این مرد جوان با وجود رضایت پنج زن که حتی خواستار ردمال هم نشده بودند به یک سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
دختری تنها
چندی قبل پسر جوانی سوار بر موتور در شرق تهران در حال پرسه زنی بود که ناگهان چشمش به کیف دستی دختری جوان در خیابانی خلوت افتاد.
پسر جوان در یک لحظه تصمیم به اجرای نقشه ای شوم گرفت و به آرامی خود را به کنار دختر جوان رساند و سپس در یک چشم برهم زدن اقدام به قاپیدن کیف دستی دختر جوان کرد و به سرعت پا به فرار گذاشت.
دختر جوان دقایقی شوکه شده بود و از ترس قادر به صحبت کردن نبود تا این که بغض اش شکست و با فریادهای دزد دزد از اهالی محل درخواست کمک کرد اما دیگر دیر شده بود واثری از سارق تک رو نبود.
پلیس وارد عمل شد
بدین ترتیب با اعلام این خبر تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند و در گام نخست در محل سرقت حضور یافتند و به بررسی دوربین های مداربسته در خیابان خلوت پرداختند.ماموران در تصاویر مشاهده کردند که پلاک موتور مخدوش است، تصویر واضحی از دزد موتور سوار به دست نیامد و تجسس های فنی در دستور کار ماموران قرار گرفت و این در حالی بود که سرقت های مشابه دیگری به ماموران گزارش می شد.
ماموران در گام بعدی دیگر طعمه های این سارق را که بیشتر زنان بودند هدف تحقیق قرار دادند و برای به دست آوردن یک سرنخ در محل های سرقت تجسس های میدانی را آغاز کردند.
بازداشت دزد تازه کار
تیم پلیسی مشخصات موتور سارق جوان را در اختیار تیم های گشت پلیس قرار داد و در گام بعدی با بررسی دوربین های سطح خیابان توانست تصویر سارق تک رو را به دست آورد.
بررسی عکس سارق جوان در بانک مجرمان سابقه دار به نتیجه ای نرسید و نشان از آن داشت که این دزد تازه کار است و هیچ سابقه سرقتی ندارد.
گشت زنی های پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران پسر جوانی را که در خیابان ها به صورت مرموز سوار بر موتورش در حال پرسهزنی بود مشاهده کردند که با توجه به مشخصات موتورش و لباس هایی که به تن داشت، آن ها احتمال دادند که این جوان همان سارق تازه کار است و به صورت نامحسوس وی را تحت نظر قرار دادند.
پسر جوان غافل از این که ماموران در تعقیبش هستند وقتی دید دختر جوانی وارد یک کوچه خلوت شد به سرعت به دنبالش رفت و ماموران نیز به تعقیبش پرداختند که در این صحنه پسر جوان دست به کیف قاپی زد اما وقتی دید کوچه بن بست است مسیرش را تغییر داد تا از سر کوچه فرار کند که خودروی پلیس را پیش روی خود دید و به ناچار خود را تسلیم ماموران کرد.
میلاد ۳۱ ساله که راهی جز اعتراف نداشت ادعا کرد که مدتی است بیکار شده و نیاز به پول برای تامین هزینه های زندگی اش دارد و به همین دلیل دست به سرقت زده است.
دزدی به دلیل بیکاری
میلاد که جوان تازه کاری است ادعا می کند که راهی جز سرقت نداشتم و چندی قبل به خاطر یک روز بازداشت در کلانتری از کار بیکار شدم و به همین دلیل دیگر کسی به من کار نمی داد.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر درگیری بازداشت شدم اما زندان نرفتم.
شغل؟
نگهبان یک شرکت خصوصی بودم.
چرا دزدی؟
چون از کار اخراج شدم.
چرا؟
چندی قبل در جلوی در خانه مان چند جوان شروع به بحث و درگیری لفظی با هم کردند که فحاشی هایشان داخل خانه شنیده می شد و بچه ام نیز با تعجب به این ناسزاگویی ها گوش می کرد که از پشت پنجره داد زدم که ساکت باشند و خانواده این جا زندگی می کند که یکی از آن جوان ها به من فحاشی کرد. عصبانی شدم و از خانه بیرون آمدم و با یک چوب دستی به سمت پسر جوان رفتم و با آن ها درگیر شدم که در این درگیری هم کتک خوردم هم کتک زدم تا این که پلیس سر رسید و ما را بازداشت کرد.
چند روز در بازداشت بودی؟
پنج شنبه عصر دستگیر شدم و تا یک شنبه در بازداشت بودم و روز دوشنبه وقتی به اداره رفتم دیدم نامه اخراجم را زدند.
