جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۵:۰۴ - ۱۴ آبان ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۸۱۴۳۶
جرم و جنایت

معمای پیچیده «سقوط مرگبار» ؛ماجرای شعله های سرکش در «جنایت سیاه»

، معمای پیچیده «سقوط مرگبار»,حادثه وحشتناک رانندگی

به گزارش خراسان،نوز بیست و نهم اردیبهشت در سالنامه ۱۴۰۱ ورق نخورده بود که شعله های سرکش آتش در تاریکی جاده تایباد – خواف، تعجب رانندگان عبوری را برانگیخت. برخی پدال ترمز را می فشردند و با نگاهی حیرت انگیز دوباره به مسیر خود ادامه می دادند و بعضی دیگر دود سیاهی را به نظاره می نشستند که بر فراز آسمان خودنمایی می کرد. در این هنگام بود که یکی از رانندگان در کنار جاده ایستاد و با پای پیاده به سوی پرتگاهی در فاصله حدود ۲۵ متری جاده رفت که شعله های آتش از آن جا زبانه می کشید.

او با دیدن خودرویی که هنوز در آتش می سوخت بلافاصله با امدادگران آتش نشانی و پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و ماجرای سقوط خودرویی به پرتگاه را گزارش داد که دود سیاه آن فضای جاده را احاطه کرده بود. طولی نکشید که خودروهای آتش نشانی و نیروهای پلیس راه عازم جاده مرزی در نزدیکی روستای «کرات» شدند.

هیچ گونه حفاظ یا نگهدارنده ای در کنار جاده نبود و خودرو پس از طی مسافتی حدود ۱۵ تا ۲۰ متری از محل معروف به پارکینگ خاکی در پرتگاهی با شیب تند واژگون شده بود. نیروهای آتش نشان بی درنگ وارد عمل شدند و عملیات اطفا را آغاز کردند، اما ناگهان در میان دودهای غلیظ، جسد راننده جوان نمایان شد که پشت فرمان خودرو به طور کامل سوخته بود. آتش نشانان اگرچه به چگونگی آتش سوزی و کانون شعله های آتش مشکوک بودند، اما در نهایت نظر قطعی ندادند و علت آتش سوزی را با احتمال نشت بنزین به انجام تحقیقات قضایی موکول کردند.

در همین حال کارشناسان پلیس راه نیز چگونگی واژگونی خودرو را با نظریه توجه نکردن به جلو از سوی راننده دخیل دانستند، اما باز هم علت نهایی و قطعی را به بررسی های بیشتر موکول کردند. در این شرایط بود که با ثبت ارکان اصلی خودرو و شماره پلاک آن، اولیای دم شناسایی شدند که در یکی از روستاهای مرزی خواف سکونت داشتند و به این ترتیب با تحویل جسد سوخته به خانواده وی، تحقیقات قضایی به صورت غیرمحسوس و با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی جعفر صدیقی (دادستان عمومی و انقلاب تایباد) درباره این حادثه هولناک آغاز شد تا علت دقیق این سقوط مرگبار مشخص شود.

بررسی های نامحسوس نشان داد که متوفی جوان ۳۵ ساله ای به نام نصر ا... است که بنا به اظهارات همسرش، چند ساعت قبل از وقوع حادثه واژگونی از روستا به مقصد تایباد و به منظور خرید گوسفند از خانه خارج شده و در مسیر ،خودروی پژو ۴۰۵ او به پرتگاه سقوط کرده است.

هنوز بررسی های قضایی درباره این ماجرا  ادامه داشت که حدود یک هفته بعد و با اعلام شکایت رسمی خانواده متوفی، معمای پیچیده «سقوط مرگبار» به کلافی سردرگم تبدیل شد و آرام آرام رنگ و بوی جنایت گرفت، چرا که برخی از نزدیکان راننده سوخته در شعله های آتش، از مردی سخن گفتند که روز حادثه به همراه نصرا... از منزل وی خارج شده بود و آن ها به اتفاق یکدیگر به طرف تایباد رفته بودند، اما اکنون از آن رفیق صمیمی نصرا... هیچ خبری نبود و ...

با اعلام این شکایت، تحقیقات قضایی در  این پرونده آشکار و از همسر متوفی بازجویی شد. او در میان اظهارات خود و به طور تلویحی به حضور «علیرضا- ب» (دوست همسرش) در منزل اشاره کرد و با بیان این که «ترسیدم به من تهمت های ناروا بزنند!» نامی از علیرضا نبردم؛ چرا که او دوست صمیمی همسرم بود و مدام به منزل ما رفت و آمد داشت.

با این اظهارات بلافاصله دستور بازداشت «علیرضا» از سوی مقام قضایی صادر شد و به این ترتیب گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تایباد با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ امیر امیراحمدی (فرمانده انتظامی تایباد) کنکاش های پلیسی را با دستگیری «علیرضا» ادامه دادند.

این مرد ۳۸ ساله وقتی زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت به معاشرت خانوادگی با قربانی این حادثه وحشتناک رانندگی اشاره کرد و با تایید اظهارات همسر متوفی گفت: آن روز قرار بود نصرا... تعدادی گوسفند از تایباد خریداری کند به همین دلیل هم به اتفاق یکدیگر از خانه خارج شدیم، اما در مسیر، او مرا در کنار کارواش پیاده کرد تا خودروام را تحویل بگیرم. سپس با هم خداحافظی کردیم و او به طرف تایباد رفت.

این اظهارات در حالی معمای «سقوط مرگبار» را پیچیده تر کرد که برادران متوفی مدعی بودند آن ها خودشان گوسفند دارند و خرید گوسفند توسط برادرشان از تایباد ،بسیار مشکوک و غیرقابل باور است. این گونه بود که «خدیجه» (همسر متوفی) و «علیرضا – ب» (دوست متوفی) با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی روانه زندان شدند تا بررسی های بیشتری درباره زوایای پنهان این حادثه مشکوک به جنایت، صورت گیرد.

 در حالی که هنوز تحقیقات برای کشف راز شعله های سرکش آتش در سقوط وحشتناک به پرتگاه کنار جاده، ادامه داشت با صدور دستوری ویژه از سوی مقامات قضایی استان خراسان رضوی، قاضی علی اکبر احمدی نژاد (قاضی سابق ویژه قتل عمد مشهد) ماموریت یافت تا قدم در تاریکخانه این ماجرای مشکوک به «جنایت سیاه» بگذارد و تحقیقات قضایی را در دهلیزهای تاریک آن ادامه دهد.

با صدور این  دستور، قاضی با تجربه پرونده های جنایی عازم تایباد شد و سطر به سطر اوراق این پرونده را از زیر دستگاه «ایکس ری چشمانش» گذراند.

چند روز بعد و در حالی که مقام قضایی چشم به جمله ای از برادر متوفی دوخته بود که «فرزندم به من گفت آن روز «علیرضا» در خانه زن عمو بود، ولی زن عمو گفت: به کسی نگوییم!» از سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی استان خراسان رضوی) خواست تا گروهی از کارآگاهان زبده جنایی را برای بررسی این پرونده به تایباد اعزام کند. به این ترتیب گروهی از کارآگاهان کارآزموده به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) در هشتمین روز از ماه آبان به طرف تایباد حرکت کردند و در کنار قاضی احمدی نژاد قرار گرفتند.

در این میان سروان سلیمانی (افسر پلیس آگاهی تایباد) نیز به گروه کارآگاهان پیوست تا دامنه عملیات های پلیسی گسترده تر شود. طولی نکشید که رصدهای اطلاعاتی و تجزیه و تحلیل های کارشناسی با حضور مستقیم مقام قضایی و کارآگاهان اعزامی در محل سقوط خودرو و بازدیدهای میدانی از صحنه حادثه آغاز شد و فرضیه وقوع «جنایت سیاه» به اثبات رسید.

شاهدان، مطلعان و افراد مرتبط با این ماجرا یکی پس از  دیگری احضار شدند و مقابل قاضی احمدی نژاد قرار گرفتند. کارآگاهان پلیس آگاهی نیز در سوی دیگر ماجرا به دنبال جمع آوری اسناد و دلایل محکمه پسندی بودند که در لابه لای اظهارات متهمان یا در گوشه و کنار تحقیقات میدانی خودنمایی می کرد.

ادامه گزارش روزنامه خراسان حاکی است هنوز روشنایی روز در پیله تاریک شب فرو نرفته بود که به دستور مقام قضایی دو متهم پرونده «جنایت سیاه» از زندان به محل بازجویی منتقل شدند و زیر رگبار سوالات تخصصی و فنی قرار گرفتند.

