سياستهاي مهاجرپذيري دولت ايران در قبال مهاجران افغانستاني در دورههاي مختلف، متفاوت بوده است. در دهه شصت با توجه به شرايط انقلابي و تسلط پارادايم آرمانگرايي اسلامي در گفتمان سياستي و ايدئولوژي حاكم بر كشور (نظير اسلام مرز ندارد، ايران به عنوان امالقراي جهان اسلام، كمك به برادران مسلمان و...)، سياست دولت ايران در مورد مهاجران و پناهندگان افغان به شكل درهاي باز و پذيرش مهاجران بوده است. در اين دوره دولت ايران كارتهاي آبي براي افغانها صادر كرد كه بيانگر وضعيت آنها به عنوان مهاجر و پناهنده بوده است و به موجب آن اجازه اقامت قانوني در ايران و دسترسي به منابع و امكانات را داشتند. افراد دارنده اين كارتها دسترسي رايگان به خدمات اجتماعي (مراقبتهاي بهداشتي، آموزش و تحصيلات) و سوبسيدهاي سوخت و غذا داشتند.
البته از نظر شغلي، فقط به اشتغال در مشاغل خاص (عمدتا به عنوان نيروي كار يدي ساده) مجاز بودند اما از دهه هفتاد و به ويژه به بعد با توجه به تغيير پارادايمي گفتمان سياستي كشور به سمت واقعگرايي اسلامي، شاهد كنترل و نظارت بر فرآيند مهاجرت افغانها به ايران، شناسايي افغانهاي ساكن در ايران، اتخاذ و اجراي برنامههاي بازگشت در ايران هستيم. در راستاي سياست بازگشت، دولت ايران اقداماتي نظير شناسايي افغانهاي ساكن در ايران، برگرداندن آنها به كشور خود، كاهش خدمات ارايه شده (حتي در حوزههاي آموزش و بهداشت) به افغانها، و قانونمند كردن محدوديتهاي شغلي انجام داد. تحميل هزينههاي سنگين مهاجران افغانستاني بر كشور نقش عمدهاي در اين تغيير سياست داشته است. به طور خاص، خروج نيروهاي شوروي از افغانستان، افزايش سريع جمعيت ايران به خاطر تشويقهاي فرزندآوري دهه اول انقلاب و ركود اقتصادي كه ميزان بيكاري را افزايش داد، سه دليل عمده براي اتخاذ و اجراي سياست بازگشت بوده است.
وضعيت و سياستهاي آموزشي
وضعيت آموزشي و تحصيلي مهاجران و مقايسه آن با جمعيت بومي اغلب بهعنوان يكي از ابعاد كليدي سازگاري ساختاري و ادغام بهويژه براي نسل دوم مهاجران در نظر گرفته شده است. افغانستان يكي از پايينترين ميزانهاي باسوادي را در جهان دارد. تنها ٢٩ درصد (٤٣ درصد مردان و ١٤ درصد زنان) جمعيت ١٥ ساله و بيشتر اين كشور باسواد هستند. مقايسه ميزانهاي باسوادي مهاجران افغانستاني در ايران با كشور مبدأ در شكل ١ بيانگر سطح سواد بالاتر مهاجران در تمام گروههاي سني است. به طور كلي، ميزان باسوادي جمعيت ٦ ساله و بالاتر ايرانيها ٨٥ درصد بوده است، در مقايسه ٥٦ درصد جمعيت ٦ ساله و بالاتر مهاجران افغان در ايران باسواد بودهاند. اين ميزان براي نسل اول مهاجران ٤٣ درصد و براي نسل دوم مهاجران ٧٤ درصد بوده است. بنابراين، بهبود در وضعيت سواد مهاجران به خاطر دسترسي آنها به امكانات آموزشي و تحصيلي در جامعه ايران ميباشد. اين بهبود براي نسل دوم مهاجران در مقايسه با نسل اول به مراتب بيشتر است و ميزان باسوادي آنها افزايش قابل توجهي داشته است.
هرساله تعداد قابل توجهي از دانشآموزان افغانستاني در مدارس ايراني حضور داشتهاند. تعداد دانشآموزان افغانستاني در طول دوره ١٣٧٠ تا ١٣٧٥ تقريبا ثابت و به طور متوسط، هر سال ١٠٦ هزار نفر بودهاند. اين تعداد در دوره ١٣٧٦ تا ١٣٨٣ يك روند افزايشي داشته و به متوسط ١٥٨ هزار نفر در سال رسيده است. در سال تحصيلي ١٣٨٣ به بعد تعداد دانشآموزان افغان در مدارس ايراني كاهش چشمگيري داشته است. اين كاهش، بهدليل اجراي قانون عدم ثبتنام دانشآموزان افغان بدونمدرك و همچنين تاحدودي متاثر از فرآيند بازگشت بوده است. وجود اين قوانين و سياستهاي خاص براي آموزش و تحصيل افغانها در ايران نظير پرداخت شهريه و اعمال برخي تبعيضها در ثبتنامهاي آموزشي و تحصيلي بهويژه در سالهاي اخير موجب رضايت پايين جوانان افغان از شرايط و خدمات فعلي آموزش به افغانها شده است. البته، در سالهاي اخير، به ويژه بعد از دستور ره بري مبني بر تحصيل كودكان افغانستاني حتي بدون مدرك، براي دانشآموزان افغانستاني بدون مدرك، كارت دانشآموزي صادر و در مدارس ايراني ثبتنام به عمل آمده است.
سياستهاي بهداشت و سلامت
وزارت بهداشت كشور از همان ابتداي ورود مهاجرين افغانستاني خدمات بسياري را براي آنها بهويژه در زمينه كنترل و درمان بيماريهاي واگير فراهم كرد. سياست بهداشتي دولت ايران همواره اين بوده است كه خدمات بهداشتي اوليه براي تمام ساكنان كشور، اعم از اتباع ايراني و خارجي، ارايه شود. اين خدمات شامل غربالگيري و پيشگيري از بيماريهاي واگير، واكسيناسيون زنان و كودكان، بهداشت باروري و تنظيم خانواده است. دنبال كردن اين سياست و ارايه خدمات به مهاجرين موجب بهبود چشمگير وضعيت بهداشتي افغانها در ايران شده است. با اين حال، خدمات ثانويه كه هزينهبر نيز هست با توجه به اينكه اكثريت مهاجران افغانستاني فاقد بيمه درماني نيز هستند، در اين شرايط متحمل هزينههاي سنگيني ميشوند. با توجه به اين سياستها و ارايه خدمات مراقبت بهداشتي، وضعيت بهداشتي مهاجران افغان در ايران نسبت به همتايان خود در كشور مبدا (افغانستان) بهبود قابل توجهي يافته است. با اين حال، هنوز وضعيت سلامتي آنها از ايرانيها پايينتر است.بدينترتيب، با وجود خدمات گسترده آموزشي و بهداشتي دولت ايران به مهاجران افغانستاني، به دليل پرداخت شهريه براي دانشآموزان و همچنين نداشتن بيمه درماني، فشار زيادي بر خانوادههاي مهاجر افغانستاني كه از وضعيت مالي و اقتصادي خوبي نيز برخوردار نيستند، وارد ميسازد.
نحوه تعامل مردم ايران با مهاجران افغانستاني
با توجه به اينكه مهاجران افغانستاني از همان بدو ورود در مناطق حاشيه شهرها ساكن شدند، بيشتر با مردمان ايراني كه در اين مناطق ساكن شدند در تعامل و ارتباط بودند. در گذر زمان، با توجه به طولاني شدن مدت اقامت مهاجران افغانستاني در ايران، نحوه تعامل و برخورد مردم نيز با مهاجران نيز تاحدودي تغيير پيدا كرد. همچنين، نحوه تعامل مردم بسيار متاثر از فضاي رسانهاي در مورد مهاجران بوده است. همچنين، نحوه تعامل مردم با مهاجران افغانستاني در شهرهاي مختلف ايران، متاثر از شرايط و تفاوتهاي فرهنگي، متفاوت بوده است. براي نمونه، در پژوهشي كه در سال ١٣٩٠ توسط اينجانب در شهرهاي تهران و مشهد انجام شد، نتايج نشان داد كه ميزان رضايت مهاجران افغانستاني از نحوه برخورد مردم در شهر مشهد بيشتر از تهران بوده است. ٢٦ درصد نمونه مشهد كم، ٥١ درصد تاحدودي، ٢٤ درصد زياد از نحوه برخورد مردم راضي بودهاند. در مقايسه، در نمونه تهران ٣٨ درصد كم، ٤٦ درصد تاحدودي و ١٥ درصد زياد از نحوه برخورد مردم رضايت داشتهاند. در اين زمينه، يكي از مصاحبهشوندگان افغانستاني چنين بيان كرد: «برخورد مردم شهر مشهد بسيار بهتر از ساير نقاط ايران است، من در مسافرت به تهران، قم و اصفهان احساس كردم كه در آنجاها با مهاجران بد برخورد ميشود اما در مشهد نه، چنين نيست و برخوردها خوب است.»
رسول صادقي
عضو هيات علمي دانشگاه تهران
- 12
- 4