جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
۰۸:۴۱ - ۱۶ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۳۷۹۰
جرم و جنایت

زندگی پر فراز و نشیب طناز

در ۱۹ سالگی سرکرده باند زورگیری شدم

اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت,طناز

ماجرای زندگی طناز زمانی که چهار سال داشت، ورق جدیدی خورد واو را یک گام به سمت افتادن به کارهای خلاف نزدیک کرد.

 

هیچ وقت فکر نمی‌کرد اعتیاد پدرش و جدایی والدینش این چنین در سرنوشتش اثر بگذارد. نوجوانی برای همه دختران آغاز یک دنیای جدید وشاد بود، اما برای طناز، شادی درکار نبود ورنگ سیاهی و تلخی به خود گرفته بود.

 

به جای شادی و لذت از زندگی افتاده بود در کار خلاف، از فروش مشروب و موادمخدر گرفته تا سرقت و زورگیری. به طوری که در ۱۹ سالگی سرکرده یک باند اخاذی و زورگیری شد.

 

شرایط به گونه‌ای برایش پیش رفت که در یکی از این سرقت‌ها با همدستش دست به جنایت زد و جرم دیگری در پرونده خلاف‌هایش جا باز کرد.

 

طناز در گفت‌وگو با جام‌جم از زندگی و جرایمش گفت که در ادامه می‌خوانید.

 

چطور سرکرده یک باند تبهکاری شدی‌؟

شاید اگر من هم خانواده درستی داشتم، اکنون عضو باند خلافکار نمی‌شدم و پایم به بازداشتگاه و پلیس آگاهی باز نمی‌شد. شاید اگر سایه پدربالای سرم بود این طور نمی‌شد و به راه خلاف نمی‌رفتم که حالا با این سن کم همه مرا به عنوان سرکرده یک باند تبهکاری بشناسند. من از طریق دختری که با او دوست بودم با چند مرد آشنا شدم و یک باند سرقت و زورگیری را تشکیل دادیم.

 

از خانواده‌ات بگو‌؟

پدرم معتاد و خلافکار بود. همین باعث شد زمانی که من چهار ساله بودم، مادرم مجبور شود با داشتن من و برادر کوچک‌ترم از او طلاق بگیرد، اما این همه ماجرا نبود، پدرم و مادرم هردو با افراد دیگری ازدواج کردندو پی زندگی خود رفتند. من با پدرخوانده‌ام اختلافی نداشتم. چون خودش بچه داشت و مادرم با آنها رابطه خوبی داشت. با پدرم و نامادری‌ام ارتباط خوبی نداشتم. مدتی با آنها و مدتی با مادرم زندگی کردم.

 

هزینه زندگی‌ات را چطور تامین می‌کردی‌؟

اوایل خانواده‌ام هزینه‌هایم را می‌دادند، اما زمانی که ۱۳ ساله شدم به خاطر مشکلاتی که با پدر و مادرم داشتم، مجبور شدم در این سن کم مستقل شوم. یک روز به طور اتفاقی با زنی آشنا شدم که در جنوب تهران ساکن بود و به او خاله می‌گفتند. او جا و غذا به افراد می‌داد در قبال آن می‌خواست که برایش مشروب بفروشیم. با فروش مشروبات الکلی هزینه زندگی‌ام را تامین می‌کردم.

 

بعد چه شد‌؟

این اولین خلافم در زندگی‌ام بود. بعد از این که یک سال در خانه این زن بودم، با افراد دیگری آشنا شدم که خودشان مشروب تهیه کرده و می‌فروختند. دوسالی با آنها بودم. کمی که بیشتر پول جمع کردم طمع پول بیشتر به جانم افتاد. همین باعث شد که بیفتم در کار خرید و فروش موادمخدر. با چند زن و مرد قاچاقچی دوست شدم و شیوه فروش موادمخدر را از آنها یاد گرفتم و خودم شدم ساقی.

 

دستگیر هم شدی‌؟

نه. آن‌قدر حرفه‌ای عمل می‌کردم که پلیس به هویت و نحوه کارم پی نبرد. این سری برای اولین بار بازداشت شدم.

خودت هم مواد یا مشروب مصرف می‌کنی؟

 

من فروشنده بودم و نباید خودم مصرف می‌کردم. برای این‌که حال و روزم خوب باشد، چهار سال ورزش بوکس انجام می‌دادم.

 

چرا بوکس‌؟

برای این‌که به این رشته ورزشی علاقه‌مند بودم. همچنین برای این‌که در جریان فروش موادمخدر و مشروبات الکلی رقبا یا مشتریان اذیتم نکنند، سراغ این ورزش رفتم تا بتوانم از خودم دفاع کنم.

 

تا به حال کسی را کتک زدی‌؟

بله. چند مرد را کتک زدم. آنها برای خرید مشروب و مواد مخدر آمده بودند، اما می‌خواستند با من رابطه دوستی برقرار کنند آنچنان کتک مفصلی به آنها زدم که دیگر هوس نکردند با من در بیفتند.

 

چطور از مواد و مشروب به سمت سرقت کشیده شدی؟

دنبال پول و معروف شدن بودم. به همین دلیل با دختری در کرج آشنا شدم. او با اغفال مردها و برقراری رابطه با آنها از این افراد پول می‌گرفت.