چرا اخراج؟
شرکت وضعیت مالی اش بد شده بود و فکر کنم به دنبال بهانه بودند که مرا اخراج کنند و وقتی پیگیر ماجرا شدم گفتند چون سابقه دار شدم دیگر نمی توانم در شرکت کار کنم. سابقه من کیفری نبود که نقشی در کارم داشته باشد و دزدی هم نکرده بودم، فقط یک درگیری بود اما همین باعث شد تا اخراج شوم.
به دنبال کار رفتی؟
بله، چند جا برای کار رفتم اما خبری نبود و حتی چند روز در یک پیک موتوری کار کردم اما نمیتوانستم هزینه زن و بچه ام را بپردازم.
چطور به فکر دزدی افتادی؟
یک روز در خیابان منتظر بودم تا شاید بتوانم با موتور مسافرکشی کنم اما هیچ خبری نشد و حتی در سر چهارراه هم باندبازی است و نمیگذارند کسی جز خودشان با موتور مسافرکشی کند، به همین دلیل در حال پرسهزنی در خیابان بودم و برای رفتن به خانه نیاز به پول داشتم که ناگهان کیف دستی زن جوانی مرا وسوسه کرد و در یک لحظه اقدام به قاپیدن کیف زن جوان کردم که پس از آن تصمیم به کیف قاپی گرفتم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
نمی دانم، ولی تصمیم داشتم کمی پول به دست بیاورم تا یک کارراه بیندازم اما نشد.
حالا سابقه دار شدی چه کار می کنی؟
نمی دانم آزاد شوم چه اتفاقی می افتد و آیندهام چه می شود.
حرف آخر؟
پشیمانم و امیدوارم خانواده ام مرا ببخشند و اگر مرا اخراج نمی کردند هیچ وقت کارم به سرقت و زندان نمی کشید، فقط از مدیران می خواهم کمی ما را درک کنند و اگر کسی هم اشتباهی کرده است به این معنی نیست که او خلافکار است و حذفش کنند، دستمان را بگیرند که به فکر خلاف نیفتیم.بنا بر این گزارش، مردجوان که با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده بود با توجه به تایید حکم زندان با دستور قضایی روانه زندان شد.
تحلیل کارشناس
تصمیم های اشتباه
نسرین آقایی- جامعه شناس
تصمیم های اشتباه همیشه باعث کج راهه های زیادی شده است! یک تصمیم اشتباه همیشه از روی بی فکری یک شخص رخ نمی دهد به این معنا که عوامل مختلفی باعث می شود که تصمیم های اشتباه یکی پس از دیگری گرفته شود و به قول قدیمی ها بار کج به منزل نمی رسد.
در این پرونده شاهد هستیم که تصمیم اشتباه در یک پروژه اقتصادی که در سطح کلان گرفته می شود باعث ورشکستگی یک کارگاه یا تولیدی یا هر بنگاه اقتصادی دیگر می شود و مدیران آن ها برای این که خود را نجات دهند با طرح های تعدیل نیرو یا اخراج به هر بهانه ای دومین اشتباه را مرتکب می شوند و مرد یا زنی را که تا آن زمان برای امرار معاش خانواده اش حقوق ماهانه داشت در شرایط بد اقتصادی قرار می دهند و بدتر این که خیلی از این مردان بیکار چون بیمه نبوده اند حتی بیمه بیکاری ندارند و حتی آن هایی که بیمه بیکاری دارند این میزان حقوق به اندازه ای کم است که باید برای درآمد خانواده خود راهی جایگزین کنند. نه همه بلکه برخی از این بیکارها باز تصمیم اشتباه می گیرند و همین کافی است پا به کج راهه بگذارند و در این صورت نه تنها نمی توانند مشکلات اقتصادی شان را حل کنند بلکه باعث بدترشدن اوضاع خانواده شان بعد از زندانی شدن شان می شوند.
درباره دو اشتباه نخست که ناشی از شرایط حاکم در کشور و تحریم های شدید است باید کارشناسان دیگری نظر بدهند اما درباره بعد از اخراج یک کارگر از محل کارش باید دولت تمهیداتی در نظر بگیرد به این معنا که با نظارت دقیق بر کارگاه ها و بنگاه های اقتصادی از بیمه بودن همه کارکنانش مطمئن شود وبرای بعد از بیکاری یک شخص، تجدید نظر ویژه ای درباره جزئیات بیمه بیکاری داشته باشد تا خانواده ها از لحاظ اقتصادی آن هم ناگهانی در شرایط وحشتناکی قرار نگیرند و تصمیم های اشتباه اتخاذ نکنند.
- 16
- 1