دیروز آقای روحانی به نیشابور رفت و شروع کرد به داد زدن. ایشان در حوزههای گوناگون دادهای مختلفی زد تا جایی که تقریبا کبود شد. او فریاد میزد: عدهای با اینترنت پرسرعت مشکل دارند. بعد یادش افتاد که خودش ضامن و مسوول اجرای قانون اساسی است ولی دیگر کاری از دستش برنمیآمد. یک لحظه مکث کرد و تصمیم گرفت این بار مشکل ارز را با فریاد زدن حل کند و بلافاصله داد زد: ما امسال ۱۰۰ میلیارد دلار صادرات و ۷۰ میلیارد دلار واردات خواهیم داشت لذا در سالجاری مشکل ارز نخواهیم داشت.
هنوز جمله پرزیدنت به پایان نرسیده بود که دلار هفت هزار تومان شد و رییس دفترش با انگشتهای دست عدد ۷ را به آقای روحانی نشان داد! جرعهای آب نوشید و تصمیم گرفت معضل رکود گردشگری در نیشابور را با یک داد اساسی حل کند. پس زور خود را جمع کرد و فریاد کشید: انشاءالله در سالجاری نیشابور قطب گردشگری کشور خواهد شد. در این لحظه به خاطر فریادهای پیاپی، آثار کبودی در صورت ایشان به اوج خود رسید. یکی از هموطنان به سختی از گاردهای ویژه و محافظان رد شد و خودش را به رییسجمهور رساند و در گوش ایشان گفت: آقای روحانی کار با داد درست نمیشود. به عمل کار برآید به سخندانی نیست. سپس آقای روحانی صورتش را چرخاند و چپچپ به این هموطن نگاه کرد و گفت: خودم میدونم ولی مجبورم.. میفهمی؟ مجبورم!
هموطن دلش برای رییسجمهور سوخت. دستش را روی شانه ایشان گذاشت و سر ایشان را روی سینه خود قرار داد...
محمدرضا ستوده
- 16
- 1