دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۲۴ - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۳۱۶۳
جرم و جنایت

ماجرای شرکت دختر ۲۲ساله در سرقت مسلحانه به‌خاطر عشق پسر قاتلی که به او قول ازدواج داده بود

اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت,سرقت مسلحانه دختر ۲۲ساله

به گزارش خبرآنلاین، دختری که دل به یک مرد جوان سپرده بود با وعده‌های فریبنده این جوان، حاضر شد در سرقت مسلحانه‌ای از یک طلافروشی با باند دزدان همکاری کند. اما هنگام محاکمه‌اش در دادگاه، فرشته عدالت با شرح ماجرای غم‌انگیز این دختر، به یاری‌اش آمد و صاحب طلافروشی (شاکی‌پرونده) از شکایتش نسبت به او گذشت.

 

 قضات دادگاه نیز با توجه به همکاری او با پلیس در شناسایی اعضای باند دزدان طلافروش، وقتی پی‌بردند این دختر، تنها به‌خاطر دلدادگی، ساده دلانه تن به همکاری به دزدان داده و هیچ سهمی هم از طلاهای به سرقت رفته نبرده است، به بی گناهی‌اش گواهی دادند و از مجازاتش گذشتند.

 

دختر جوان پس از تبرئه به گفت‌وگو  نشست تا ماجرای زندگی‌اش را بازگو کند و شرح دهد که چگونه در دام حادثه گرفتار شده است.

 

چند سال داری؟

بیست و دو سال.

 

به چه اتهامی محاکمه شدی؟

به‌اتهام مشارکت در سرقت مسلحانه از طلافروشی.

 

چگونه با اعضای این باند سرقت آشنا شدی و به همکاری با آنها پرداختی؟

یکی از افراد باند، جوانی بود که با وعده ازدواج من را وابسته خودش کرده بود. چند ماه پیش با هم آشنا شده بودیم.

باور کنید رفتارش چنان مهربان و عاشقانه بود که احساس می‌کردم تمام خلأهای زندگی‌ام را پر کرده است. بدون اینکه بفهمم دلبسته‌اش شدم. تا قبل از آشنایی با او مردی در زندگی‌ام نبود به همین خاطر حس می‌کردم می‌تواند بهترین حامی من در زندگی باشد.

 

از خانواده‌ات بگو

از دوران کودکی هیچ‌وقت گرمای وجود پدرم را حس نکرده‌ام و از محبت‌اش محروم بوده‌ام. تنها خاطره‌ای که از او در خاطرم مانده کتک‌های بی‌امانی است که نثار مادر بی‌پناهم می‌کرد. وقتی با تمام وجود احساس کردم به سایه پدر نیاز دارم او ما را ترک کرد و من و مادرم را تنها و بی‌سرپرست باقی گذاشت. هرچند حالا پی برده‌ام حتی داشتن پدر بی‌رحم و خشن بهتر از آن‌است که از وجودش محروم باشم.

 

با رفتن پدر، مادرم به تنهایی نان‌آور خانه شد و با سختی و مرارت من و برادر کوچکم را بزرگ کرد و ما را به مدرسه فرستاد. تا اینکه من را به سن بیست سالگی رساند. پس از دوندگی‌های بسیار در یک بانک به‌عنوان اپراتور مشغول کار شدم و توانستم در زندگی کمک حالش باشم.

 

وقتی با پیمان آشنا شدم رؤیاهای شیرین زندگی در وجودم شکل گرفت. او بود که با مهربانی‌هایش، وعده آینده‌ای روشن و دلنشین را به من می‌داد.

 

پیمان چگونه تو را به همکاری در سرقت از طلافروشی وادار کرد؟

یک روز صبح در بانک سرگرم کار بودم که با من تماس گرفت و قرار گذاشتیم در پایان کار، در قهوه‌خانه‌ای به دیدنش بروم. آنجا همراه با دوستش منتظرم بودند که ضمن صحبت پرسید:اگر چیزی از تو بخواهم برایم انجام می‌دهی؟من که پیمان را عاشقانه دوست‌داشتم جواب دادم هر کاری که بخواهی انجام می‌دهم.

 

او گفت: با دوستانم قرار گذاشته‌ایم تو اول به‌عنوان مشتری وارد یک طلافروشی بشوی بعد هم من و دوستانم وارد می‌شویم و با ترساندن صاحب مغازه مقداری طلا و جواهر را بر می‌داریم و فرار می‌کنیم. اما در این قضیه به تو اتهامی وارد نمی‌شود.

 

با شنیدن این پیشنهاد پیمان بشدت مخالفت کردم و از او خواستم حالا که تصمیم داریم ازدواج کنیم، با این سرقت آینده‌مان را تباه نکند.

 

اما پیمان گفت: با سهمی که از فروش طلاها نصیبش می‌شود هم می‌تواند عروسی‌مان را راه بیندازد و هم پول دیه مردی را که مدت‌ها پیش در جریان یک درگیری کشته است پرداخت کند و دیگر روانه زندان نمی‌شود.

 

اما چرا حاضر شده بودی با مردی که یک نفر را کشته و فراری است ازدواج کنی؟

نمی‌دانم شاید یک عشق کورکورانه باعث شد که تن به ازدواج با یک قاتل فراری بدهم و حالا می‌فهمم که اشتباه می‌کردم.

 

دختر جوان همان‌طور که اشک‌هایش را پاک می‌کرد ادامه داد: ۹ ماه از جوانی‌ام را به پای کسی تلف کردم که نمی‌توانست خوشبختم کند و حتی مرا به همکاری با خود و دیگر اعضای باند سرقت وادار کرد.

 

طبق قراری که پیمان با من گذاشته بود، روز سرقت مسلحانه از طلافروشی، به‌عنوان مشتری وارد شدم، بعد هم افراد باند هجوم آوردند و پس از سرقت پا به فرار گذاشتند اما من دستگیر شدم!

 

از مادرت بگو، الان چه می‌کند و برادرت کجاست؟

مادرم با کارکردن در خانه مردم هزینه زندگیمان را تأمین می‌کند و برادرم متأسفانه به‌خاطر مصرف مواد از پیش ما رفته. اگر برادرم از ما حمایت می‌کرد چرخ زندگیمان را می‌چرخاند گرفتار چنین سرنوشتی نمی‌شدم.البته قبول دارم که مادرم را فراموش کرده بودم. مادری که تمام جوانی و سلامتی‌اش را به‌خاطر من فدا کرده و این اشتباه بزرگ من در زندگی بود.اما امیدوارم حالا که آزاد شده‌ام بتوانم گوشه‌ای از زحمات مادرم را جبران کنم.

 

 

 

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش