اهل افغانستان است. بهدليل شرايط سختي که در کشورشان داشتند، ناچار به مهاجرت شدند. ورودشان به يک کشور ديگر نهتنها درد مهاجرت و بيگانگي در کشور غريب، بلکه بار کارکردن در مزارع کشاورزي را هم به دوش محمد انداخته است.
ميگويد: «پدرم هيچگاه نتوانست درس بخواند اما هميشه آرزو داشت ما تحصيلکرده شويم.» حالا محمد چند سالي ميشود که عادت کرده روزها کار کند و شبها درس بخواند. از محل زندگي جديدش نميخواهد حرفي بزند. ميترسد حرف و نقلهايش در رسانههاي خبري بپيچد و براي خانوادهاش دردسرهاي بزرگي ايجاد شود. ميگويد: «من هميشه اخبار را دنبال ميکنم و دوست دارم بدانم در دنيا چه ميگذرد. بالاخره يک روز جامعهشناس ميشوم و براي درد ناتمام مردم سرزمينم کاري ميکنم.» ۱۲ سال سن دارد.
رويترز مينويسد: «حالا ميتوان آن گزاره هميشگي را که ميگويد امکانات تحصيلي و شرايط خانوادگي شرط لازم و کافي براي تحصيل کودکان است، طور ديگري اصلاح کرد. در تمام دنيا هر روز کودکاني در خانوادههاي مرفه به دنيا ميآيند که والدينشان براي ادامه تحصيل آنها پولهاي کلاني هزينه ميکنند.
آنها در بهترين مدارس خصوصي ثبتنام ميشوند و براي درسهايي که دوست ندارند و ضعيف هستند، معلم به خانه ميآيد. دفترهاي طرحدار زيبا، مدادهاي رنگي و کولهپشتيهايي با تصوير شخصيتهاي کارتوني مورد علاقهشان سالي چندين و چند بار خريداري ميشود و براي هر نمره بالا، يک جايزه ويژه هم دريافت ميکنند.
نتيجه آمار اما نشان ميدهد که هيچکدام از اينها مهر تأييد بر موفقيت تحصيلي اين کودکان نميزند و لزوما موجب افزايش انگيزه آنها به درسخواندن نميشود.» ماري لوکا، مسئول بنياد ملي آموزشوپرورش کودکان در ايالاتمتحده آمريکا ميگويد: «شکي نيست که وجود امکانات عالي تحصيلي ميتواند شرايط درسخواندن را براي کودکان بهتر کند اما ما امروز شاهد کودکاني هستيم که بهدليل وضعيت جنگي حاکم بر محيط زندگيشان هيچ مرکز آموزشيای براي ادامه تحصيل ندارند و آنطرف کودکان ديگري که براي رسيدن به نيمکتهاي مدرسه هر روز مصيبتهاي زيادي ميکشند؛ آنها کساني هستند که نه در کشورهاي جنگزده زندگي ميکنند و نه در ميدانهاي مين، محل زندگيشان تکهاي دورافتاده از يک کشور به ظاهر سالم است اما چه کسي به وضعيت تحصيلي کودکان در روستاهاي دورافتاده اهميت ميدهد؟ چند نفر از اينها براي عبور از مسيرهاي صعبالعبور جانشان را از دست ميدهند؟ آيا هميشه سالم ميرسند؟»
دانشآموزان روستاي موروکو در اندونزي، هر روز براي رفتن به مدرسه بايد از رودخانه راتيانگين عبور کنند. آنها خودشان را به چوبهاي معلقي که با سيم به درختهاي دو طرف رودخانه وصل شده، آويزان ميکنند و به مدرسه ميروند.
دانشآموزان مدرسه ابتدايي کالسيلي در مونتالبان، شمالشرقي فيليپين با قايقهاي چوبي به مدرسه ميروند. هر روز يک يا دو نفر از پسران دبيرستاني داوطلبانه قايق آنها را پارو ميزنند و ساعت برگشت را با آنها هماهنگ ميکنند. کودکان دبستاني جازان در جنوب عربستانسعودي با گذر از کوه فيفا خودشان را به مدرسه ميرسانند.
در روستاي صخره در استان سيچوان چين نردبان فولاديای براي رسيدن بچهها به نيمکتهاي درسي تعبيه شده و هر روز دو تا سه ساعت طول ميکشد تا کودکان بتوانند يکييکي از اين نردبان بالا بروند و به مدرسه برسند. در جزيره سوماترا در اندونزي دانشآموزان بايد سوار قايق شوند و از رودخانه موسي بگذرند.
بهدليل زمانبربودن عبور از رودخانه، براي اين قايقها سقفهاي آهني ساخته شده و هر بار عدهاي از دانشآموزان به ناچار روي سقف قايقها ميايستند. بچههاي مدرسه ابتدايي بانپو در استان گويوی چين از مسير صخرهاي براي رسيدن به مدرسه عبور ميکنند.
بهدليل خطرناکبودن اين مسير هر بار پدر يکي از بچهها مسئوليت همراهي آنها تا مدرسه را به عهده دارد. در روستاي بنتن استان ليباک در اندونزي، دانشآموزان براي رسيدن به مدرسه خودشان را به ميلههاي فلزي عموديای که به شکل پل از روي رودخانه عبور کرده است، ميچسبانند.
باستو، دانشآموز کلاس سوم دبستان ميگويد: «يکبار پاي مروشا ليز خورد و به رودخانه افتاد. همه ما جيغ زديم و ميخواستيم کاري کنيم اما نشد. آب مروشا را با خودش بُرد. مروشا ما را صدا ميزد. ما نگاهش ميکرديم و اشک ميريختيم. معلم آن روز درس نداد.»
دانشآموزان يک مدرسه ابتدايي در استان ريزال در شمال مانيل کفشهاي لاستيکي بلند ميپوشند و از صندليهايي که در آب است، بهعنوان پل متحرک استفاده ميکنند تا به کلاس درس برسند.
دانشآموزان استان هنان هر روز از ميان خرابههاي ناشي از زلزلهاي که سال گذشته رخ داد، ميگذرند. پسران مدرسه ابتدايي روستاي باسي کالان در حومه جامو بعد از تمامشدن کلاس، نيمکتها را با خود ميبرند که در اثر ماندن در آب زنگ نزند و دانشآموزان روستاي ايبوهويي در شمالشرقي قاهره، با وانتهاي باري خودشان را به مدرسه ميرسانند.
صدف فاطمي
- 19
- 6