جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۵:۳۶ - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۰۲۰۲۶۷
جرم و جنایت

بخشش قاتل با خواب عجیب مادر مقتول

قاتل,رضایت خانواده مقتول
مادر مقتول گفت: زمانی که از بخشش پشیمان شدم، هنوز رضایت نامه کتبی را امضا نکرده بودم. احساس می‌کردم با این کار خون پسرم پایمال می‌شود و او راضی نیست تا اینکه خواب عجیبی دیدم.

به گزارش اعتمادآنلاین، همه‌‌چیز برای اجرای حکم جوان محکوم به قصاص فراهم بود؛ طناب‌ دار بر گردنش آویخته شد و خانواده مقتول باید حکم را اجرا می‌کردند، اما در آخرین ثانیه‌ها ورق برگشت و اولیای دم، تصمیم به بخشش گرفتند؛ بخششی که باعث آزادی ۲۷زندانی از زندان شد تا شب عید را در کنار خانواده‌هایشان باشند.

به گزارش همشهری، شروع این پرونده به هفدهم شهریور سال ۹۷برمی‌گردد. آن روز گزارش یک درگیری مرگبار در یکی از شهرهای استان مازندران به کارآگاهان جنایی اعلام شد. مقتول جوان ۲۷ساله‌ای بود که در درگیری با ضربات چاقو زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده بود. بررسی‌ها حکایت از این داشت که قاتل و مقتول سوار بر خودروی خود بودند که دچار تصادف شدند. همین باعث درگیری میان آنها شده و یکی از آنها از روی عصبانیت با چاقو به جان دیگری افتاده و وی را به قتل رسانده بود. به‌دنبال این حادثه متهم به قتل دستگیر شد و در بازجویی‌ها گفت که ناخواسته و از روی عصبانیت مرتکب قتل شده است. وی توضیح داد: روز حادثه همراه نامزدم بودم و خیلی عجله داشتیم تا به کارهایمان برسیم. به‌دلیل عجله‌ای که داشتم، پیچیدم جلوی ماشین مقتول که تصادفی رخ داد، اما تصادف جدی نبود. با این حال با هم درگیر شدیم و از عصبانیت بی‌جا با چاقو چند ضربه به او زدم و حالا خیلی پشیمانم.

متهم در دادگاه کیفری استان مازندران به قصاص محکوم و مدتی بعد این حکم در دیوان‌عالی کشور تأیید شد. پرونده به شعبه اجرای احکام فرستاده شد و در این بین آذر شهسواری، یکی از اعضای گروه صلح‌یار که در زمینه گرفتن رضایت از خانواده مقتولان فعالیت دارد و در دادسرای جنایی تهران مستقر است، تلاش و رایزنی‌ برای جلب رضایت اولیای دم را آغاز کرد. با وجود این، چندی قبل جوان محکوم به قصاص پای چوبه دار منتقل شد تا حکم اجرا شود. آن روز مرد جوان با پاهایی لرزان به محل اجرای حکم منتقل شد و با دیدن پدر و مادر مقتول به گریه افتاد و التماس کرد تا او را ببخشند. پدر و مادر مقتول اما اصرار به اجرای حکم داشتند و لحظاتی بعد طناب دار به گردن مرد جوان افتاد. حالا همه‌‌چیز برای اجرای حکم آماده بود و جوان محکوم در آخرین ثانیه‌ها چشمانش را بست و نام مقتول را صدا زد. همین باعث شد تا پدر و مادر مقتول در آخرین لحظات دلشان به رحم بیاید و حکم را اجرا نکنند. آنها قاتل را بخشیدند و به این ترتیب جوان محکوم به قصاص به زندگی برگشت، اما کمی بعد مادر مقتول از بخشش پشیمان شد و این یعنی همه‌چیز برای جوان محکوم به قصاص باید ازسر گرفته می‌شد تا اینکه خواب عجیب مادر مقتول به کابوس دوباره او پایان داد. خوابی که باعث شد اولیای دم رسما از قصاص قاتل پسرشان بگذرند و به او زندگی دوباره ببخشند.

یک ‌ماه از بخشش قاتل می‌گذرد؛ مادر مقتول به شرط دریافت دیه به‌طور رسمی قاتل پسرش را بخشید و همه مبلغ دیه را صرف آزادی ۲۷زندانی که به اتهام جرایم غیرعمد و مالی در زندان بودند کرد؛ کاری بزرگ که برای انجام آن به قلبی بخشنده نیاز است. این زن حالا در گفت‌وگو با همشهری از بزرگ‌ترین تصمیم زندگی‌اش و خواب عجیبی که باعث بخشش قاتل پسرش شد می‌گوید.

*یک‌ماه از بخشش قاتل می‌گذرد، چه احساسی دارید؟

الان به آرامش رسیده‌ام و می‌دانم خواسته پسرم هم بخشش قاتلش بوده است. راستش پس از بخشش پای چوبه دار، خیلی پشیمان شدم. مدام به این فکر می‌کردم که چرا اجازه دادم کسی که حق زندگی را از پسرم گرفته، زنده بماند. می‌ترسیدم مبادا روح پسرم آزرده‌خاطر شود. یک جورایی سردرگم بودم تا اینکه خواب عجیبی دیدم؛ خوابی که تأیید می‌کرد کار درستی را انجام داده‌ام.

*چه خوابی دیدید که به آرامش رسیدید؟

زمانی که از بخشش پشیمان شدم، هنوز رضایت نامه کتبی را امضا نکرده بودم. احساس می‌کردم با این کار خون پسرم پایمال می‌شود و او راضی نیست تا اینکه خواب عجیبی دیدم. آن شب خواب دیدم زلزله آمده است و همه ساختمان‌ها تخریب شده و زمین به‌صورت عجیبی شکافته شده و از درون شکاف صدای کمک‌خواهی به گوش می‌رسد. همان لحظه پسرم میلاد را درست روبه‌روی خودم دیدم که بالای شکاف زمین ایستاده بود. ضربان قلبم با دیدن او بالا رفت و می‌خواستم بغلش کنم. پسرم به من گفت که مادر دستت را به درون شکاف ببر و افرادی را که زیر زمین گرفتار شده‌اند نجات بده. من دستم را به درون شکاف بردم و یک نفر دست مرا گرفت و وقتی بیرون آوردمش دیدم قاتل پسرم را نجات داده‌ام. میلاد پسرم لبخندی زد و خوشحال بود از اینکه به قاتلش زندگی بخشیده‌ام. ناگهان از خواب پریدم و از آن شب به بعد آرامش عجیبی بر قلبم نشست چون متوجه شدم تصمیم درستی گرفته‌ام و پسرم نیز از اینکه قاتلش را بخشیده‌ام خوشحال است. فردای آن روز رفتم دادسرا و این بار رضایت‌نامه کتبی را امضا کردم.

*شرطی هم تعیین کردید؟

تصمیم گرفتم از قاتل دیه بگیرم تا برای آرامش روح پسرم، زندانیانی را که به اتهام جرایم غیرعمد مانند تصادف و ... در زندان هستند و مشکلات مالی دارند، آزاد کنم تا شب عید کنار خانواده‌هایشان باشند.

*چند نفر را آزاد کردید؟

به لطف خدا، با مبلغ دیه ۲۷زندانی آزاد شدند و به آغوش خانواده‌هایشان رفتند. من، همسرم و دخترم خدا را برای این اتفاق شکر کردیم؛ چون احساس می‌کنیم پسرم در آسمان به ما لبخند می‌زند و از این تصمیم بزرگ و سخت ما رضایت دارد.

*چند فرزند دارید؟

میلاد تنها پسرم بود. یک دختر هم دارم. میلاد ۲۷ساله بود که فوت شد. او مدرک کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه گرفته بود و مغازه لباس‌فروشی داشت. پسرم زمانی که زنده بود به همه کمک می‌کرد. برای همین ما دیه را صرف آزادکردن زندانیان کردیم. اگر خدا عمری به ما بدهد شاید به نام پسرم یک مرکز خیریه بزنیم. پسرم همیشه به بچه‌های بی‌سرپرست لباس و پول می‌داد و همه او را دوست داشتند. در حق هیچ‌کس بدی نکرده بود و با هیچ‌کس خصومت نداشت.

*برگردیم به روز اجرا، چه شد که در آن لحظات سخت تصمیم گرفتید به قاتل زندگی ببخشید؟

تلاش زیادی از طرف افراد مختلف انجام شد تا ما قاتل را ببخشیم، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم. آن روز قاتل پسرم را پای چوبه دار آوردند و طناب دار را به گردنش انداختند. زار زار گریه و التماس می‌کرد. در آن لحظات فقط به این فکر می‌کردم که این پرونده تمام شود و قاتل پسرم به سزای اعمالش برسدکه ناگهان قاتل فریاد زد:« میلاد مرا ببخش، میلاد به مادرت بگو مرا ببخشد.» او چشمانش را بسته و درحالی‌که طناب دار برگردنش بود نام پسرم را صدا می‌زد. وقتی نام میلادم را شنیدم قلبم لرزید. تصمیم گرفتم حکم را اجرا نکنم و قاتل پسرم وقتی از پای چوبه دار به پایین آورده شد از شدت ترس و خوشحالی بیهوش شد.

  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش