به گزارش همشهری، چند روز قبل مردی با پلیس ۱۱۰تماس گرفت و گفت که ۳نفر به خانه او دستبرد زدند و وی را زخمی کردهاند.
پس از این تماس مأموران پلیس راهی خانه وی در حوالی نیاوران شدند و مردی را دیدند که با ضربات چاقو زخمی و دچار خونریزی شده بود. این مرد که تاجری ثروتمند بود در توضیح ماجرای سرقت به مأموران گفت: قرار بود یکی از دوستانم به همراه ۲ نفر دیگر به خانهام بیایند تا درباره مسائل کاری صحبت کنیم. وی ادامه داد: وقتی مهمانانم رسیدند سرگرم پذیرایی از آنها شدم. ناگهان یکی از آنها چاقویی زیر گلویم گذاشت و مرا تهدید به قتل کرد.
شوکه شده بودم. ابتدا تصور کردم یک نمایش عجیب است، اما وقتی با چاقو ضربهای به دستم زد و دچار خونریزی شدم فهمیدم که ماجرا جدی است و آنها نقشه شومی برای من کشیدهاند.
شاکی گفت: با وجود اینکه زخمی شده بودم اما همچنان در برابرشان مقاومت کردم که این بار شروع کردند به کتک زدن من و چند خراش با چاقو روی دستم انداختند. سپس دست و پایم را با چسب بستند و در یکی از اتاقها زندانیام کردند. مردان آشنا شروع کردند به جستوجو در خانه تا پول و طلاهایم را سرقت کنند و علاوه بر این یک دستگاه پوز هم همراهشان آورده بودند. آنها پس از جستوجو ۲ کارت بانکیام را یافتند اما من حاضر نبودم رمز آن را به دزدان بگویم.
در همین هنگام مردی که قمه در دست داشت تهدید کرد که اگر رمز را نگویم انگشتان دستم را بهترتیب قطع میکند، حتی خراشی با قمه روی یکی از انگشتانم انداخت تا نشان بدهد که تهدیدهایش جدی است. پس از آن ناچار شدم رمز هر دو کارتم را بگویم. آنها حدود ۱۰۰میلیون تومان از حسابم برداشت کردند. علاوه بر این ساعت گرانقیمتم را که بیش از ۱۰۰میلیون تومان ارزش داشت و از اروپا خریده بودم،دزدیدند. آنها نتوانستند بقیه کارتهای عابربانکم را پیدا کنند؛ چرا که ظاهرا شب قبل وقتی غذا سفارش دادم و میخواستم کارتها را از کیفم بردارم، تعدادی از آنها زیر تخت افتاده و من متوجه نشده بودم. به همین دلیل دزدان نتوانستند کارتها را پیدا و حسابهای اصلیام را خالی کنند.
مرد تاجر توضیح داد: طمع دزدان تمامی نداشت، آنها اصرار داشتند که باید ۳۰۰میلیون تومان دیگر به آنها بدهم در غیراینصورت مرا به قتل میرسانند و جانم را میگیرند. اما در همین هنگام صدای همسایه از بیرون در شنیده شد. او حتی زنگ خانهام را زد و در آن لحظه بود که به یاد آوردم با مرد همسایه قرار ملاقات داشتهام. میخواستم فریاد بکشم و درخواست کمک کنم اما سارقان، قمه را زیر گلویم گذاشته و تهدید کردند که اگر حرفی بزنم گلویم را میبرند.
من هم از ترس جانم سکوت کرده بودم و مردان سارق وقتی خود را در خطر دیدند، منتظر شدند تا مرد همسایه برود و بعد فرار کردند. پس از آن با سختی و درحالیکه زخمی بودم دست و پایم را باز کردم و به پلیس و اورژانس زنگ زدم. با این شکایت، پروندهای در اینباره تشکیل شد و پیش روی بازپرس دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت. از سوی دیگر شاکی که زخمی شده به بیمارستان انتقال یافت و تحت مداوا قرار گرفت. هماکنون تیم ویژه از مأموران پلیس، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارقان را آغاز کردهاند.
- 12
- 1