جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۵:۰۱ - ۰۱ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۰۱۹۰
جرم و جنایت

ادعاهای عجیب قاتل: آتنا از روی پله افتاد و مرد

قاتل آتنا اصلانی,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت
«اسماعیل» که این روزها در سلول انفرادی یکی از زندان‌های اردبیل است بعد از حدود ۲ ماه منکر تمام اعترافاتش شده و حرف‌های جدیدی می‌زند؛ او می‌گوید نه محکومیت سالهای قبلش برای زنا درست بوده، نه گلایه زن اولش از اجباری بردن دختر ۹ساله همسایه به حمام.

به گزارش تسنیم، می‌گویند خیلی از زندانی‌های این زندان هنوز هم نمی‌دانند قاتل آتنای ۶ساله، در یکی از سلول‌های همان زندانی است که آنها هر روز و شب‌شان را پشت میله‌ها و دیوارهای آن می‌گذرانند؛ زندانی‌هایی که کمتر روزی است داستان‌ قتل دلخراش آتنا را دهان به دهان نچرخانند و هر روز روایت جدیدی به آن اضافه نکنند.

 

از وقتی قاتل آتنا را به زندان آورده‌اند، در انفرادی بوده؛ دور از چشم همه؛ با دو نفر محافظ شبانه‌روزی؛ می‌گویند زندانی‌های اینجا آن‌قدر غیرتی هستند که اگر بو ببرند «اسماعیل» پشت همین میله‌ها و دیوارها است، لحظه‌ای زنده‌اش نمی‌گذارند؛ قاتلی که با اعمال شیطانی و قتل فجیع آتنا، نه‌تنها قلب پدر و مادرش را که قلب تمام مردم ایران را به آتش کشید.

 

با هر قدمی که برمی‌دارد، صدای جیرینگ جیرینگ کشیده شدن زنجیرهای پابند «اسماعیل» به موزاییک داخل بند، بلندتر می‌شود و صورتش در قاب نوری که از پشت سرش به داخل راهرو می‌پاشد، واضح‌تر می‌شود؛ چهره‌اش آرام است و بی‌روح؛ ریزاندام است و به‌نسبت آخرین عکسی که از او دیده‌ام  تغییری نکرده؛ با اینکه دستبند آهنی و پابند فلزی‌اش هیبتش را تکیده و افتاده کرده، ولی حال و روزش بهتر از چیزی است که تصور می‌کردم؛ صورت تراشیده؛ سر و وضع تمیز و مرتب و موهای فر و تنکی که معلوم است تازه شسته شده؛ به هر حال همه چیز در نگاه اول مرتب است و آرام...

 

با اینکه تأکید داریم که کلماتش را به‌زبان فارسی بگوید ولی وقتی احساساتی می‌شود و اشک‌هایش از نوک بینی‌اش می‌چکد و صدایش می‌لرزد، ناخودآگاه کلماتش آذری می‌شود و جمله‌های یکی در میان فارسی و ترکی؛ نامفهوم؛ به هر حال لُبّ کلامش این است که اعترافات قبلی‌اش را بالاجبار گفته و خلاصه نه به آتنا تجاوز کرده و نه او را کشته ... حرف‌هایی که شاید باورش برای خودش هم چندان امکان‌پذیر نیست.

 

متن زیر گفت‌وگوی یک‌ساعته‌ای است که با این متهم در زندان داشتیم؛ گفت‌وگویی که سعی شده برای حفظ امانت‌داری، حتی‌المقدور با همان کلمات شکسته و افعال محاوره‌ای به‌صورت مکتوب منتشر شود.

 

اسماعیل، از اون روزی بگو که آتنا به قتل رسید.

توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر می‌کنه؛ بهش گفتم "دختر، داری چه‌کار می‌کنی؟" یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی‌دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قره‌داغلی‌ان و از ترس اینکه اگه می‌فهمیدن منو می‌کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه.

 

چون مغازه باز بود و ما کار می‌کردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمی‌دونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود.

 

یعنی تو آتنا رو نکشتی؟

نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمی‌دونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم.

 

خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی.

