خونه ما همیشه روبهروی مدرسه دخترونه بوده، از دبستان نمونه مردمی بهار گرفته تا دبستان دولتی شفق و دخترانه هیات امنایی فیروزه و... اشتباه نکنید، ما خونهمون رو عوض نمیکردیم (مرض که نداشتیم هر بار جلو مدرسه خونه بخریم و با صدای سوت ناظم از خواب پاشیم) بلکه این ساختمون ۵۰ ساله روبهروی خونهمون بود که دايم با تغییر وزیر آموزش و پرورش تغییر هویت میداد. هر بار هم میگفتن ما که داریم تابلو مدرسه رو عوض میکنیم بذار اسمش رو هم عوض کنیم یه چیز جدیدتر بذاریم و دوباره مدرسه افتتاح میکردن.
چند وقت پیش که تلگرام قطع شد، ارتباط من با نامزدم تو عسلویه از طریق نامه نوشتن ادامه پیدا کرد. اولین نامه رو که دادم جواب گرفتم ولی بعد از اون هیچ نامهای ازش نرسید که نرسید. یه روز که با پوزیشن شکست عشقی پشت پنجره نشسته بودم یهو دیدم یه سری دانشآموز درشت هیکل که تازه پشت لبشون سبز شده دارن از مدرسه بیرون میان، داشتم به تاثیرات کانالهای تلگرامی روی بلوغ زودرس بچهها فکر میکردم که چشمم خورد به تابلوی مدرسه و دیدم ای دل غافل، مدرسه یه هفته است شده متوسطه نوبت دوم پسرانه شهرام.
به ناچار سنگینی خلاف نصب فیلترشکن رو پذیرفتم و از نامزدم خبر گرفتم. فهمیدم تو این یه هفته نامههاش میرفته به آدرس یه دختر خوشبخت که خونهشون تو نیشابور اما روبهروی دبستان دخترانه شهره بوده، آخر همین هفته هم عروسیشونه، به پای هم پیر بشن الهی.
دیگه کاری از دستم برنمیومد جز نوشتن یه نامه به آموزش و پرورش که تو رو سر جدتون دارالفنون، انقدر اسم مدارس رو تغییر ندید، انقدر با سرنوشت جوونا بازی نکنید. اما امروز فهمیدم اون نامه هم هیچوقت به دستشون نخواهد رسید چون اسم اونجا هم شده وزارت تربیت رسمی و عمومی.
صفورا بیانی
- 11
- 1