به گزارش شرق، این دختر جوان قصد داشت با برداشت شش میلیارد تومان از پولهای پدر ثروتمندش، پس از ازدواج با پسر موردعلاقهاش از کشور خارج شود.
اوایل خرداد امسال، مرد میانسالی که صاحب شرکتی تجاری است، از فرار دخترش بههمراه شش میلیارد تومان پول خبر داد. او به بازپرس مرشدلو، بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، گفت: من صاحب یک شرکت هستم و وضع مالی خوبی دارم.
به دخترم خیلی اعتماد داشتم و بخش عمده دارایی خود و پولهای مربوط به شرکت را به حسابی که به نام او بود واریز میکردم. هفته قبل پسری که او هم وضع مالی خوبی داشت، به خواستگاری دخترم آمد، اما از آنجا که دوست داشتم دخترم با یکی از افراد فامیل ازدواج کند، به آن پسر جوان جواب رد دادم، باوجوداین دخترم خیلی از من ناراحت شد و همچنان اصرار به ازدواج با آن پسر را داشت، اما من نیز در برابر اصرارهای دخترم مقاومت کردم.
دیروز دخترم از خانه خارج شد و درحالیکه کارت بانکیای که شش میلیارد تومان موجودی داشت را با خود بههمراه داشت، دیگر برنگشت. او در پایان گفت: احتمال میدهم دخترم با آن خواستگارش که فرید نام دارد، فرار کرده باشد، بههمیندلیل تقاضای رسیدگی دارم.
بهدنبال اظهارات مرد میانسال، تحقیقات برای یافتن دختر جوان به نام کتایون آغاز شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد که پسر خواستگار نیز همزمان با کتایون ناپدید شده است، بنابراین فرضیه فرار آن دو برای ازدواج با هم قوت گرفت. همچنین با بررسی حساب کارت بانکی ششمیلیاردی مشخص شد که از آن برای خرید مقدار زیادی دلار استفاده و همچنین مقداری از موجودی حساب به حساب پسر جوانی به نام وحید واریز شده است.
با بهدستآمدن این سرنخها، وحید برای تحقیقات به دادسرا اظهار شد و گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم با من تماس گرفت و از من شمارهحساب خواست تا مقداری پول به حسابم واریز کند و بعد از چند روز هم مجددا این پول را به حسابش برگردانم. من از فرار فرید و دختر این آقا و ماجرای حساب میلیاردی بیخبر بودم.
با توجه به اظهارات وحید، بازپرس جنایی دستور مسدودکردن حساب وحید را صادر کرد و بررسیها ادامه یافت تا اینکه تحقیقات پلیسی و قضائی به کشف سرنخ جدیدی منجر شود. روز گذشته کتایون که از موضوع شکایت پدرش مطلع شده بود، به دادسرا مراجعه کرد و با ابراز پشیمانی از این ماجرا به بازپرس جنایی گفت: من فرید را دوست دارم، اما پدرم مخالف این ازدواج است.
بههمیندلیل با فرید تصمیم به فرار گرفته و به ویلایی در لواسانات رفتیم. ما تصمیم داشتیم بعد از مدتی از ایران خارج شویم، اما عذابوجدان باعث شد تا خودم را معرفی کنم. پدر کتایون زمانی که صحبتهای دخترش را شنید، گفت: درصورتی از فرید و دخترم شکایت ندارم که آنها از این ازدواج منصرف شده و دخترم با کسی که من میگویم ازدواج کند. دختر جوان نیز با درخواست پدرش موافقت و بازپرس دستورات لازم را صادر کرد.
- 18
- 4