جرثقیل نارنجی بزرگ، چشم به خیابان دوخته و پایین خیابان هم به اسکلت غولپیکر آبیونارنجی که نگهبانی میدهد، منتهی میشود. اینجا لالهزار است و از گذشته دورش، جز ساختمانهای مهروموم شده غرق در رویای گذشته، نماهای آجری رو به ویرانی، بالکنهای غبارگرفته منتهی به پنجرههای زهواردررفته و ستونهای گچبریشده فروریخته، هیچ به یاد ندارد؛ حالا بهجای صدای کفش زنان و مردان شیکپوش، صدای ممتد بوق موتورها فضا را پر کرده و بیشتر محل تردد وانتبارهاست. پاساژ الکتریکی اتحادیه و پاساژ ادیسون جای «پیرایش»، «جنرال مد» و ... را گرفتهاند، «گراندهتل» هم که روزگاری پاتوق رجال و روشنفکران بود، حالا به انبار لوازم برقی تبدیل شده و خانه هرمز پیرنیا، پیشکسوت موسیقی، پاتوق معتادان و کارتنخوابهاست.
بعد از سالها حسرت اهالی فرهنگ و هنر برای خیابان جنوبی شهر تهران که روزگاری پاتوق شادی بود و آخرین فیلمهای روز ایران و جهان و سیاست در آن جایی نداشت و پس از تکرار همیشه این سوال که چرا چنین جایی باید میشد بورس خشن لوازم الکترونیکیفروشی، حالا خبرهای خوشی، آن هم قطرهچکانی درباره این خیابان پرطرفدار از راه میرسد؛ هرچند پیش از این و در سالهای قبل، مسئولان شهری جستهوگریخته گفته بودند باید کاری کرد که لالهزار به هویت فرهنگی قبلش برگردد، حالا اینطور که پیداست، شهردار جدید تهران، پیروز حناچی، پایش را در یک کفش کرده و از مسئولان شهری خواسته هویت فرهنگی خیابان لالهزار را در قلب تاریخی تهران احیا کنند. همین چند روز پیش بود که برزین ضرغامی، رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران از احیای دوباره خیابان لالهزار بهعنوان مرکز فرهنگ و هنر مدرن پایتخت خبر داد و گفت که مقرر شده هرکدام از سازمانهای متولی به اندازه توان خود اقداماتی را به صورت هماهنگ برای احیا، مرمت و بازسازی این راسته فرهنگی زیر نظر شهردار تهران انجام دهند.
برزین ضرغامی، رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران در گفتوگو با «شهروند» باز هم از دادن اطلاعات دقیق درباره این طرح خودداری میکند و در مورد بازآفرینی و پیادهروسازی لالهزار میگوید: «سالهاست که این طرح در مورد لالهزار مطرح است البته باید منتظر ماند و دید جمعبندی نهایی به چه نتایجی منتهی میشود. قاعدتا به پیادهراه دست خواهیم یافت. درواقع این بخش اجتنابناپذیر، طرح بازآفرینی لالهزار است.» ضرغامی بر این باور است که وقتی صحبت از ساماندهی لالهزار میشود، پای نهادهایی مانند منطقه ١٢ شهرداری به دلیل اینکه این خیابان در قلمرویش است، به میان میآید، همینطور معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران که در سطح کلانتری به این مسأله نظارت میکند و سازمان زیباسازی که مسئولیتی در سیما و زیباسازی شهر به عهده دارد: «طرحهای مختلفی وجود دارد، به همین دلیل تصمیم بر این است به یک اجماع در مورد طرحها دست یابیم، تا براساس آن طرح بازآفرینی اجرایی شود. درواقع فعالیتها در این زمینه براساس اولویتبندیها خواهد بود، تا به واسطه آنها در راستای هدف غایی گام برداشته شود.»
رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران وقتی صحبت از احیای سینماهای لالهزار به میان میآید، متولی را وزارت ارشاد و بخش خصوصی که اداره سینماها را بهعهده دارند، میداند: «متولی سینما، وزارت ارشاد است و اینکه اداره این بخش بیشتر با بخش خصوصی است. اگرچه بیشک وزارت ارشاد و فعالیت بخش خصوصی در این بخش در برنامه کلان در نظر گرفته شده است. در مورد اینکه چه اتفاقاتی قرار است در لالهزار بیفتد، کمی زود است صحبت کنیم، اما قاعدتا من مسئول قولدادن نیستم قاعدتا یکی از برنامهها در مورد لالهزار ساماندهی آن است که سال آینده انجام میشود.»
