سه پسر هم خدمتی برای رسیدن به رویاهایشان تصمیم به سرقت مسلحانه از کارگاه طلاسازی در قلب تهران گرفتند.
این دزدان با ناشی گری ۹ کیلو طلا به سرقت بردند و هنوز برق طلاها را ندیده بودند که به دام افتادند.
دزدان نقابدار
صبح پنج شنبه ۳۰ آبان امسال دو پسر جوان در حالی که صورتشان را پوشانده بودند وارد یک کارگاه طلاسازی در خیابان خیام شدند. در ابتدا یکی از آن ها به سراغ کارگر کارگاه که پسر جوانی بود حمله و با سر ضربه ای به صورت کارگر جوان وارد کرد و در ادامه یک ضربه چاقو روی کتف پسر جوان زد.
صحنه عجیبی بود، در ادامه یکی از دزدان در حالی که دستانش دور گردن کارگر جوان بود وارد کارگاه شد که در پی آن صاحب کارگاه طلاسازی شوکه شد و سارقی که کلت کمری به دست داشت با تهدید خواست تا گاوصندوق را باز کند، دو سارق مسلح ۹ کیلو طلا از گاوصندوق به سرقت بردند و به سرعت از کارگاه خارج شدند.
تحقیقات پلیسی
همین مسئله کافی بود تا تیمی از ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری عاملان این سرقت میلیاردی وارد عمل شوند و در گام نخست ماموران به سراغ دوربین های مداربسته رفتند و تصویر یکی از دزدان قبل از ورود به کارگاه طلاسازی به دست آمد.
فقط چند ثانیه
کارآگاهان در ادامه کارگر جوان را که در صحنه سرقت رفتارهای عجیبی داشت مورد بازجویی قرار دادند و با توجه به این که این کارگر در زمان بستن در ورودی فقط چند ثانیه معطل کرده بود ماموران به او مشکوک شدند.
رامین ابتدا سعی داشت خود را در ماجرای سرقت مسلحانه بی گناه معرفی کند اما وقتی در تناقضگویی هایش گرفتار شد به ناچار لب به اعتراف گشود.
بازداشت دزدان نقابدار
رامین در اعترافاتش ادعا کرد که سعید و محسن از دوستانش با نقشه قبلی وارد کارگاه شده اند و برای این که پلیس به من شک نکند من در ابتدا از آن ها کتک خوردم و بعد همدستانم با تهدید من و صاحب کارم دست به سرقت طلاها زدند.ماموران با شناسایی محسن و سعید طی دو عملیات جداگانه در شامگاه پنج شنبه آن ها را دستگیر کردند و محسن پس از دستگیری طلاهای سرقتی را که در انبار خانهشان نگهداری کرده بود در اختیار پلیس قرار داد.
رئیس باند
محسن ۲۶ ساله که یک آرایشگر و فوتبالیست است ادعا می کند برای پرداخت بدهی و نیاز به پول تصمیم به سرقت گرفته و به عنوان رئیس باندشان معرفی شده است.
سابقه داری؟
نه، تا حالا خلاف نکرده ام.
شغل؟
آرایشگرم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت مسلحانه از کارگاه طلاسازی
چرا؟
بدهکار بودم و به خاطر مشکلات خصوصی که نمی توانم درباره اش حرفی بزنم نیاز به پول داشتم به همین دلیل دست به سرقت زدم.
چقدر بدهکار بودی؟
۲۰ میلیون تومان.
نقشه سرقت چه بود؟
از قبل تصمیم به سرقت داشتم ولی پشیمان شدم تا این که شنیدم رامین در یک کارگاه طلاسازی کار می کند که در مدت زمان ۱۰ دقیقه با هم صحبت کردیم و قرار شد من و سعید وارد کارگاه شویم و در ابتدا من برای صحنه سازی با سر ضربه ای به رامین بزنم و در ادامه با تهدید تفنگ دست به سرقت بزنیم.
دزدی را انجام دادی؟
بله، اما خیلی زود دستگیر شدیم.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
اصلا فکر دستگیر شدن نبودم ولی بعد از سرقت پشیمان شدم و دلشوره داشتم، باور نمی کردم دزدی کرده ایم.
فکر فروش طلاهای سرقتی افتادی؟
نه، طلاها را داخل انباری خانه مان گذاشته بودم و هنوز تصمیمی برای فروش نگرفته بودیم.
چطور دستگیر شدی؟
بعد از سرقت به خانه خواهرم رفته بودم که شب پلیس به در خانه خواهرم آمد و مرا دستگیر کرد.
شنیدم فوتبالیست هستی؟
بازیکن جوانان یک تیم معروف بودم.
تفنگ را از کجا تهیه کردی؟
چند ماه قبل با پرداخت دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از یکی از آشنایانم این کلت کمری را خریدم.
قبل از سرقت ، دوربین های مداربسته را ندیدی؟
ما کلا برای انجام سرقت ۱۰ دقیقه با هم حرف زدیم، دوربین مداربسته را دیدم ولی فکر نمی کردم تصویر صورتم را گرفته باشد.
دزد زیاده خواه
سعید ۲۶ ساله که تا به حال دست به سرقت نزده است ادعا می کند به خاطر زیاده خواهی تن به این کار داده و پشیمان است.
سابقه داری؟
نه.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
مشارکت در سرقت مسلحانه از طلافروشی.
از کی تصمیم به سرقت گرفتی؟
مرداد ماه بود که محسن به سراغم آمد و پیشنهاد سرقت مسلحانه از طلافروشی را داد، ابتدا می خواستم او را از تصمیمی که داشت منصرف کنم اما وقتی دیدم با این کار پول خوبی به دست می آورم پیشنهادش را پذیرفتم اما بعد از مدتی این نقشه از سرمان افتاد تا این که دوشنبه هفته قبل از سرقت گفت و این که در یک کارگاه طلافروشی کار می کند و روز سه شنبه تصمیم گرفته شد و روز پنج شنبه دست به سرقت زدیم.
چه نقشی در باند داشتی؟
قرار بود وقتی محسن با سر ضربه ای به صورت رامین زد من او را بگیرم و طوری رفتار کنم که انگار او را خفه میکنم و صاحب کارگاه از ترس، گاوصندوق را باز کند.
به دستگیری فکر نمی کردی؟
آن قدر بچهگانه کار کردیم که به آخر و عاقبتش فکر نمی کردیم، حتی فکر نکرده بودیم طلاها را چطور بفروشیم و با پولش چه کار کنیم.
انگیزهتان از سرقت چه بود؟
هدفی نداشتم و به هیچی فکر نکردم.
شغل؟
پیمانکار تاسیسات کارگاههای ساختمانی هستم.
چقدر در آمد داری؟
ماهانه دو میلیون تومان حقوق می گرفتم.
پس انگیزه ات از سرقت چه بود؟
شاید زیاده خواهی، دوست داشتم پول بیشتری داشته باشم و زندگی راحتی را تجربه کنم اما باور کنید بچگی کردیم و پشیمانم.
فکر می کردی این قدر زود دستگیر شوی؟
نه، شب وقتی رسیدم خانه دستگیر شدم.
قرار بود بعد از سرقت چه کار کنید؟
قرار بود چند روزی با هم در تماس نباشیم تا این که بعد از چند روز برای احوال پرسیدن با هم تماس بگیریم و بعد به فکر فروش بیفتیم اما کار به آن جا نکشید.
محسن و رامین را از کجا می شناسی؟
من با محسن هم خدمتی بودم و رامین هم گویا با محسن هم خدمتی بوده و همدیگر را می شناسند.
رویای خانه دار شدن
رامین ۲۳ ساله که کارگر کارگاه طلاسازی است هنوز باور ندارد که این قدر زود دستگیر شده است و رویای خانه خریدنش از بین رفته باشد.
سابقه داری؟
نه
چرا دزدی؟
باور کنید همه چیز یک دفعهای پیش آمد، نقشه کشیدن و صحبت با افراد باند در مجموع ۱۰ دقیقه طول کشید.
چطور به فکر سرقت افتادی؟
چند ماه قبل محسن به سراغم آمد و گفت که یک کلت کمری خریده و پیشنهاد سرقت مسلحانه از طلافروشی داد اما چون طلافروشی نزدیک به کلانتری بود پشیمان شدیم ولی این نقشه همیشه در گوشه ذهنم بود تا این که چندی قبل برای کار در کارگاه طلافروشی مشغول به کار شدم و با توجه به این که نقشه سرقت در ذهنم بود با محسن تماس گرفتم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
باور کنید اصلا فکر نمی کردم دوستانم برای سرقت بیایند و به دستگیری فکر نکرده بودم.
قصد داشتی با پول طلاها چه کار کنی؟
موفق به فروش نشده بودیم و خیلی زود دستگیر شدیم اما قصد داشتم یک خودرو و خانه بخرم.
حرف آخر؟
پشیمانم
تحلیل کارشناس
استفاده از هوش سیاه
دکتر کاظم قجاوند جامعه شناس و استاد دانشگاه
گاهی اوقات افراد به رغم این که دارای شغل هستند و درآمد کافی برای گذران زندگی و تامین هزینه های خود دارند اما به دلیل عدم واقع بینی و درک این موضوع که برای رسیدن به ثروت باید تلاشی مستمر و مداوم را انتخاب کنند در هدف گذاری و دستیابی به اهداف خود اشتباهات فاحشی میکنند که با وجود داشتن شغل مجرم شناخته میشوند و سر از زندان درمی آورند.
این افراد به دلیل طمع و حرص ثروت زیاد اعتبار خود را از دست می دهند و سابقه دار میشوند این گونه افراد از نظر شخصیتی افرادی عجول و شتابزده هستند و برای رسیدن به ثروت از طریق مجاری قانونی و تلاش ارزشی قائل نیستند و هدف آن ها رسیدن به قله های ثروت بدون طی کردن مسیر کوشش است.این افراد به گمان و خیال خود اطلاعات کافی از محل سرقت به دست می آورند و نقشه هایی را طراحی می کنند که در نهایت به بن بست ختم می شود، آن ها معمولا شخصیت ضداجتماعی دارند و قادر نیستند خود را با هنجارهای جامعه و ارزش های موجود در آن تطبیق دهند و برای آن ها مهم فقط پول و ثروت از طریق نامشروع است.
برخی افراد به واسطه خلاقیت ها و نوآوری های خود دست به اقداماتی می زنند که به کسب درآمد منجر می شود در حالی که در مقابل افرادی هستند که از طریق خلاقیت های شان روش های منفی را به کار می گیرند که به آن ها «هوش سیاه» می گویند و این افراد به واسطه داشتن شغل می خواهند در یک شب ره صد ساله را طی کنند و به ثروت و پول زیادی برسند.
آنها مبادرت به رفتارهای مجرمانه ای میکنند که خلاف عرف است و اغلب این افراد طمعکار در خانواده هایی رشد یافته اند که دچار محرومیت های مالی و اقتصادی بوده اند و به خاطر عقده و حقارت هایی که دارند می خواهند از این طریق ناکامی های خود را جبران کنند.رسیدن به ثروت های نامشروع و میل به دستیابی این گونه درآمدهای هنگفت بدون تلاش در این افراد هیجان کاذب ایجاد می کند و حتی آن ها حاضرند برای ارضای هیجانات خود عواقب و پیامدهای رفتارهای مجرمانه ای مانند سرقت و... را به جان بخرند.
این افراد طمعکار ارزش های جامعه را زیر پا میگذارند و سعی می کنند از طریق سرقت به آن چه که می خواهند برسند در حالی که وقتی صاحب شغل و منبع درآمد هستند به خاطر طمعکاری زیاد مرتکب سرقت میشوند. تربیت نادرست در نظام خانواده و مادی گرایی در بین افراد خانواده سبب گرایش به پول زیاد و حرص و طمع می شود. آن ها در ابتدا زندگی سالم را انتخاب می کنند و زمانی که می بینند از طریق راه درست به اهداف خود نمی رسند مرتکب سرقت هایی میشوند که شاید از عواقب آن مطلع نیستند
- 13
- 2