به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از سال ۸۹ و با اعلام مرگ یک پیرمرد در خانهاش واقع در خیابان پیروزی آغاز شد. با توجه به اینکه شواهد موجود در صحنه جنایت نشان میداد خانه پیرمرد مورد سرقت قرار گرفته است، فرضیه نخست، قتل به خاطر سرقت اعلام شد اما در ادامه تحقیقات به بنبست رسید.
ناپدید شدن پسر مقتول
دو سال پس از این جنایت ودرحالی که تحقیقات به بنبست رسیده بود، رسول، پسر پیرمرد هم به طرز مرموزی گم شد. با شکایت خانواده «رسول» پروندهای در شعبه یازدهم پلیس آگاهی تهران تشکیل شد و در حالی که فرضیه آدم ربایی مطرح بود، جسد رسول پیدا شد اما این بار نیز هیچ سرنخی از قاتل یا عاملان جنایت وجود نداشت.
اعترافهای عجیب یک زن
در حالی که تحقیقات بدون هیچ سرنخی برای کشف رازدوجنایت ادامه داشت زن جوانی به نام «سمیه» با حضور در کلانتری پردیس اسرار جدیدی از پرونده را برای مأموران فاش کرد و گفت: «شوهر من چند روز قبل برادرش را کشته و چون من از موضوع خبر دارم حالا میخواهد مرا هم بکشد تا کسی ازجنایت مطلع نشود.»پس ازاین اظهارات «وحید» بازداشت شد. او که ابتدا منکر هر گونه جنایتی بود وقتی با همسرش روبهرو شد قتل برادرش را پذیرفت.
اما زن و شوهر جوان که در همان ملاقات کوتاه سناریوی جدیدی را طراحی کرده بودند در اداره آگاهی و بازپرسی مدعی شدند رسول قصد تعرض به «سمیه» را داشته و به همین خاطر او را کشتهاند. با وجود این اظهارات، مأموران در جریان بازجوییهای تخصصی دریافتند ادعای اختلاف ناموسی کذب است و با اعترافات متهمان به هر دو قتل، پرونده با صدور کیفرخواست برای این زوج پس از ۵ سال در شعبه دهم دادگاه کیفری مورد رسیدگی قرار گرفت.
دردادگاه چه گذشت؟
صبح دیروز متهمان در شعبه دهم دادگاه کیفری حاضر شدند. در ابتدا وحید در جایگاه ایستاد و گفت: «پدرو برادرم را به خاطرانگیزه مالی و ارثیه کشتم. پدرم را خودم تنهایی کشتم و در قتل برادرم از همسرم کمک گرفتم. برای کشتن پدرم یک جعبه شیرینی به خانهاش بردم و زمانی که او تنها بود شیرینی را تعارف کردم. در شیرینی قرص خواب آور ریخته بودم و زمانی که خوابش برد او را به قتل رساندم و طوری خانه را به هم ریختم که انگار سارقی به آنجا دستبرد زده است. اما برادرم رسول، از ماجرا بو برده بود. به همین دلیل یک روز او را به خانه دعوت کردم تا نقشه قتلش را با همسرم اجراکنیم. همسرم شیرینی خرید و قرص را در آنها گذاشت
بعد که خوابش برد، با چاقو او را کشتم. همسرم نیز در وارد کردن ضربات با من همکاری کرد. من و همسرم میدانستیم سهم ارث برادرم در کارتش است و به همین دلیل به بانک رفتیم و با جعل امضایش حسابش را خالی کردیم. همسرم از همه چیز با خبر بود اما وقتی به کلانتری رفت همه چیز را لو داد که انگیزهاش را از این کار نفهمیدم. الان نیز دو سال است از همدیگر جدا شدهایم. او دو سال زندان بود و بعد از اینکه وثیقه برای آزادیاش گذاشت و آزاد شد به خانه رفت و همه اثاثیه را که بیشترش را با سهم ارث برادرم خریده بودیم با خود برد.
در ادامه «سمیه» به جایگاه آمد و مدعی شد تحت شکنجههای همسرش مجبور به همراهیاش شده است. این زن به قضات دادگاه گفت: من هیچ کاره هستم؛ نه جعلی انجام دادهام و نه در قتل شرکت داشتم. اگر چیزی هم گردن گرفتهام به این دلیل بود که وحید به من گفته بود بیرون از زندان کسی را دارم که سراغ خانوادهام میفرستد. او خودش برادرش را کشت تنها برای اینکه بتواند گناه قتل را از گردن خود باز کند.در پایان جلسه قاضی قربانزاده -رئیس -وقاضی غفاری -مستشار-پس ازشنیدن اظهارات متهمان وارد شور شدند تا برای صدور حکم تصمیمگیری کنند.
معصومه مرادپور
- 13
- 5