لالهزار؛ نوستالژی یک شهر
لالهزار، نوستالژی تهران قدیم است؛ نوستالژیای که از آن چند سینما بدون سردر و عمارتهایی از دوره قاجار مانند «خانه و باغ اتحادیه» یا «خانه امینالسلطان» چیزی باقی نمانده و حالا آنچه بیش از همه به چشم میخورد، مغازههای الکتریکی است که کنار هم قطار شده و صدای موتورهایی که خیابان را قرق کردهاند. لالهزار از آن خیابانهایی است که در دورههای مختلف شهرداری از آن بسیار گفته و تصمیماتی برای آن گرفته شده است؛ تصمیم برای احیای هویت تاریخی این خیابان. البته اینبار هم دوباره به رسم گذشته از احیای هویت فرهنگی و هنری این خیابان سخن گفته و جزییاتی از اجرای این طرح اعلام نمیشود.
سیدحسن خلیلآبادی، عضو شورای شهر درباره این تصمیم شهرداری به «شهروند» میگوید که شورای شهر تهران هم دراینباره نظر مثبتی دارد: «یکی از برنامههای کمیسیون فرهنگی–اجتماعی شورای پنجم احیای بافتها و راستههای فرهنگی و قدیمی است؛ راسته کتابفروشیها، صنایعدستی و ... درواقع بخشهاییاند که جزو هویت شهر به شمار میروند و شهروندان نسبت به آنها تعلقخاطر دارند.»
در دوره گذشته شهرداری تهران تصمیم داشت با احیای هویت تاریخی این خیابان، آن را به یک راسته پیادهراه با هدف انتقال اصناف شاغل در این محدوده به جایی دیگر و رونق مشاغل فرهنگی و هنری این محدوده را به یکی از پاتوقهای تهرانیها در قلب تاریخی تهران تبدیل کند، اما مقاومت ساکنان و کسبه باعث شد اجرای این طرح با مشکلات زیادی روبهرو شود و مدیریت شهری از خیر انجام این کار گذشت.
خلیلآبادی، عضو شورای شهر تهران لالهزار را خاستگاه هنر هفتم میداند: «لالهزار یکی از این خیابانهایی است که خاستگاه هنر هفتم بوده و در راستای بعضی تصمیمات، تغییر کاربری داشته و به راسته الکتریکیها بدل شده، به همینمنظور بسیاری از سالنهای سینما بلااستفاده باقی مانده. این خیابان فرصت فرهنگی است که متاسفانه مغفول مانده. ما در این خیابان کوچه اتحادیه و خانه داییجان ناپلئون را داریم. لالهزار وجهه نوستالژیک یک شهر است. بازآفرینی خیابانی همچون لالهزار کمک میکند شهروندان تعلقخاطر به شهر پیدا کنند. نتیجه آن این است که در فرآیند مدیریت شهری مشارکتشان افزایش مییابد.»
در دوره جدید فعالیت شهرداری تهران، احیای دوباره لالهزار در دو بخش شمالی و جنوبی در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفته، با این تفاوت که در اجرای این طرح قرار نیست زندگی جاری این محور و کسب وکار پررونق لوسترفروشیها جمع شود؛ بلکه هم کسبه میمانند و هم امکانات شهری در این محدوده. خلیلآبادی بازآفرینی لالهزار را مستلزم کار تحقیقاتی و مطالعاتی میداند: «بازآفرینی لالهزار نیازمند کار مطالعاتی است و نمیتوان با پیشنهاد فیالبداهه تصمیم گرفت. این خیابان از نظر فرهنگی منابع بالقوهای دارد که میتواند با بازآفرینی هویت فرهنگی و هنریاش به گذشته خود دست بیابد. در این راستا باید طرحی در نظر داشت مانند پهنه رودکی و نجاتالهی که برای مسائل فرهنگی و صنایعدستی در نظر گرفته شده است، البته این به معنای حذف مشاغل آنجا نیست و بعضی از مشاغل میتوانند به کار خود ادامه بدهند.»
