بهگزارش ایران ، شامگاه ۲۳ مهر سال ۹۲ مردی هراسان با پلیس تماس گرفت و از قتل همسر و فرزندانش توسط فرد یا افرادی ناشناس در خیابان تیموری، خیابان کمیل خبر داد. بهدنبال اعلام این خبر، بازپرس جنایی پایتخت به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند. جسد زهرا و پسرش خونین در اتاق خواب پیدا شد و آثار کبودی روی گردن پریسا، دختر ۲۵ ساله خانواده نشان از قتل او بر اثر خفگی داشت.
حمیدرضا پدر خانواده در تحقیقات اولیه گفت: من کارگر یک شرکت صنعتی هستم و شب کارم. ساعت ۵ بعد از ظهر خانه را ترک کردم و به محل کارم رفتم در حالی که همسر و فرزندانم خانه بودند. یکی از دوستان دخترم در بیمارستان بستری شده است و قرار بود که شب حادثه خانواده او از شهرستان برای دیدن دخترشان به تهران بیایند و امشب هم میهمان خانه ما بودند. حمیدرضا در حالی که پیامکی را که دخترش در این رابطه برای او ارسال کرده بود به تیم تحقیق نشان میداد، ادامه داد: ساعت ۹ شب بود که با خانه تماس گرفتم اما کسی جواب نداد. نگران شدم و حضور میهمانهای ناشناس بیشتر نگرانم کرد. فوراً به خانه آمدم و به محض ورود با اجساد اعضای خانوادهام مواجه شدم.---
فرضیهای برای جنایت
با این احتمال که میهمانهای ناشناس در این جنایت نقش داشته باشند، به تحقیق در این باره پرداخته شد. اما مشخص شد که حمید رضا در رابطه با دوست دخترش و خانواده او، دروغ گفته است. این در حالی بود که در تحقیق از همسایهها کسی سر و صدایی نشنیده بود و این موضوع با ادعای حمیدرضا درمورد قتل خانوادهاش از سوی میهمانان مغایرت داشت و همین مسأله حکایت از جنایت از سوی فردی آشنا داشت.
اما سرنخ اصلی برای رسیدن به قاتل را پدربزرگ خانواده در اختیار تیم تحقیق قرار داد. وی به مأموران گفت: نوهام پریسا آن روز به خانهمان آمده بود، ساعت ۴:۱۵ دقیقه عصر بود که تلفن پریسا زنگ خورد و پس از پایان مکالمه پریسا گفت پدرش با او کار دارد و باید به خانه برگردد.
تمام این مدارک، نشان از این داشت که قتلها از سوی فردی آشنا صورت گرفته است و انگشت اتهام به سمت حمیدرضا گرفته شد.
اعتراف به قتل عام خانوادگی
حمیدرضا در نهایت ۶ آبان یعنی حدود دو هفته بعد به قتل عام خانوادهاش اعتراف کرد و گفت: از چند ماه پیش قصد داشتم همسرم را بکشم. حتی یک بار با همسرم به پارک چیتگر رفتیم و میخواستم او را همانجا به قتل برسانم اما نشد. روز حادثه با او درگیر شدم و با چوب دستی که از پشت بام آورده بودم، همسرم را به قتل رساندم. ساعت دو بعد از ظهر، پسر ۱۴ سالهام بهنام محمدرضا از مدرسه به خانه آمد. او سراغ مادرش را گرفت و به او گفتم که خواب است. وقتی به اتاق رفت و با جسد مادرش مواجه شد با چوب دستی او را هم به قتل رساندم.
مرد جنایتکار ادامه داد: دیگر کنترلی بر رفتارم نداشتم جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم. بعد با دخترم تماس گرفتم و خواستم به خانه برگردد زمانی که به خانه آمد به بهانهای او را به پشت بام بردم و با طنابی خفهاش کردم و جسدش را به داخل اتاق خوابش انتقال دادم. با صحنهسازی سعی کردم که مسیر تحقیقات را تغییر دهم که موفق نشدم.
در دادگاه
با اعتراف متهم به سه جنایت، بازسازی صحنه قتل و درخواست اولیای دم برای قصاص، کیفرخواست پرونده صادر و حمیدرضا در دادگاه پای میز محاکمه رفت.
از آنجایی که اولیای دم درخواست قصاص متهم را داشتند اما توانایی پرداخت تفاضل دیه را نداشتند، متهم در دادگاه و پای میز محاکمه گفت: من باید قصاص شوم اگر اولیای دم پول دیه ندارند بدهند من حاضر هستم از این دیه گذشت کنم چرا که مستحق اعدام هستم. اما فقط بگویند که مرا بخشیدهاند.
درنهایت حکم قصاص متهم دردادگاه تأیید شد و پس از ۷ سال از این جنایت فجیع حمیدرضا در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد.
- 16
- 5