 

وقتی دوست شدیم، تازه متوجه شدم با این کارمی شود پول بیشتری به دست آورد. به همین دلیل او مرا با چهارمرد که از دوستانش بود، آشنا کرد. ما یک باند تشکیل دادیم و فعالیتمان را از یک سال پیش شروع کردیم. من با ظاهر شیک و آراسته برسر راه مردانی که سرنشین خودروهای مدل بالا بودند قرار می‌گرفتم. با آنها ارتباط دوستی برقرار می‌کردم. در ادامه که اعتمادشان جلب می‌شد آنها را به خانه اجاره‌ای خودم در کرج می‌کشاندم.

 

نقش بقیه اعضای باند چه بود؟

بقیه همدستانم در اتاق‌های خانه پنهان می‌شدند تا در فرصتی مناسب از اتاق‌ها بیرون بیایند. بعد دست و پای مردانی که به خانه‌ام می‌آمدند را با طناب و چسب نواری می‌بستند. با گوشی تلفن همراه از آنها فیلم سیاه تهیه می‌کردیم.

 

بعد چی می‌شد‌؟

طعمه‌ها را کتک می‌زدند. جیب‌هایشان را بازرسی می‌کردیم. گوشی، پول وکارت بانکی را سرقت می‌کردیم. کار در همین جا تمام نمی‌شد. قولنامه‌هایی می‌نوشتیم و آنها را مجبور می‌کردیم که امضا و اثر انگشت روی آن بزنند که نشان بدهد ما خودروهای مدل بالای آنها را خریدیم. بعداز این که خودرو را هم برای خودمان تصاحب کردیم مردان را با دست و پای بسته داخل خودرو انداخته و در محله‌های خلوت کرج رها می‌کردیم.

 

چقدر از راه دزدی و زورگیری نصیب شما می‌شد‌؟

بستگی داشت، اما به طور میانگین از هر سرقت ۵۰۰ هزار تومان به دست می‌آوردیم. برای خودروها دنبال مشتری بودیم، اما چون مدارک نداشتیم، نمی‌توانستیم خودروها را بفروشیم.

 

چطور مرتکب قتل شدی؟

قتل در آخرین سرقتمان رخ داد. آن روز ابتدا یک مرد میانسال را به آن خانه کشاندیم و اموالش را سرقت کرده و خودرویش را به نام خودمان قولنامه کردیم. ساعاتی از حضورمان نگذشته بودکه مقتول هم تماس گرفت و به آنجا آمد. او را نیز کتک زدیم. دست و پایش را بستیم.

 

اموالش را سرقت و با نوشتن قولنامه خودروی برلیانس وی را به نام خود ثبت کردیم. این مرد تقلا می‌کرد تا راهی برای فرار از دستمان پیدا کند. حتی یک‌بار از غفلتمان استفاده کرد و دست و پایش را باز کرد. دوباره دست و پایش را بستیم. این بار با او درگیر شدیم. شروع به داد و فریاد کرد. من روی سینه‌اش نشستم. در جریان این تقلا‌ها بود که سرش محکم به لبه کاشی ورودی آشپزخانه اصابت کرد. بعد حالش بدتر شد و دیگر نفسش بالا نیامد.

 

با جسد او چه کردید‌؟

مانده بودیم چه باید کنیم. مردی که آنجا بود، صحنه جنایت را دیده بود. تصمیم به کشتن وی گرفتیم. می‌خواستیم با انتقال او به خارج از شهر، وی را که شاهد جنایت بود، به قتل برسانیم که در داخل خودرو با یکی از همدستانم درگیر شد. توانست دست و پایش را باز کندو از خودرو بیرون بیاید.

 

دنبالش بودیم که به سمت چند رهگذر رفت و توانست نجات پیدا کند. از ترسمان نتوانستیم به خانه بازگردیم و جسد را با خود به مکان دیگری منتقل کنیم.

 

چطور بازداشت شدید‌؟

مرد نجات یافته به پلیس ماجرا را گفته بود که همین باعث شد ما لو برویم. من و یکی ازاعضای باند همان شب در کرج بازداشت شدیم و بقیه روز بعد دستگیر شدند.

 

سرقت‌های دیگری هم انجام دادی‌؟

بله. با همین باند خودروهای مدل بالا را هم سرقت می‌کردیم. من به عنوان مسافر سوار خودروها می‌شدم، بعد با چاقو و قمه رانندگان را تهدید و از خودرو بیرون می‌انداختم. وقتی راننده مقاومت می‌کرد، همدستانم که در میانه راه مرا اسکورت می‌کردند به کمکم می‌آمدند.

 

فکر می‌کردی بازداشت شوی‌؟

کار خلاف کردن عاقبت ندارد. سرانجام یک روز فاش می‌شود.

 

پشیمانی‌؟

خیلی. حالا که علاوه برسرقت و اخاذی پایمان به یک قتل هم باز شده، مجازات سختی در انتظارمان است.

حرف آخر‌؟

 

اگر من بچه طلاق نبودم، پدرم اعتیاد نداشت، خانواده‌ام از هم پاشیده نمی‌شد، رویه زندگی‌ام این طور نبودکه به راه خلاف بیفتم. من به جای این‌که به دانشگاه بروم و درس بخوانم سر از خلاف و باند تبهکاری درآوردم.

 

 

 

jamejamonline.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش