اوایل سال ۹۵ بود که مردی در تماس با ماموران پلیس تهران از دستبرد میلیونی دزدان به خانهاش در شرق پایتخت خبر داد و تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند. ماموران در گام نخست با حضور در محل پی بردند که دزدان با اطلاع از نبود صاحبخانه از طریق بالکن وارد خانه شده اند و در ادامه دست به سرقت طلا، پول و ارز از داخل گاوصندوق زده اند. تجسسهای پلیسی نشان می داد که ماموران در برابر یک باند حرفه ای قرار گرفته اند و دزدان برای این که سرنخی از خود به جا نگذارند خانه ای را هدف قرار داده بودند که هیچ دوربین مداربستهای در نزدیکی محل سرقت وجود نداشت.
سرقت های مشابه
ردیابیهای پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران در برابر سرقت دیگری قرار گرفتند . بررسی ها نشان می داد که دزدان از مسیر بالکن وارد خانه شده اند و جالب این که گاوصندوق خانه نیز به سرقت رفته بود. تیم پلیسی در این مرحله با توجه به افزایش پروندههای سرقت همه محل ها را تحت بررسی فنی قرار دادند تا این که آیفون یکی از منازل تصویر سارقی را که قبل از اجرای نقشه سرقت زنگ خانه را به صدا در آورده بود شکار کرد. همین سرنخ کافی بود تا ماموران با تصویر به دست آمده به سراغ آلبوم مجرمان سابقه دار بروند و کامران یکی از دزدان حرفهای را که چندی قبل از زندان آزاد شده بود شناسایی کنند.
دستگیری دزدان
ماموران در نخستین مرحله با شناسایی مخفیگاه کامران در عملیاتی غافلگیرانه این سارق سابقه دار را دستگیر کردند. کامران ابتدا خود را بی گناه می دانست اما وقتی در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت به ناچار لب به سخن باز کرد و همدستانش را که همگی از دزدان سابقهدار بودند، لو داد. بدین ترتیب اعضای باند که سیروس، میثم، میلاد و حمید نام دارند یکی پس از دیگری در پاتکهای پلیسی دستگیر شدند. اعضای این باند پنج نفره که همگی از دزدان سابقه دار بودند، سعی داشتند با داستان سرایی خود را بی گناه معرفی کنند اما تناقضگوییها و مدارک پلیسی دست آن ها را رو کرد و همگی به سرقتهای سریالی اعتراف کردند، همچنین ماموران پی بردند این باند در مدت شش ماه حدود ۲ میلیارد تومان سرقت کرده اند.
زاغ زن باند
میثم ۳۲ ساله که یک سابقه سرقت در پروندهاش دارد ادعا می کند قصد داشته است دیگر دزدی نکند اما اصرارهای هم سلولیاش باعث شده او برای تامین هزینه های زندگیاش وارد باند شود.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر سرقت دستگیر شدم و شش ماه بود که از زندان آزاد شده بودم.
چرا دوباره دزدی؟
قصد نداشتم سرقت کنم اما وقتی کامران از زندان آزاد شد، با هم در تماس بودیم و اصرار آن ها کافی بود تا وارد باندشان شوم.
نخستین بار چرا دست به سرقت زدی؟
پدر و مادرم از هم طلاق گرفته بودند و کسی به من توجهی نداشت، چون نیاز به پول داشتم دست به دزدی زدم و خیلی زود دستگیر شدم.
چرا پیشنهاد کامران را پذیرفتی؟
کاری برای تامین هزینه زندگی نداشتم و چون سابقه دار بودم کسی به من کار نمی داد، به همین دلیل پیشنهاد وسوسه انگیزش را پذیرفتم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من زاغ زن بودم و کامران می گفت اگر دستگیر شویم تو بی گناهی و پای تو به ماجرا باز نمی شود.
