از همان اول مخالفتم را با خندوانه و رویکردهای این آقای رامبد جوان اعلام کردم. با خوشیهای الکی و الکی خوش بودنهایش. با اینکه میگفت: مشکلات و بدبختی و ناامیدی هست ولی سعی کنیم بخندیم. اما کسی حواسش نبود که با مشکلات و بدبختی و ناامیدی حتی نمیشود به خندیدن فکر کرد چه برسد به خود خندیدن. اما این آقا به زور میخندید و در آن استودیو تنها کسی بود که واقعا خوشحال بود چون شغل داشت و درآمدش هم خوب بود!
از همان وقت پایم را به زمین میکوبیدم و میگفتم: این چیزی که دارند در خندوانه تحویل ملت میدهند استندآپ کمدی نیست. این خاطرهگویی و دلقکبازی است. (البته تکاجراهای خوب و نقادانه هم داشت)
یک زمان گل آقا را به جای طنز به ما غالب کردند. پدرمان درآمد تا بگوییم آن فکاهه است طنز نیست.
امروز «مسخرهبازی ایستاده» را به جای استندآپ کمدی در بین ۸۰ میلیون معرفی کردند. حالا معلوم نیست چقدر پوستمان باید کنده شود تا استندآپ کمدی اورجینال را معرفی کنیم. رسانهای هم جز یک ستون روزنامه اقتصادی نداریم!
باز جای شکرش باقی است مهران مدیری و تیم نویسندگیاش با همه سانسورها و بسته بودن دست و بالها، سعی کردند راه درست را بروند. مهران مدیری سعی کرد تا آبرویی که از استندآپ کمدی در خندوانه رفته بود را تا آنجایی که میشود به جوی باز گرداند. چه از لحاظ ساختار، چه از لحاظ فرم و چه از نظر حضور عناصر طنز و کمدی بسیار قویتر و آبرومندانهتر عمل کردند.
دورهمی حرف برای گفتن دارد و موضع مولفانش، موضع درستی است چون همه را میزنند! ملت و مسوولان خودمان و هنرمندان برایشان فرقی ندارد. هر چند به خاطر محدودیتهای صداوسیما قدرت مانورشان کم است.
حالا هم که آقای جوان هنرمندنماهای اینستاگرام را در باغ کتاب! جمع کردهاند تا برای استارتآپش تبلیغ کنند.
غالب کردن لودگی به جای استندآپ کمدی توسط رامبد جوان به اندازه پخش پنیسیلین چینی در بازار داروی ایران جاهلانه بود!
پ ن: تا میتوانید پول در بیاورید، با دیگران رابطه داشته باشید هر قدر میخواهید ازدواج کنید ولی از هنر به عنوان طعمه استفاده نکنید!
محمدرضا ستوده
- 14
- 2