به گزارش ایران، زمستان سال ۹۹ دو پسر جوان به نامهای شهرام و نوید به خاطر مسمومیت با الکل به بیمارستانی در جنوب تهران منتقل شدند.
شهرام در بخش مراقبتهای ویژه بستری اما ساعتی بعد تسلیم مرگ شد. نوید هم درصد بالایی از بینایی چشم راستش را از دست داد.
با اعلام موضوع به پلیس تحقیقات آغاز شد و نوید در توضیح ماجرا به مأموران گفت: شب گذشته من و شهرام از یک ساقی مشروب الکلی خریدیم اما پس از خوردن مشروب حال هردوی ما بد شد. چشمانمان همه جا را تار میدید اول فکر کردیم چون شام جگر خوردهایم مسموم شدهایم اما چند دقیقه بعد شهرام به یکباره از هوش رفت و روی زمین افتاد. من با خانوادهاش تماس گرفتم و آنها ما را به بیمارستان رساندند. اما حالا مطمئن هستم مشروبها تقلبی بوده است. شهرام چون بدنش ضعیف بود نتوانست تحمل کند و من هم بخش زیادی از بینایی چشمم را از دست دادم.
پس از اظهارات نوید، فروشنده ۳۷ ساله مشروبات ردیابی و بازداشت شد. وی بعد از دستگیری و در جریان بازجوییها مدعی شد اصلاً شهرام و نوید را نمیشناخته و فروشنده مشروب هم نیست.
نخستین جلسه دادگاه
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در آن جلسه قضات، متهم را به خاطر مرگ شهرام به پرداخت دیه کامل و به خاطر کم سو شدن یکی از چشمهای نوید به پرداخت یک دهم دیه کامل محکوم کردند اما این حکم در دیوان عالی کشور شکسته شد و قضات دیوان اعلام کردند چون اولیای دم شهرام در شکایت اولیه درخواست قصاص کرده بودند متهم باید به اتهام قتل عمدی محاکمه شود.
دومین جلسه دادگاه
به این ترتیب متهم این بار در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در ابتدای جلسه مادر شهرام به جایگاه رفت و گفت: متهم به عمد مشروب تقلبی به پسرم داده و او را کشته است. من تقاضای قصاص دارم. اما اگر دادگاه رأی بر قصاص ندهد درخواستم دریافت دیه است.
پس از آن نوید به جایگاه رفت و گفت: ما متهم را ندیده بودیم و تلفنی مشروبها را سفارش دادیم و او هم با پیک برایمان فرستاد اما مطمئن هستم که او ساقی مشروب است و به دروغ گفته که ما را نمیشناسد و به ما مشروب نفروخته است. طبق گزارش پزشکی قانونی یکی از چشمانم تحت تأثیر مسمومیت الکلی کم بینا شده است و درخواست دیه دارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و با طرح ادعایی تازه عنوان کرد: من ساقی مشروب نیستم و پلیس به خاطر تشابه اسمی من را بازداشت کرده است. بارها در بازجوییها گفتهام که من بیگناهم اما کسی حرفم را باور نمیکند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
- 13
- 4