زاغ زن یعنی چه؟
من جلوی ساختمان سوار بر خودرو منتظر می ماندم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم که کسی وارد ساختمان نشود و در صورتی که پلیس به محل نزدیک می شد من به آن ها زنگ می زدم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
راه خلاف آخرش زندان است.
در این مدت چقدر پول به دست آوردی؟
من حدود ۲۰۰ میلیون تومان به دست آوردم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
من قصد داشتم ۵۰۰ میلیون تومان به دست بیاورم و دیگر دزدی نکنم که دستگیر شدم.
آزاد شوی چه کار می کنی؟
نمی دانم کی آزاد می شوم ولی دیگر خلاف نمی کنم، با موتور کار می کنم و زندگی عادی را شروع می کنم.
سارق سابقه دار
کامران ۳۵ ساله که یکی از دزدان حرفه ای و قدیمی است می گوید کاری جز دزدی نمی توانم انجام بدهم و دیگر از زندان خسته شدم.
شنیدم سابقه زیادی داری؟
بله، به دلیل سرقت زیاد به زندان رفتم و هربار که آزاد شدم دوباره دست به سرقت زدم.
زندان برای تو عبرت نمی شود؟
نمی دانم چرا همین که از زندان آزاد می شوم، یادم می رود کجا بودم.
چرا دزدی می کنی؟
اولین بار برای این که پولدار شوم دزدی کردم و در همان سن نوجوانی دستگیر شدم ،دیگر ترس از زندان برایم ریخت و چون کاری جز دزدی بلد نیستم دوباره دست به سرقت زدم.
قصد داری تا کی دزدی کنی؟
تصمیم داشتم وقتی به پول خوبی رسیدم دیگر دزدی نکنم، باور کنید از زندان و این شرایط خسته شدم و تصمیم دارم دیگر دزدی نکنم.
در این مدت چقدر پول به دست آوردی؟
پول حرام برکت ندارد، هرچه پول به دست می آوردم بعد از دستگیری باید چند برابرش را برای رد مال پرداخت می کردم.
چرا چند برابر؟
مثلا ما طلایی را که یک میلیون تومان ارزش داشت، به مالخر به قیمت ۳۰۰ هزار تومان می فروختیم و وقتی دستگیر می شدیم باید همان مبلغی را که سرقت کرده بودیم، پس می دادیم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من چون لاغر اندام و سریع هستم از دیوار بالا می رفتم و از مسیر بالکن وارد خانه می شدم و پس از باز کردن در خانه همراه دوستانم به دنبال طلا و گاو صندوق می گشتیم.
کارگر اخراجی
سیروس ۳۳ ساله که کارمند اخراجی یک کارگاه گاوصندوق سازی است، در این باند مسئولیت باز کردن گاوصندوق های داخل خانه را به عهده دارد.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر مظنونیت دستگیر شدم که خیلی زود تبرئه شدم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت خانه.
چه نقشی در باند داشتی؟
من گاوصندوق ها را باز می کردم.
گاوصندوق ها را چطور باز می کردی؟
من در گذشته در یک کارگاه گاوصندوق سازی کار می کردم و میدانم چطور گاوصندوق ها را باز کنم.
چرا به کارت ادامه ندادی؟
صاحبکارم ورشکسته شد به همین دلیل ما نیز بیکار و اخرا ج شدیم و چون نیاز به پول داشتم وارد باند دزدان شدم.
چطور با اعضای باند آشنا شدی؟
یکی از اعضای باند بچه محل مان بود، او به سراغم آمد و با چرب زبانی مرا وسوسه کرد تا با آن ها همراه شوم، من هم نیاز به پول داشتم به همین دلیل وارد باندشان شدم.
چرا سرکار دیگری نرفتی؟
کار نبود و بدهکار بودم به همین دلیل مجبور شدم دزدی کنم.
ازدواج کردی؟
بله، صاحب فرزند هستم.