پیش از این شهردار منطقه ۱۲ اعلام کرد بود با کمک کسبه و صنوف فعال، بهسازی خیابان لالهزار را از نوروز سال آینده آغاز خواهند کرد. علیمحمد سعادتی در گفتوگو با ایسنا دراینباره گفته بود: «پروژه بهسازی خیابان لالهزار با پروژههایی که تاکنون انجام دادهایم، متفاوت و مجزاست که نیازمند یک برنامه میانمدت و بلندمدت است و باید با شیب منطقی و جدی مسائل موجود در خیابان لالهزار را پیگیری کرد.» البته خلیلآبادی بر این باور است که این مسأله حتما انجام خواهد شد: «ما معمولا طرحهایی از این دست را در برنامهریزیهای کلان در نظر میگیریم. در برنامه سوم شهرداری این پهناها و راستههای فرهنگی در نظر گرفته شدهاند، تا از اجراییشدن آنها اطمینان داشته باشیم. تصمیماتی از این دست احساسی و زودگذر نیستند، بلکه تصمیم جمعی اعضای شورای شهر و خواست شهروندان است. بیشک در این دوره، این طرح کلید خواهد خورد و بدونتردید در دورههای بعد هم پیگیری خواهد شد، برای اینکه طرح بازآفرینی با مکانیزم خاصی در نظر گرفته شده است تا اجراییشدن را تجربه کند.»
کارخانه ارج شاید بشود بازار الکتریکیها
«همهجای تهران درست شده، مانده لالهزار؟ خیلیها مخالفند این کار شدنی نیست» این را «امیر» یکی از مغازهدارهای الکتریکی میگوید و اخمهایش را در هم میکشد: «از این حرفها زیاد گفته شده، اینبار هم مانند قبل.
این راستا را الکتریکیها گرفتهاند، مگر میشود کاسبی این همه مغازه را خراب کرد؟» اما «رهام» که ١٠سالی میشود مغازه الکتریکی دارد، با این کار موافق است: «من راضیام چون اگر برای زیبایی خیابان کاری شود، حتما کسبه هم استقبال میکنند. بیشتر جابهجاییها مربوط به انبارهاست، میخواهند انبارها را از اینجا ببرند تا وانت و موتوری کمتری در این خیابان تردد کنند، البته بیشتر انبارهای باقیمانده دمدستیاند.» «لالهزار خیابان خاکیای بود که بهارها سرتاپایش را شقایقها میپوشاندند و خیابان از شقایقها سرخ میشد و برای همین نامش شد؛ لالهزار.» از کاسبی «آقاجلال» در لالهزار ٤٨سالی میگذرد و هنوز قصههایی که پدرش از لالهزار برایش تعریف کرده را بهخاطر دارد. مغازه ساعتفروشیشان سر کوچه مهران لم داده. «در دوران قاجار، ناصرالدینشاه وقتی از پاریس برمیگردد دلش میخواهد شانزالیزهای هم در تهران داشته باشد برای همین بیرون از تهران، لالهزار را میسازد.
پدرم میگفت لالهزار پاتوق قدمزدن خانمها و آقایان شیکپوش بوده که بعدها سر پل تجریش میشود پاتوق آنها.»
ساعتها به ترتیب پشت شیشه چیده شدهاند؛ مغازهای بزرگ که با دستودلبازی ساخته شده و دورتادور ویترینی برای نمایش ساعتها دارد. «قدیمها هر چیزی اسمورسمی داشت و به آن مشهور میشد مثلا قنادی «فرد» را همه با صاحبش و سبیلهای تابدادهاش میشناختند. اما حالا اینطور نیست. موتورها را ببینید حتی راه عابران پیاده را هم گرفتهاند. یکی از دلایلی که نامه شورای شهر را امضا کردم برای بازآفرینی لالهزار جمع شدن همین موتوریها بود. تراکم موتورها در حدی است که عبورومرور عابران پیاده را مختل کرده است. پیادهراه شدن لالهزار به صلاح شهر و شهروندان است.» اما «آقا جلال» بر حسب شنیدهها و دیدههایش میگوید الکتریکیها مخالف پیادهراه شدن لالهزار هستند: «الکتریکیها با پیادهراه شدن مخالفاند چون بارشان با وانت میآید و با پیادهرو شدنش، کارشان مختل میشود، اما بقیه کسبه از این مسأله استقبال میکنند. یکی از صحبتهایی که در مورد کسبه الکتریکی وجود دارد این است که الکتریکیها بروند به محل کارخانه ارج که تعطیل شده و آنجا بازار الکتریکیها شود ولی هنوز مشخص نیست چه سرانجامی داشته باشد. چون باید رضایت مغازهدارها را بگیرند و آنجا هم بازاری درست شود، البته کلیدپریز و لوستریها میمانند.
این لالهزار؛ لالهزار قدیم نمیشود
«این اتفاق نمیافتد چون شهرداری سالانه از هر مغازه کی عوارض میگیرد.»«آقارضا» جزو کسبه الکتریکیهاست و عضو اتحادیه. مردی خوشمشرب که روی صورتش تنها میشود خطوط خنده را دید.«دیر آمدید از لالهزار چیزی نمانده.
پیادهرو شدن لالهزار هم نمیتوان اصالت قبل و جایگاهی که داشت را به آن برگرداند. هر شهرداری که میآید از بازآفرینی لالهزار میگوید و همچنان این تصمیم ابتر مانده است.» مغازه «آقارضا» زیر سینما لاله جاخوش کرده؛
سینمایی که تنها یک نوشته طلایی «لاله» از آن باقی مانده است؛«چندوقت پیش آمدند و نقشه کشیدند و از کسبه امضا گرفتند برای پیادهراهسازی، اما شدنی نیست.» «آقا رضا» همانطور که پشت دخل نشسته روی صندلی کمی جابهجا میشود و میگوید: «این لالهزار، لالهزار قدیم نمیشود مگر میشود دوباره اساتید گذشته تئاتر را روی صحنه دید. همین سینما ایران که روزگاری برای خودش بروبیایی داشت حالا سوتوکور آنجا افتاده.» از او در مورد سینماها که میپرسم سری تکان میدهد و میگوید: «باید آن دوران را میدیدید تا متوجه آهی که ما قدیمیها میکشیم را درک میکردید. دل آدم میسوزد وقتی میبیند پایین سینما ایران شده فستفودی و آبمیوهفروشی یا بعضیهایشان همین سردر را هم دیگر به خود نمیبینند.» «آقا رضا» هم مثل بسیاری از کسبه از صاحبان سینما و سرنوشتشان بیخبر است: «بعضیها میگویند مال یک خانومی بوده که الان آمریکاست. این مغازهدارهایی هم که میبینید با واسطه از او اجاره میکنند و خبری از خود مالک ندارند.»
مغازه رئیس هیأتامنای لالهزار سر کوچه برلن جا خوش کرده؛ مغازهای پر از لوازم آرایشی بهداشتی و چمدانهایی که جلوی مغازه صف کشیدهاند تا از مشتریها دل ببرند.«خیابان کسبه صنعتی است و نمیتواند مانند سیتیر شود.» «علی آقا» سنگفرش شدن لالهزار را خیلی مهم نمیداند: «اگر بخواهد مثل گذشته شود، عالی است اما الکتریکیها اینجا ساکن شدهاند و اجازه نمیدهند. ما بارها جلسه گذاشتیم تا کمی به خیابان سروسامان بدهیم و سر خیابان را ببندیم تا وانتها وارد لالهزار نشوند، اما اتحادیهشان قبول نکرده است.» رئیس هیأت امنای لالهزار تغییر لالهزار را نیازمند وجود نیروی قویتری میداند: «اگر بخواهند این خیابان را دگرگون کنند و شکل دیگری به خیابان بدهند باید قدرت بالاتری وجود داشته باشد. شهرداری برایش خیلی سخت است چنین کاری را انجام بدهد.»
«علیآقا» وقتی صحبت از گذشته میشود لحظهای سکوت میکند و آهی میکشد- حتما وقتی از قدیمیها سوال کردید آنها هم آه کشیدهاند- باید صف و بروبیای آن دوران را دیده باشید تا مفهوم این آه را بفهمید؛ «بعد از گذشت سالها هنوز خیلیها کوچه مهران را به نام آقسیدجوادیککلام میشناسند. هنرپیشه تئاتر و سینما بود صبحها مغازهدار بود و شبها میرفت روی صحنه. لباس زنانه و مردانه میپوشید و قیمتهایش از همهجای تهران ارزانتر و چانهزدن ممنوع بود. برای همین به او میگفتند آقسیدجوادیککلام. خیلیها برای دیدن سیدجواد میآمدند لالهزار.»
«علیآقا» از بازآفرینی لالهزار استقبال میکند و پیشنهاداتی هم دارد: «میشود لالهزار را مثل گذشته آباد کرد.
کوچه مهران و لالهزار و برلن جزو اصالتهای تهران هستند. اینجا دارد از بین میرود، مانند خیلی از جاهای دیگر که دارند از بین میروند. ما میتوانیم کافه و رستورانهای سنتی داشته باشیم. میتوانیم آوازهای سنتی برگزار کنیم. حتی میشود ترن یا کالسکه داشت. صفایی به این خیابان میدهند، هم برای دولت پولساز است هم برای کسبه.» رئیس هیأتامنای لالهزار به تابلو مغازهها اشاره میکند: « در گذشته بیشتر مغازهدارها جزو اقلیتهای مذهبی بودند و اسامی شیکی برای مغازهها انتخاب میکردند. حتی میشود سردر مغازهها را با همان سبکوسیاق گذشته طراحی کرد.»
داستان کوچههای لالهزار
لالهزار چهار دوره داشته؛ دورهای که به باغهایش میشناختند، زمانی که شیکترین محل تهران بود و پاتوق خانمها و آقایان شیکپوش و دورهای که قشر متوسط برای دیدن فیلم و تئاتر به آنجا میرفتند و حال هم که جولانگاه الکتریکیهاست. یکی از قدیمیها که مویی سپید کرده و قدش خمیده شده بچه لالهزار است: «لالهزار پر بود از باغ؛ باغ مهران و بقیه که پشتبهپشت هم داده بودند و به مرور زمان این مغازهها یکی یکی پیدا شدند و اینجا شد لالهزار. کوچه مهران که حالا میبینید تنها خاطره بجا مانده از باغ مهران است؛ باغی که تا خیابان سعدی ادامه داشت. مهران که فوت کرد ورثه باغ را تقسیم کردند و فروختند.» «آقامحمد» صندلی کوچکش را باز میکند، روی آن مینشیند، پیپاش را روشن میکند و پکی به آن میزند: «قصه کوچه برلن هم به سفارت آلمان برمیگردد.
آن موقع کوچه برلین بود و باغی هم وسط آن بود که حالا شده بانک تجارت. یادم نیست مال چه کسی بود بهنظرم برای یکی از وزرا بود. لباسفروشی «پیرایش» و «جنرالمد» هم در کوچه برلین بودند؛ دو لباسفروشی که لباسهای مدروز میآوردند.» «آقامحمد» هیچوقت ازدواج نکرده و با خنده میگوید دست از سر این پیرپسر بردار: «با این سوالاتت منو بردی به گذشتهها» «آقامحمد» به کوچه رفاهی اشاره میکند و میگوید: «کوچه رفاهی هم به لباس عروسی مهرش مشهور بود. خیاط دربار بود.» قصه کوچه اتحادیه را هم که شنیدی؟ این را میپرسد و پکی دیگر به پیپش میزند: «خانه داییجان ناپلئون برای آنها بود و همان کوچه هم به اسم آنها نامگذاری شد. میگویند آدم بزرگی بوده و این خانه استراحتگاهشان بوده. فکر میکنم میخواهند موزهاش کنند.» عطر توتون پیپاش فضا را پر کرده؛ عاشق بوی توتون پیپ شدم و حالا همدم تنهاییهایم همین پیپ است: «از کوچه مجمر هم چیزی باقی نمانده. نه از مریضخانهاش، در آن دوران هنرمندان سینما و تئاتر میآمدند بین مردم با آنها گپ میزدند و بعد میرفتند روی صحنه. من هنرمندان قدیمی زیادی را همینجا دیدم و با آنها گپ زدهام.»
علی نصیریان: وقت قدم زدن در لالهزار دلم میگیرد
علی نصیریان پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران یکی از هنرمندانی است که از لالهزار قدیم، خاطرهها دارد. او به «شهروند» میگوید: «دلم میگیرد وقتی در لالهزار قدم میزنم برای اینکه متاسف میشوم از اینکه لالهزار آن لالهزار نیست.» این پیشکسوت در محضر استادانی همچون رفیعخجالتی، اسماعیل مهتاش، آلآق و سیار، الفبای صحنه را مشق کرده است: «وقتی به گذشته لالهزار فکر میکنم یاد دورانی میافتم که در تئاتر نصر رفتوآمد داشتم. لالهزاری را که از آن دوران بهخاطر دارم تئاتر شهرزاد و گیتی را به خود میدید و سینمای ایران و ... باعث شلوغی آن میشد. آن دوران لالهزار به «پیرایش» جنرالمد معروف بود.» استاد نصیریان بر این باور است که لالهزار برای خودش شخصیت داشته و بهترین خیاطها، کراوات و پارچهفروشیها را در خود جای داده بود؛«دیگر از آن لالهزار خبری نیست. خیابان پر شده از الکتریکیها.»
لیلا مهداد
- 16
- 5