امروز توی تاکسی نشسته بودم. خیلی گرم بود. گفتم: «آقا خیلی گرمه. میشه کولر روشن کنید؟»
راننده گفت: «این رو برید به ترامپتون بگید که معاهده پاریس رو نقض کرد».
گفتم: «ببخشید ترامپ از کی مال ما شد که خودمون خبر نشدیم؟»
یه نگاهی از داخل آینه به من انداخت و گفت: «از اون وقتی که ۲۰۳۰ رو امضا کردن، از اون وقتی که مردا دیگه سبیل نمیذارن».
گفتم: «حالا ترامپ چه ربطی به ۲۰۳۰ داره؟»
با یک اندوه میرسلیمانهای فرمون رو چرخوند و گفت: «کو مردای قدیم؟ مصدق کجاست که نفت رو دارن حراج میکنن؟ این قرارداد توتال رو که دیگه نمیتونید مخفی کنید. اینو چی میگی؟»
توی چهرهاش توی آینه دقیق شدم و گفتم: «شما هم جزو همون یک میلیون نفری هستی که تفننی مصرف میکنن؟»
با عصبانیت گفت: «کی گفته ما یک میلیون نفریم؟» بعد به ماشین بغلی شروع به هتاکی کرد.
گفتم: «ببخشید. اشتباه گرفتم. شما جزو اون دیگریها هستید. خوب زودتر میگفتید».
گفت: «چی داری میگی واسه خودت. ما نه جزو اون یک میلیون هستیم که تفریحی میکشن، نه جزو اون بقیه که غیرتفریحی میکشن. اینی که دیدی فحشش دادم ما رو بدبخت کرده. از داعشم بدتره».
با تعجب به راننده جوان و معصوم ماشین بغلی نگاه کردم و گفتم: «این؟!»
گفت: «آره اینا اسنپیان. ما رو از نون خوردن انداختن».
بعد یک نگاه بیاعصاب اندر سفیهی به من انداخت و گفت: «نکنه تو هم سوار اسنپ میشی که توقعت رفته بالا و از همه انتظار داری برات کولر روشن کنن؟»
خودم را جمع کردم و گفتم: «من نه. من بابام سوار اسنپ میشد یا ننهام، که خودم سوار شم».
گفت: «آفرین. بچه داری؟»
گفتم: «نه. ولی به شما چه دخلی داره؟»
گفت: «تا دیر نشده برو بچهدار شو. نذار نرخ رشد جمعیت بیاد پایین. اینا میخوان نسل آریایی رو از بین ببرن. اون پوتین و ترامپ و همه رهبران گروه بیست توی هامبورگ جمع شدن که برای از بین بردن نسل اصیل آریایی برنامهریزی کنن. مردم همنژاد آلمانی هم فهمیدن، بساطشون رو به هم ریختن».
گفتم: «آقا خوب بگو کولر نمیگیرم، دیگه اینقدر آسمون ریسمون بافتن نداره که».
نگاهی عمیق به من انداخت و گفت: «قربون آدم چیز فهم».
- 13
- 3