گاوصندوق ها را چطور باز می کردی؟
با یک ابزار دست ساز که جنس محکمی دارد، در گاوصندوق را باز می کردم.
اگر باز نمی شد چه می کردی؟
گاوصندوق را داخل یک پتو می پیچیدیم و روی زمین می کشیدیم و داخل خودرویمان می گذاشتیم، بعد آن را به یک انبار می بردیم و در آن جا با سنگ فرز باز می کردیم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
روزهای نخست می ترسیدم اما هر روز که می گذشت سرقت ها برایم عادی می شد.
دستگیر نمی شدی به سرقت ها ادامه می دادی؟
قصد داشتیم یک ماه دیگر این سرقت ها را انجام بدهیم و بعد از آن دیگر کار نکنیم.
چقدر پول به دست آوردی؟
حدود ۵۰۰ میلیون تومان.
حرف آخر؟
پشیمانم و اشتباه کردم.
مرد جست وجوگر
میلاد ۲۷ ساله که با کامران در زندان هم سلولی بوده، در این باند در کنار سیروس مسئولیت داشته است تا در داخل خانه به دنبال طلا باشد و در باند به میلاد طلایاب معروف شده است.
سابقه داری؟
بله چندبار به خاطر سرقت و درگیری به زندان رفتم.
چرا دوباره دزدی کردی؟
چون سابقه دار هستم کاری ندارم و در پرونده قبلی که در زندان بودم باید ۱۰۰ میلیون تومان رد مال می کردم تا رضایت شاکیان پروندهام را بگیرم به همین دلیل با کامران در زندان درباره سرقت صحبت کردم و وقتی با قرار وثیقه آزاد شدم، شروع به سرقت کردم.
شنیدم پول خوبی به جیب زدی؟
بله، ۱۰۰ میلیون تومان پول رد مال را به دست آورده بودم و می خواستم پول بیشتری به دست بیاورم و یک فست فودی راه بیندازم و دیگر دزدی نکنم که دستگیر شدم.
درست است با پول مردم زندگی کنی؟
به سراغ خانه هایی می رفتیم که احتمال می دادیم وضعیت مالی شان خوب است و سرقت ما از خانه شان تاثیری در زندگی شان ندارد.
شنیدم به طلایاب معروف هستی؟
بله، چون وقتی وارد خانه می شدیم در جاهایی که حدس می زدم طلا وجود دارد شروع به جست و جو می کردم و خیلی زود به طلا می رسیدم.
جای خاصی را جست وجو می کردی؟
خانم ها معمولا در کشوی لوازم آرایش و کمدهایشان طلا میگذارند به همین دلیل من شروع به جست وجو می کردم و سیروس هم به دنبال گاوصندوق می گشت و تا جایی که میتوانستیم کارها را تقسیم می کردیم که زمان را از دست ندهیم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
نه، چون همه مسیرهایی را که احتمال می دادیم پلیس به ما برسد، از بین می بردیم اما باز هم دستگیر شدیم.
حرف آخر؟
پشیمانم و از این شرایط خسته شدم.
آخرین عضو باند
حمید ۳۹ ساله که بزرگ این باند است و نقش سرکرده را به عهده دارد، در این باند امانت دار اعضای باند بوده و تقسیم کار را به عهده داشته است.
سابقه داری؟
بله، اما چند سالی بود که دزدی نمی کردم.
پس چرا وارد باند شدی؟
چون از سارقان سابقه دار هستم و اعضای باند را می شناسم وقتی تصمیم گرفتند دزدی کنند از من خواستند به عنوان بزرگ گروه با آن ها همراه شوم تا در زمان تقسیم اموال بین آن ها اختلاف پیش نیاید.
نقش دیگری در باند نداشتی؟
همراه آن ها در صحنه سرقت بودم و در راه پله ها مواظب رفت و آمدها بودم که کسی وارد ساختمان نشود.
درهای ورودی را چطور باز می کردی؟
کامران از بالکن وارد خانه ها می شد و اگر در ورودی کرکرهای یا کشویی بود قفل آن را می شکستیم و به راحتی وارد خانه می شدیم.
چطور خانه ها را شناسایی می کردید؟
از چند ساعت قبل یکی از اعضای باند خانه ای را که چراغش خاموش بود، زیر نظر قرار می داد و سپس زنگ خانه را به صدا در میآوردیم، اگر کسی جواب نمی داد برای سرقت دست به کار می شدیم.
چه خانه هایی را هدف قرار می دادی؟
خانه های طبقه اول و تک واحدی.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
نه، فقط به دنبال پول بودیم و به چیز دیگری فکر نمی کردم.
سهم هر کسی را چطور می دادی؟
با توجه به کاری که انجام می دادند و سابقه ای که داشتند سهم می گرفتند.
حرف آخر؟
دنیای تبهکاری و خلاف آخر و عاقبت ندارد.
بنا به این گزارش، پس از گذشت سه سال از این سرقت ها دادگاه اعضای این باند را به هشت سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و رد مال محکوم کرد و این حکم در دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفته است.
تحلیل کارشناس
سیکل معیوب تکرار جرم
دکتر ابراهیم اندرخورا جامعه شناس و استاد دانشگاه
در همه دنیا افرادی که به هر دلیلی جرمی را مرتکب می شوند، هزینه و تاوان جرم را از طریق زندان یا تنبیه های دیگری پرداخت می کنند و پس از آن ساختار هدفمند اجتماعی تعریف می شود که در این ساختار حمایت های پس از تحمل هزینه های جرم به صورت جدی دیده می شود. این خدمات از طریق نهادهای دولتی یا نهادهای مردمی شکل گرفته و در حوزه های مختلف این گونه افراد را تحت پوشش قرار می دهند. اگر قرار باشد یک فرد مجرم هیچ جایگاه رسمی و قانونی و در خور شأن خود برای کسب درآمد و گذران زندگی پیدا نکند طبیعتا انگیزه های بیمارگونه یا منفی و گرایش مجدد به سوی جرم شکل خواهد گرفت. از این رو بسیار اهمیت دارد که این فرد آسیب دیده از سوی نهادهای مختلف به ویژه خانواده و در بالاترین سطح نهادهای اجتماعی مورد حمایت قرار گیرد. باید بپذیریم اگر ما چنین ساختاری را در چرخه زندگی اجتماعی نداشته باشیم و حمایت های مختلف را به کار نگیریم طبیعتا بستر اشاعه جرم در این گونه افراد توسعه می یابد و در زمانی نه چندان دور در بهترین شرایط باید شاهد دستگیری مجدد و هزینه های سنگین نگهداری این افراد در زندان ها باشیم. به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، توجه به این موضوع مهم را باید مد نظر قرار داد که در همه حوزه ها همواره پیشگیری مهم تر از درمان است و زمانیکه ما نتوانیم پیشگیری درستی از وقوع جرایم داشته باشیم باید جامعه ، نهادهای دولتی و در نهایت مردم هزینه های سنگینی را پرداخت کنند. در هر صورت یک اصل را نباید فراموش کرد، فاصله فردی که به عنوان مجرم پشت میله های زندان است با یک فرد معمولی که در کنار دیگران زندگی می کند ممکن است یک اتفاق ساده باشد. همه کسانی که پای شان به زندان باز می شود ذاتا انسان های شرور و بدی نیستند و بسیاری از این افراد قبل از این اتفاقات ناگوار افرادی آبرومند و دارای شخصیت اجتماعی و خانواده دار بودند . سرزنش، تحقیر، تهدید و... فقط می تواند چالش را جدی تر و مشکلات را بزرگ تر کند. از این رو باید بپذیریم این گروه از افراد نیز بخشی از جامعه اند که باید ساختارهای مناسبی برای زندگی ، معیشت و ارتباطات آنان دیده شود.
- 9
- 5