به گزارش شرق،۳۰۰ کارگر تهدید به فروش کلیهشان کردهاند. منتها تیتر زده بودند: «تهدید ۳۰۰ کارگر به فروش کلیه» که ما اول فکر کردیم کارفرماشان تهدیدشان کرده، اگر با تمام وجود و ٢٤ساعته کار نکنند و حقوقشان را بخواهند، کلیهشان را هم میفروشد. بعد که به متن خبر مراجعه کردیم، متوجه شدیم نه بابا، اوضاع اینطوریها هم نیست و خود ۳۰۰ کارگر شوخیشان گرفته و میخواهند کلیهشان را بفروشند.
شوخی نمیکنم. این ۳۰۰ تا کارگر واقعا اهل شوخی هستند و محض خنده میخواهند کلیهفروشی کنند. چرا؟ چون «حامد هادیان، رئیس اداره کار شهرستان سیرجان»، گفته: این اعلان که بر سردرِ شرکت نصب شده؛ حالتِ طنز دارد و جدی نیست...
کارگران با نصب این آگهی خواستهاند شوخی کنند». دیدید؟ خدا را شکر آقای هادیان خودشان رئیس اداره کار هستند و مشکل کار ندارند و اهل شوخی نیستند وگرنه معلوم نبود اگر حقوقشان را نمیگرفتند شوخیشوخی کجاشان را میفروختند؟
شوخیشوخی؟ حالا با این شوخیاي که ۳۰۰ کارگر کارخانه مس سیرجان کردهاند، ما یاد آن شاعر اتریشی، اریش آقای فرید، افتادیم که گفت «بچهها شوخیشوخی | به قورباغهها | سنگ میزنند | قورباغهها جدیجدی | میمیرند» (نشر قصیدهسرا، چاپ ۱۳۸۳)
بعد از خواندن اظهارنظر رئیس اداره کار سیرجان شعر را اینطوری اصلاح کردیم: «کارگرها شوخیشوخی | کلیهشان را میفروختند | رئیس اداره کار سیرجان | جدیجدی میخندید».
دیالوگ:رئیس اداره کار سیرجان و رفقا: این چه وضع سر کار اومدنه؟ چرا نصف بدنت نیست؟ حالا چطوری میخوای کار کنی؟
کارگر: ببخشید قربان، من واسه اینکه حقوق نگرفته بودم نصف بدنم رو فروختم و با خانواده نشستیم خوردیم.
رئیس اداره کار سیرجان و رفقا: هاهاها... . هاها... . وای خدایا... تو چقدر بامزهای...ها هاهاها... یوهاهاها... .
حرف درشت: به نظر ما اگر این حرف رئیس اداره کار را جدی تلقی کنیم که فروختن کلیه کارگران به دلیل نگرفتن حقوق شوخی است، پس کتاب قانون کار رسما کتاب جوک سال است. منتها معلوم نیست چرا خواندن این جوکها اشک ما را درمیآورد.
پوریا عالمی
- 13
- 6