر و کلاوس فیشر با ۲۲۰ گل سومین گلزن برتر تاریخ بوندس لیگا بهشمار میرود، سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ روی نیمکت بایرن نشست و در سال دوم و آخر حضورش در این تیم، بعد از فتح سهگانه با بایرنمونیخ از ادامه همکاری با این تیم استعفا کرد. تصمیمی که به مذاق هواداران این تیم اصلا خوش نیامد و تا مدتها باعث اعتراض آنها به مدیریت باشگاه شد که تلاشی برای نگه داشتن او نکرده بود.
کجای این فوتبال اعصاب خردکن را دوست داشته باشیم؟
فرقی نمی کند طرفدار کدام تیم باشید، فوتبال برای لذت بردن است اما مشکلات ریز و درشت این فوتبال، فارغ از مشکلات امروز استقلال و مشکلات دیروز پرسپولیس، همیشه روی اعصاب هواداران است. از تیم ملی بگیرید که زمان کی روش خوب نتیجه می گرفت و بد بازی می کرد و مدیران فدراسیون در برابر سرمربی هیچ اختیاری نداشتند تا رسید به ویلموتس که هم نتیجه نگرفت هم بد بازی کرد و شاهکارهایش در تاریخ ثبت شد. البته این بار هم قرارداد عجیب فدراسیون با مربی بلژیکی حواشی زیادی داشت. مربیان خارجی در کشور ما قراردادهای سنگینی به دلار می بندند و هربار با لغو همکاری شان کلی ارز از کشور خارج می شود.
در این بین تیم های خصوصی مثل تراکتور نگرانی بابت تعویض مکرر مربی ندارند، از جان توشاک و لیکنز و دنیزلی راحت چشم پوشی می کنند و... اما تیم های دولتی یا تیم هایی که درآمد یک کارخانه و سازمان را هزینه می کنند ماجرای متفاوتی دارند. مربی بزرگ امکانات ویژه می خواهد، زمانی ما آری هان را از فرودگاه با وانت سر تمرین بردیم تا در اولین برخوردهای مان نشان دهیم با مربی خارجی تعارف نداریم. فکر می کنیم نفس خارجی بودن مربی، بدون این که امکانات لازم را داشته باشد و مدیریت با ثبات در کنارش باشد می تواند به لطف اسم خارجی اش نتیجه بگیرد. نه زمین تمرین خوب، نه امکانات معمولی و استاندارد، نه سازمان دهی هواداران، نه آکادمی فوتبال و بدن سازی، نه تیم های پایه که برمبنای برنامه ای مشخص به تیم بزرگ سالان بازیکن تزریق کنند.
مدیرانی که غیر فوتبالی هستند، ناکارآمد و شومن، در نهایت عوامفریبی و وابستگی سیاسی، می آیند بدون برنامه و بدهی برای یک تیم بزرگ باقی می گذارند و به هیچ کس پاسخ گو نیستند، معروف می شوند و می روند. مدیرانی که از فوتبال هیاهو و مصاحبه را می شناسند و هیچ وقت حتی یک هوادار معمولی هم نبودند. مدیرانی که گاهی تا چند وقت بعد از قبول مسئولیت حتی اصطلاحات ساده ورزشی را هم بلد نیستند. بعضی از مدیران فوتبالی در باشگاه های مختلف، انگار صبح به صبح بیدار می شوند و با خودشان فکر می کنند چه کنیم هوادار امروز بیشتر حرص بخورد. وضع هیئت مدیره باشگاه ها از این هم بدتر است.
دخالت های فنی آن ها، مصاحبه های متناقض شان و رفتارهای سطحی شان همگی باعث می شود از فوتبال لذت نبریم. هیچ وقت مدیران برنامه ای برای توسعه فوتبال پایه ندارند، دلارها خرج بازیکنان بی کیفیت خارجی و چرب شدن سبیل دلال ها می شود. مشکلات فرهنگی روی سکوها، خشونت و هولیگانیسم، بی ظرفیت بودن بازیکنان بعد از رسیدن به پول و شهرت و... کجای این فوتبال را دوست داشته باشیم؟ چطور حالمان با این فوتبال خوب شود؟
- 10
- 3