به گزارش رکنا، این دزدان نامرئی توانستند همه را فریب بدهند غافل از اینکه رازشان فاش خواهد شد. چندی پیش یک پزشک با مراجعه به دادسرای ادعا کرد از خانه اش در روز روشن دزدی شده و طلا، جواهرات به همراه پولهای خارجی و ایرانیاش به ارزش ۴۵ میلیون تومان از کمد لباسهایشان ناپدید شده است.
وقتی با دستور بازپرس پرونده تیمی از پلیس به صحنه سرقت پا گذاشت با دیدن سالم بودن قفل درهای ضد سرقت و عدم به همریختگی اثاثیه پی بردند دزدان آشنا بودهاند.
در بررسیهای پلیسی مشخص شد که این پزشک پسری جوان دارد که در زمان سرقت در مدرسه بوده. از سوی دیگر تجسس ها نشان داد دزدان در ساعتی که مادر خانواده به آرایشگاه زنانه در همان مجتمع رفته بود دست به سرقت میلیونی زده اند. شکی نبود که دزدان، خانه پزشک را تحت نظر گرفته بودند و اطلاع کاملی از داخل خانه وی داشتند. وقتی کارآگاهان برای ردیابی دزد آشنا وارد عمل شدند پی بردند که تنها پسری ۱۷ ساله به نام میلاد است که به آن خانه رفت و آمد داشته و از دوستان صمیمی پسر خانواده است.
تحقیقات روی میلاد که خودش در طبقه ۱۵ مجتمع زندگی می کرد متمرکز بود که پلیس شنید وی در زمان دزدی در مدرسه و در کنار پسر همان پزشک نشسته بوده و نمی توانسته دزد باشد. وقتی از پسر خانواده به نام محمود تحقیق شد وی گفت که به میلاد اعتماد دارد و می داند او با هیچکس نمی توانسته همدستی کند. در حالی که هیچ سر نخی از دزد نامرئی که دوربین های مداربسته ورودی های مجتمع نیز نتوانسته بودند چهرهای از او شکار کنند به دست نیامده بود، دزدی دیگری در طبقه ۹ مجتمع رخ داد.
پلیس در صحنه این سرقت که از خانه یک بنگاهدار صورت گرفته بود، دید که قفل ها سالم هستند و دزدان در ساعتی که دختر و پسر خانواده در مدرسه و پدر و مادر نیز به سر کار رفته بودند دست به این سرقت زدهاند.
کارآگاهان خیلی زود با توجه به شباهت این سرقت با دزدی از خانه پزشک به تحقیق از پسر خانواده پرداختند و دیدند وی هیچ دوستی ای با میلاد ندارد.
گره ها کورتر شده بودند و فرضیه ها هم رنگ باخته بودند، دزدی ها به صورت زنجیرهای در طبقات مختلف ادامه داشتند و دزدان نامرئی خیلی زیرکانه کلید قفل همه خانه ها را داشتند. نگهبان و سرایدار مجتمع نیز بازجویی شدند اما آنها نه تنها ادعای بیگناهی کردند بلکه می گفتند به هیچکس شکی ندارند.
دزدان نامرئی هیچ اشتباهی نداشتند و هیچ ردپایی از خود بر جای نمی گذاشتند، افسر پرونده که مرتب فیلم های دوربین های مداربسته را بررسی می کرد، متوجه رفتار مرموز میلاد با دختری جوان شد که همزمان وارد مجتمع شده بودند.
آن دو کیسهای سیاهرنگ را مخفیانه بین خود رد و بدل کردند و همین اشتباه کافی بود تا یک فرضیه پلیسی قوت بگیرد.کارآگاهان اشتباه نمی کردند؛ در همه سرقت ها یا میلاد با پسر صاحبخانه دوستی داشت یا دختری به نام ستاره با دختر مالباخته دوست صمیمی بود.
وقتی تیم تحقیق به بررسی زمان دزدی ها پرداخت پی برد که در هر سرقت یکی از این دو دختر و پسر نزد اعضای خانواده دوستانشان یا مدرسه نبوده اند.
وقتی محمود پسر پزشک مالباخته در تحقیقات گفت که می داند میلاد و ستاره با هم رابطه پنهانی دارند و برای آینده شان برنامه ریزی زندگی در اروپا را می کنند کارآگاهان هر دو دختر و پسر را تحت بازجویی گرفتند.
میلاد و ستاره ابتدا دخالت در دزدی ها را نپذیرفتند اما بررسی شماره حساب های بانکی آنان نشان می داد هر دو نزدیک به ۱۵۰ میلیون تومان در حساب هایشان پول دارند.
همین سرنخ کافی بود تا ستاره در بازجویی ها بگوید: من و میلاد همدیگر را خیلی دوست داریم و می خواهیم با گرفتن کارت کفالت سربازی میلاد به خارج برویم از آنجا که پدر و مادرهایمان تنها بخشی از هزینه هایمان را می دهند تصمیم گرفتیم در مدت ۲ ، ۳ سال سرمایه ای جمع کنیم تا در اروپا راحت زندگی کنیم.
وی افزود: پول های توجیبیمان خیلی کم بود به خاطر همین نقشه کشیدیم من وقتی به خانه دوستانم می روم کلید را بردارم. با ساخت کلید یدک یا با استفاده از همان کلید اصلی میلاد دست به سرقت میزد و اگر میلاد کلید خانه دوستانش را برمیداشت من به سرقت از آنجا دست میزدم.
ما همیشه شاهدی داشتیم که ببینند در زمان سرقت جای دیگری بودیم و همین باعث شده بود کسی به من و میلاد شک نکند.
با این ادعاها، میلاد نیز چارهای جز اعتراف ندید و گفت: اصلا تصور نمی کردیم شناسایی شویم و رویاهایمان را بر بادرفته ببینیم.
- 9
- 3