قاضی با تجربه پرونده های جنایی که ابتدا با طرح سوالات انحرافی، هر کدام از متهمان را در چاله های تناقض گویی انداخته بود، ناگهان اولین برگ از تحقیقات محرمانه را روی میز قضاوت گذاشت و به سرنخ هایی از پنهان کاری های او (همسر مقتول) در وقوع «جنایت سیاه» اشاره کرد که به برادر شوهرش گفته بود «نذر کرده ام که همسرم سالم به منزل بازگردد!» و سپس پرسید آیا می دانستی قرار است برای همسرت حادثه ای رخ دهد؟ «خدیجه» که انتظار چنین جمله ای را نداشت در یک لحظه دچار استرس و نگرانی شد و با چشمانی گریان گفت: وقتی همسرم از خانه بیرون رفت ، «علیرضا» به سوی من آمد و گفت: «دیگر شوهرت را نمی بینی!»...

این همان جمله ای بود که مقام قضایی انتظارش را می کشید. به همین دلیل دقایقی بعد «علیرضا- ب» نیز در حالی که توسط سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر اعزامی از پلیس آگاهی خراسان رضوی) در تنگنای بازجویی های فنی قرار گرفته بود مقابل مقام قضایی ایستاد که ناگهان همسر مقتول فریاد زد «بگو! دیگر چه چیزی را انکار می کنی؟ شش ماه است که فرزندانم را ندیده ام!» و ...

علیرضا (متهم اصلی پرونده) که با دیدن اوضاع آشفته خدیجه، همه راه های گریز را بسته می دید به ناچار لب به اعتراف گشود و راز شعله های سرکش «جنایت سیاه» را فاش کرد. او گفت: همسر مقتول مدام از من درخواست می کرد تا نصرا... را از میان بردارم.

او مدعی بود شوهرش مردی خشن است که او را کتک می زند! من هم که به منزل دوستم رفت و آمد می کردم از این ماجرا بسیار ناراحت شدم و نقشه قتل او را کشیدم. روز حادثه به خانه نصرا... رفتم و به او گفتم قصد دارم چند گوسفند از تایباد خریداری کنم و سپس ادامه دادم چون خودروی تو پژو است به من کمک کن تا گوسفندان را از تایباد به روستا منتقل کنیم!

و این گونه او را به همراه خودم به جاده بردم. زمانی که طبق نقشه و برای استراحت در کنار جاده توقف کردیم فاصله اندکی تا پرتگاه داشتیم. به او گفتم تو خودرو را کمی جلوتر ببر تا من هم پشت سر پارک کنم!

زمانی که او در لبه پرتگاه توقف کرد سراغش رفتم و در حال گفت وگو، خودروی او را روی دنده ۲ گذاشتم. او در رانندگی جوانی عجول و بی دست و پا بود به همین دلیل کنار شیشه سمت راننده ایستادم و در حین گفت وگو ناگهان دستم را بردم و خودرو را استارت زدم چرا که سوئیچ روی خودروی خاموش قرار داشت. در این لحظه خودرو تکانی خورد و به ته پرتگاه سقوط کرد. وقتی پایین رفتم دیدم او پشت فرمان بیهوش است. چند بار فندک را روشن کردم، ولی نتوانستم خودرو را آتش بزنم! در یک لحظه چشمم به ادکلنی افتاد که درون خودرو بود. آن را برداشتم و روی صندلی ها ریختم و سپس با فندک خودرو را به آتش کشیدم. سپس سوار خودروی خودم شدم و خیلی سریع به منزل باجناقم در یکی از روستاهای خواف رفتم که همسرم آن جا بود و این گونه همه حوادث را طبیعی جلوه دادم و چنین وانمود کردم که از مرگ دوستم اطلاعی ندارم!...

 درحالی که شب از نیمه گذشته و روز بعد در تقویم ورق خورده بود، این پرونده جنایی به نتیجه رسید و هنگامی که خورشید انوار طلایی خود را در بیابان های اطراف جاده خواف – تایباد گسترانیده بود، علیرضا به محل وقوع «جنایت سیاه» هدایت شد و چگونگی رفیق کشی را در حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد و کارآگاهان اعزامی از پلیس آگاهی خراسان رضوی و افسران آگاهی تایباد بازسازی کرد.

  • 15
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش