این مرد جوان یک سارق لوازم داخل خودروست که پس از یک زمان کوتاه در آخرین سرقتش از سوی ماموران گشت کلانتری دستگیر شده است.
سابقه داری؟
نه، یک طمع و اشتباه باعث شد تا به زندان بروم.
طمع؟
بله، طمع پولدار شدن و زندگی آرام.
مگر سرکار نمی رفتی؟
کارگر بودم و با در آمد ماهی یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، هیچ وقت نمی توانستم به رویاهایی که داشتم برسم.
چه رویایی داشتی؟
خرید یک خانه و داشتن یک خودروی لوکس و آخر هفته های خوب و استراحت کردن در کنار خانواده ام بدون هیچ دغدغه ای، این ها رویای من و خیلی از انسان های دیگر است.
ازدواج کردی؟
بله، یک فرزند دو ساله دارم.
همسرت با زندگی که برایش فراهم کرده بودی، مخالفت داشت؟
نه، ما عاشق هم بودیم و از روز نخست میدانست که نمی توانم یک زندگی رویایی برایش فراهم کنم و تنها به خاطر علاقه ای که به هم داشتیم با من ازدواج کرد.
همسرت در این سال ها به شرایط زندگی اعتراض کرده بود؟
نه، هیچ وقت اعتراضی نکرده بود.
پس چرا به فکر تغییر بزرگ و زود هنگام در زندگی ات بودی؟
آرزوهایم بیشتر شده بود و با توجه به این که شرایط اقتصادی هر روز سخت تر میشد، احساس می کردم دیگر نمی توانم به رویاهایم برسم.
بهترین راه دزدی بود؟
نمی دانم، هیچ فکر دیگری به ذهنم نرسید.
چطور به فکر سرقت افتادی؟
یک شب تا صبح بیدار بودم و به فکر یک راه حل بودم. همه مسیرها زمان بر و احتمال این که به موفقیت برسم خیلی کم بود به همین دلیل فکر سرقت در ذهنم تداعی شد.
شیوه و شگرد؟
بعضی شب ها به بهانه این که یک کار جدید پیدا کردم و شب کاری می کنم از خانه خارج می شدم و سوار بر موتور در خیابان ها پرسه می زدم و با پیدا کردن خودروهایی که سیستم امنیتی نداشت و شکستن شیشه خودروها اقدام به سرقت لوازم داخل خودرو می کردم.
با وسایل سرقتی چه می کردی؟
آن ها را در انباری خانه نگه می داشتم و سپس فردای آن روز به منطقه شوش میرفتم و وسایل سرقتی را به قیمت کم می فروختم.
چه مدت دزدی کردی؟
نزدیک به سه ماه.
چقدر پول به دست آوردی؟
۱۰ میلیون تومان.
با پول ها چه کردی؟
آن ها را در یک حساب بانکی پس انداز کردم.
چطور دستگیر شدی؟
در حال سرقت از یک خودرو بودم که پلیس رسید و خودم را تسلیم ماموران کردم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
نه، چون تازه کار بودم و همیشه در زمان سرقت همه جوانب را مورد بررسی قرار میدادم تا دستگیر نشوم اما غافل از این بودم که پلیس در تعقیب ام است.
قصد داشتی تا چه زمانی دزدی کنی؟
نمی دانم هیچ برنامه ای نداشتم، مهم تر از همه این بود که یک حساب پر از پول داشته باشم.
اگر از خودت دزدی شود چه حسی پیدا می کنی؟
خوب ناراحت می شوم و حق می دهم شاکیان پرونده ام از من شاکی باشند اما پشیمانم و اشتباه کردم.
به نظرت همسرت حاضر به ادامه زندگی است؟
بله، پشیمانم و از همسرم خواستم که یک فرصت دیگر به من بدهد.
حرف آخر؟
می دانم کار اشتباهی انجام دادم و از شاکیان پرونده ام می خواهم که کمی به من فرصت بدهند تا بتوانم پول وسایل سرقتی شان را بازگردانم .
- 12
- 3