من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می‌شم. دو ماهه خانواده‌ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم.

 

خب وقتی دیدی آتنا افتاده روی زمین چرا به پدرش نگفتی که چه اتفاقی افتاده؟

ترسیدم؛ ترسیدم منو بکشن؛ ولی کاش گفته بودم و می‌مردم ولی این همه عذاب نمی‌کشیدم؛ من توی این مدت یک مرتبه از اول تا آخر قرآن رو خوندم تا خدا از سر تقصیرم بگذره ولی ترسیدم از اینکه به پدرش بگم. حتی چند بار هم پدرش رو توی مسجد جامع دیدمش ولی جرأت نکردم بهش بگم.

 

ولی نتیجه آزمایش‌های پزشکی قانونی صراحتاً می‌گوید که به آتنا تجاوز شده است.

من تجاوز نکردم؛ وجدانم راحته. خودم دختر دارم؛ منم انسانم؛ وجدان و شرف دارم؛ به خدا قسم می‌خورم دست به اون دختر نزدم. پزشک قانونی هم بگه، مهم نیست؛ من وجدانم راحته که به اون بچه دست هم نزدم. بمیرم هم وجدانم راحته.

 

ولی نتیجه آزمایش‌ها چیز دیگه‌ای هست...

به من می‌گن مایع شهوتی روی شلوارت بوده؛ خب اصلاً من هیچی؛ اگه دختری افتاده باشه و در حال مرگ باشه، کسی احساساتی می‌شه؟

 

جنازه آتنا را چطور مخفی کردی؟

توی یک سطل بزرگ که پلاستیک داشت انداختمش؛ بعداً بردمش توی پارکینگ.

 

کی طلاهای آتنا رو برداشتی؟ بعد از اینکه انداختی‌اش توی بشکه؟

همون موقع که جنازه آتنا روی زمین بود النگوهاش رو درآوردم؛ قبل از اینکه بندازمش توی بشکه.

 

خب یعنی تو توی اون شرایطی که خون از دهن و بینی آتنا میومد و به‌قول خودت ترسیده بودی که کسی نیاد توی مغازه و حتی مطمئن هم نبودی که مرده یا نه، طلاهاش رو درآوردی؟

پدرش دستفروش بود؛ من نیاز مالی ندارم ولی دنبال یک فرصتی بودم که طلاهاش رو بندازم توی حیاط خانه پدرش. من هیچ نیاز مالی ندارم. من خودم جای النگوها و گوشواره‌اش رو به پلیس گفتم.

 

توی مدتی که خانواده آتنا ازش بی‌خبر بودن، پدرش پیش تو نیومد تا سراغ آتنا رو از تو بگیره؟

نه اصلاً.

 

تو قبلاً هم پرونده داشتی.

نه نداشتم.

 

تو قبلاً توی زندان نبودی؟

چرا بودم؛ یه‌بار به‌خاطر زنا.

 

سابقه دیگه‌ای هم داشتی؟

ضرب و جرح، قتل و آدم‌ربایی که در آن تبرئه شدم.

 

اطرافیانت می‌گن آدم شروری هستی...

نه! اصلاً

 

خب! معمولاً به آدمی که سابقه زنا داره؛ سابقه ضرب و جرح داره؛ سابقه آدم‌ربایی و قتل داره می‌گن شرور.

(سکوت)

 

توضیح می‌دی که پرونده زنا مربوط به چی بوده؟

وقتی من از زن اولم جدا شده بودم یک زنی بود به‌اسم فرانک؛ یک ماه با من دوست بود؛ یک بار رفته بود سفر و به من گفت که بعد از سفر میاد اردبیل منم از پارس‌آباد برم اردبیل تا یک روز با هم بگردیم؛ گفتم باشه؛ بعدازظهر یه آقا و خانمی آمدند مغازه من و گفتند "تو که با دختر من فرار کردی بگو کجاست؛ اون با یکی نامزده" و از این حرفها؛ من هم گفتم "من اینجام اون یه شهر دیگه"؛ بعد از اون مأموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف‌های پدر دختر گفتم که "آن دختر رفته مسافرت و من پارس‌آبادم؛ چطور ممکنه با هم فرار کرده باشیم؟

 

"، خلاصه تبرئه شدم ولی ۱۰ روز بعد خود «فرانک» آمد سراغم و گفت "اگه با من نیایی من خودم را می‌کشم"؛ من هم گفتم "برو بکش؛ من با تو فرار نکردم"؛ خلاصه بعد از یک ماه دوباره از من شکایت کرد و گفته بود که "این با من فلان کار و بهمان کار رو کرده"؛ قاضی به من گفت "تو این دختر را می‌گیری؟"، من هم گفتم "نه؛ من که اون رو سفر نبرده بودم"؛ نهایتاً محکوم شدم و ۲ ماه زندان رفتم و با وثیقه آزاد شدم.

 

قاتل آتنا اصلانی,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

«عصمت غ» رو می‌شناسی؟ باهاش چند وقت ارتباط داشتی؟

عصمت مشتریم بود؛ من به داداش و خواهرش و ۶۰ نفر که برام فرش می‌بافتن دستمزد می‌دادم ولی هیچ ارتباط دیگه‌ای باهاش نداشتم.

 

اون رو چطور کشتی؟

اونو نکشتم.

 

خودت مگه اعتراف نکردی؟

زیر فشار بودم و گفتم هر قتلی اینجا بوده رو من گردن می‌گیرم. اصلاً از خانواده‌اش بپرسید می‌گن که عصمت رفته آذربایجان و با یکی ازدواج کرده. توی آگاهی گفتن من یک سال و نیم یک خانه‌ای را اجاره کرده بودم و بعد پرسیدن عصمت.غ رو کجا نگه داشتم؛ منم بهشون گفتم من هر روز صبح میرم مغازه و شب برمی‌گردم؛ اگه یک ساعت دیر برم خونه خانمم زنگ می‌زنه می‌گه "کجایی؟". من یک سال و نیم کجا می‌تونستم برم؛ پارس‌آباد محیط کوچکیه؛ همه همدیگر رو می‌شناسن.

 

از همسر اولت جدا شدی؟

بله.

 

چرا می‌خواست از تو جدا بشه؟

اخلاقمون با هم جور درنمی‌آمد ولی من نمی‌خواستم طلاقش بدم.

 

می‌گن خانومت چون می‌خواستی به یک دختربچه تجاوز کنی ازت جدا شده.

نه؛ چون من طلاقش نمی‌دادم گفت که من یک دختربچه ۹ساله رو برده بودم حموم.

 

برادرت مصاحبه کرده و گفته چند وقت پیش وقتی دختر همسایه‌تون اومده بوده از تو ابریشم قالی بگیره، گریه‌کنان برگشته بوده خانه‌شان و برادرهایش هم به‌خاطر کاری که تو با خواهرشان کرده بودی و او گریان برگشته بود خانه، با تو درگیر شدن ...

نه این دروغه؛ من با برادرهای اون به‌خاطر مسائل مالی درگیر شدم. همه این حرفا دروغه؛ همه‌چی توی پرونده من در دادگاه هست.

 

پدر آتنا گفته راضی به اعدام تو نیست؛ می‌خواد تو سنگسار بشی.

من راضیم به رضای خدا؛ هرچی مصلحت الهی باشه همون می‌شه؛ خب حق می‌دم بهشون؛ بچه‌شون مرده؛ من اشتباه کردم که همون اول که بچه‌شون روی پله افتاده بود(!) بهشون نگفتم.

 

دوربین مغازه‌ات را چرا خاموش کرده بودی؟

مدتی بود که می‌خواستم مغازه را تخلیه کنم؛ برای همین هم دوربین مغازه را از یک ماه قبل از حادثه از برق کشیده بودم؛ الآن هم شما مغازه را ببینید مشخص است که دیوارها بتونه‌کاری شده تا مغازه را موقع تحویل، تمیز به مالک بدهم.

 

یک فیلم از تو هست که داری میوه از مغازه‌دار همسایه‌ات می‌دزدی؟

صاحب مغازه دندان من را شکسته بود و محکوم هم شده بود؛ آمد پیش من و بهم گفت "اگه رضایت ندی، من از تو فیلم دارم که در حال دزدی هستی و می‌روم شکایت می‌کنم"؛ گفتم "برو شکایت کن"؛ شکایت کرد ولی من در دادگاه هم گفتم و شاهد هم داشتم که اون اجناس را خریده بودم؛ آخه سیب‌زمینی چه ارزشی داره که من بخوام سیب‌زمینی بردارم؟ همه اینها توی پرونده هم هست و من هم در اون پرونده تبرئه شدم.

 

خیلی‌ها می‌گویند یکی از بستگانت که در سیستم قضایی پارس‌آباد سمت مهمی داشته توی پرونده‌های قبلی‌ات کمکت می‌کرده...

نه به خدا اینها همه دروغ است؛ ما حدود ۲۵ سال است که با او قهریم و رفت و آمدی هم نداریم و او هم تبریز است نه پارس‌آباد. هرچی می‌گن دروغه.

 

حال مادرت به‌خاطر کارهای تو خیلی خوب نیست؛ می‌گه روی بیرون رفتن از خانه را ندارد؛ یک‌جورایی خانواده‌ات می‌گویند تو آبروی آنها را هم برده‌ای...

(پس از مدتی سکوت) مادر و خانواده‌ام من را می‌شناسند؛ می‌دانند من اهل این کار نیستم؛ برادر، برادرش را می‌شناسد؛ مادر، پسرش را می‌شناسد؛ ای‌کاش پایم شکسته بود و این اتفاق نمی‌افتاد. (گریه)

 

فکر می‌کنی دادگاه چه‌حکمی برات صادر می‌کنه؟

نمی‌دونم... ولی وجدانم راحته... من اشتباه کردم. خدا می‌دونه شاید اونها رضایت بدن؛ به هر حال آنها هم انسان هستند ولی من اشتباه کردم و پشیمانم. به‌خدا حاضرم دو تا دست منو ببرن ولی من دوباره چشمای اون بچه رو ببینم.

 

تجربه تلخ جنسی در دوران کودکیت داشتی؟ اصلاً بچه شر و شوری بودی؟

نه؛ من ۳۰ سال کاسبی کردم؛ همیشه کمک‌خرج خانواده و کمک‌حال پدرم بودم؛ خواهرم را عروس کردم؛ شغلم رنگرزی بود؛ یک عمر با آتش و رنگ کار کردم و در آخر هم سرنوشتم این طوری شد.

 

محمد قربانی/ابوتراب فرخی

 

 

  • 13
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲۶
در انتظار بررسی: ۳۵
غیر قابل انتشار: ۴۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مملكت دست كياس كه اين مردك عقب افتاده اينقدر جنايت كرده و گير قانون نيافتاده؟ اقايان مشغول چه كاري هستن؟همه اينها جواب داره، كساني كه صلاحيت ندارن، اين انتر چه خريه كه ب ي دختر معصوم ٦-٧ ساله تجاوز كنه، هر بار گير نيافتاده، جالبه واقعن
اگر به ادعا باشه که ما هم تو عوضی رو باید تیکه تیکه بکنیم بعد بگیم از اسمان یه شهاب سنگ اومد خورد وتیکه تیکه شدی؟؟عذر بدتر تز گناه !!!!
اگر به ادعا باشه که ...
ای ول شهاب سنگو خوب اومدی مرسی!
فقط اعدام درملا عام تادرس عبرتی بشه برای کسانی که چنین خیالاتی رو درسر می پرورانند
کاش بجای اینکه درس دیانت بخورد مردم بدن سر سوزنی انسانیت ترویج میدادن ...ماکه سوختیم خدا به آیندگان رحم کنه
ابوبکر البغدادی سر کرده داعش باید یک دوره شش ماهه پیش این قاتل دوره وکلاس اموزشی قتل ودروغ ببینه!!! عجب رویی داره این مردکه رذل پست فطرت؟؟
ایکاش هرکسی مسولیت کاری را که انجام میده بپذیره متاسفانه نسنجیدن عاقبت کار وحشیانه۰۰ چندین خانواده را بهم ریخته وارزوهای یک بچه با غیرت را که از بچه گی کمک به پدرش را اموخته از بین ببره این کودک ۶ساله در گرمای ماه رمضان تمام عشقش کمک به پدر رنجور وزحمت کش بوده اما حیف که جای انسانهای پاک در این دنیا زود گذر است تسلیت به همه انسانهای ازاده بخصوص پدرومادر داغدیده که گناهشان کسب لقمه نان حلال بوده
عجب شيادي اين رذل پست فطرت دست همه جنايتكاران را از پشت بسته فكر نكنم از اين جنايتي كه كرده پشيمون باشه؟؟؟
خدابه دادت برسه بدبخت بااین دروغ ها میخوای سرمردم وشیره بمالی توفوقش شیطان بیست سال دیگه عمر کنی عوضی کسافت اون دنیا چطور میتونی توچشمای اون دختر معصوم نگاه کنی اونجاهم میخوای این چرت وپرتاروبگی سرخدارواستغفرالله نمیتونی شیره بمالی
سریع آین بی شرف رابه خواسته پدراین شهیدهَ سنگسارکنید امافامیلئ که سمت مهمی دارد حامیش بوده قبلا که تاحالا سقط نشده با این ظلم ظهورنزدیک است انشاالله
اگراین ابلیس بااعمال شاقه درملا عاماعدام نشودمن واکثریت باتفاق مردمم نسبت بقوه قضائیه صلب امید میشویم
اون پست فطرت با قیچی تکه تکه بشه و مرگش یک هفته طول بشه در ملائ عام
کثافت دروغگو کاری کردی که حتی حیوان هم نمیکنه
خدا لعنتت کنه تو مردی حیوان
ناشتاس واقعا
یک لحظه هموطنان عزیز خودتون جای پدر ومادر داغدیده قرار بگیرد چقدر درد ناک است باید این شیطان کثیف را در ملاء عام به فجیع ترین روش از بین ببرند تا برای امثال این شیطان درس عبرت شود ودل خانواده های قربانیان این شیطان کثیف آرام بگیرد.
آتنا ی معصوم روحت شاد درسته تو فدای نقشه ی این شیطان کثیف شدی اما در واقع فرشته ای بودی که باعث شدی هزاران دختر بچه دیگه ازدست این حرامزاد ه ی کثیف در امان باشند.
روایت است در زمان خلافت امام علی علیه السلام از پای یک زن یهودی خلخالی را به زور کندند امام علی فرمودند اگر مسلمانی پس از شنیدن این خبر بمیرد رواست در مورد قتل اتنای معصوم از غصه دلها به تنگ امده وکم مونده دق مرگ بشیم وهر روز هم خبرهایی عجیب می شنویم وبیشتر برغصه هایمان افزوده میشود
این شیطان کثیف و سریع تربه درک واصل کنیدتاهمه ایرانی ها راحت بشن
خودم یک مادرهستم ومیدونم مادری انتا چ می کشیدواقعاباید اعدام بشه تا سریع ب این کارا رو نکید
جل الخالق لابد یکماه دیگه ادعای حیثیت خواهد کرد که اصلا چرا مرا زندانی کردید بهتان زدید و۰۰۰۰این قاتل جانی مربی خوبی داره این بیشرف نامرد با این شگردهایش تاکنون از قتلهای قبلی اش هم در رفته وبرخلاف برخی افراد که قصد دارند این پست فطرت را مریض روانی معرفی کنند قاتل از هوش بالایی برخوردار هست و زنده ماندنش یعنی قتل بچه من وشما سریع این جانی عوضی رابکشید
چندروز دیگه میگه اصلا اتنا کیه شما کی هستین من پاک پاکم بابا اعدامش کنید نگهبانای جهنم منتظرش هستن
تو دختر داری؟ ..معلوم نیست تا حالا چند بار خود کثیفت ...
تو دختر داری؟ ..معلو...
واقعا
لطفا به شخصیت آدمه توهین نکنید این کار غیر اخلاقی هست ..شاید راست میگه
گمشو عوضی نمک به حروم
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش