یکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۱۹ - ۱۰ آبان ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۸۰۰۵۲۹
جرم و جنایت

محاکمه پدر به خاطر قتل فرزند معتادش/ مادر رضایت داد

مردی که پسر معتادش را به قتل رسانده بود، با رضایت مادر مقتول به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه می رود.

به گزارش شرق، بهمن سال قبل پسری جوان به مأموران خبرداد برادرش بدست پدرش به قتل رسیده است. صدای نگران و بیمناک این جوان نشان می داد او از یک جنایت فجیع صحبت می کند. بلافاصله مأموران به آدرسی که پسر جوان داده بود، رفتند و پدری را بالای سر جسد فرزندش دیدند. مرد میان سال به مأموران گفت پسرش را کشته و منتظر است تا دستگیرش کنند. 

با انتقال جسد به پزشکی قانونی مرد میان سال به دادسرا برده شد. او اتهام قتل فرزندش را قبول کرد و گفت:آرش پسر بزرگ من بود. او ۲۰ سال بود که به مواد مخدر اعتیاد داشت و هر روز زندگی را برای ما سخت تر از قبل می کرد. روز حادثه من و همسرم بیرون از خانه بودیم. پسر کوچکم تماس گرفت و گفت برادرش به منزل آمده و وسایل را شکسته است. وقتی به خانه رفتیم، دیدیم پسرم همه وسایل را شکسته و برادر کوچکش را هم کتک زده است. او پول می خواست تا مواد بخرد. من هم کمی پول دادم.

 گفت این پول کم است می خواهد به چالوس برود و از من خواست که او را به چالوس ببرم. من هم هر دو پسرم را سوار ماشین کردم که به چالوس ببرم و بعد با پسر کوچکم برگردم. در راه پسر بزرگم دوباره درگیری را آغاز کرد. او با لگد شیشه های ماشین را شکست و بعد هم یک لگد دیگر زد تا درِ ماشین را بشکند. فحش می داد و با همه دعوا می کرد. این کار همیشگی اش بود.

من هم از ترس آبرویم هیچ کاری نداشتم و هر بار که پول می خواست، به او می دادم تا سراغ دوست و آشنا نرود. متهم گفت:پسرم آن قدر به در ماشین کوبید که مجبور شدم خودرو را متوقف کنم. او پیاده شد و من و برادرش را کتک زد. بعد دوباره سوار ماشین شد. این بار روی صندلی شاگرد نشست و از من خواست که حرکت کنم. من هم حرکت کردم. چند دقیقه بعد دوباره رفتارهای پرخاشگرانه اش را شروع کرد. متهم ادامه داد :او طنابی را از جیبش درآورد و به برادر کوچکش حمله کرد. می خواست او را بکشد. من خیلی دستپاچه شدم. پسر کوچکم خیلی پسر خوبی بود. او اصلا دعوایی نبود و کارهایی را که برادرش می کرد ، انجام نمی داد.

 از ترس جان او ماشین را نگه داشتم. به زور پسر بزرگم را از او جدا کردم و پس از شدت عصبانیت طناب را دور گردن پسر بزرگم پیچیدم و زمانی به خودم آمدم که او دیگر نفس نمی کشید. هرچند پسر کوچکم سعی می کرد جلوی من را بگیرد اما رفتارهایم دست خودم نبود. وقتی کار تمام شد ، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.

به پسر کوچکم گفتم پلیس خبر کند و خودم هم منتظر ماندم تا مأموران بیایند و من را دستگیر کنند. این مرد درباره زندگی اش گفت:من معلم هستم و سال هاست که به بچه های مردم درس می دهم. با سختی و زحمت زیاد پول درمی آورم و سعی می کنم پولم حلال باشد اما پسر بزرگم آبرو برایم نگذاشته بود. از محل کار تا در میان فامیل آبرویم رفته است. او مدام درگیری ایجاد می کرد. هر کاری انجام می داد تا من بی آبرو شوم و آخرین کارش هم این بود که می خواست برادرش را بکشد. 

او با من و مادرش دشمنی می کرد. وقتی دادسرا مادر مقتول را به عنوان ولی دم احضار کرد او گفت:پسرم را دوست داشتم اما هیچ راهی برای اینکه ما بتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم برایمان نگذاشته بود. من و شوهرم بارها او را به مرکز ترک اعتیاد بردیم. مدت ها هزینه روان شناس دادیم تا مواد را ترک کند. ریشه این درگیری و پرخاشگری را نمی دانستیم چیست و چرا این کار را می کند؛ اما هرچه بود زندگی ما را سیاه کرده بود. ما خانواده آرامی بودیم. من اطمینان دارم شوهرم در آن لحظه چاره ای نداشته است. پسر کوچکم مثل برادر بزرگش نبود. او درس می خواند و بچه آرامی است. آن طور که برایم تعریف کرده برادرش قصد کشتن او را داشت.

 این زن گفت:من از شوهرم شکایتی ندارم. پسرم یک سیاه بختی در زندگی ما بود. من بدون قید و شرط گذشت می کنم. بعد از گفته های این زن آخرین دفاع از معلم میانسال در مرحله دادسرا گرفته شد. او گفت:با اینکه ۲۰ سال بود از دست پسرم زجر می کشیدم اما دلم نمی خواست او بمیرد. من هر کاری برای اصلاح او کردم. از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم؛ اما در آن لحظه واقعا اختیارم دست خودم نبود. بعد از پایان گفته های متهم و بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا کیفرخواست علیه او صادر شد و با توجه به اینکه تنها ولی دم یعنی مادر مقتول اعلام گذشت بی قیدو شرط کرده بود، پرونده متهم برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

  • 17
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش