چکیده ای از زندگینامه اردشیر دوم:
نام کامل: اردشیر دوم هخامنشی
تاجگذاری: ۴۰۴ پیش از میلاد
پیشین: داریوش دوم
جانشین: اردشیر سوم
درگذشت: ۳۵۸ پیش از میلاد
محل دفن: تخت جمشید
زندگینامه اردشیر دوم:
اردشیر دوم دهمین پادشاه هخامنشی است که در کتیبه های هخامنشی تحت تلفظ «اَرْتَهخْشَثْرَ» آورده می شود. این نام از نام های قدیمی و ستوده ایرانی محسوب می شود. ادرشیر در لغت به معنی «کسیاست که پادشاهیاش برپایه راستی و عدالت است» می باشد. براساس گزارشی که از گئورگیوس سینکلوس می رسد سلسله اشکانیان ادعا می کنند وی از تبار ارشک یا اردشیر دوم هستند و اشمیت هم این موضوع را پذیرفته است، به این دلیل که در استاد شهر نسا نام اَرتخشهرکان به تاکسان سلطنتی اطلاق شده است.
پیش از سلطنت اردشیر دوم:
زمان داریوش دوم قدرت اصلی در دست همسر وی پروشات بود. داریوش دارای چندین فرزند از همسرش پروشات بود که بزرگترین آنها اردشیر می باشد، اوستان و اوکزاتس بقیه پسران داریوش بودند. آمستریس دختر داریوش بود.
نام اصلی اردشیر ارشک بود اما براساس آنچه دینون عنوان می کند او را نوآرسس می نامیدند. او در دوران کودکی طبعی پرخاشگر و شدید داشت این درحالی بود که اردشیر بسیار ملایم و مهربان بود و به ندرت با خشم و عصبانیت روبرو می شد. او با دستور پدر و مادرش با یکی از استاتیر دختر هیندرانس دوم از بزرگان پارسی ازدواج کرد. در مقابل برادر استاتیرا هم با خواهر اردشیر آمستریس ازدواج کرد. بعد از گذشت مدتی وی عاشق خواهر خود رکسانا شده و از آمستریس متنفر شد به طوری که نقشه قتل او را کشید. البته این نقشه افشا شد و تریتوکمس به دست اودیاست یکی از صاحبان نفوذ او که با وعده های داریوش خام شده بود، کشته می شود. پسر اودیاست که مهرداد نام داشت پدر را به قتل رساند و شهر زاریس را تحت تصرف خود درآورد و سپس آن را به پسر تریتوکمس تسلیم کرد.
داریوش این شورش را سرکوب کرد و پروشات هم مادر و دو برادر و خواهر تریتوکمس را زنده به گور کرد و سپس رکسانا را تکه تکه می کند.
شاه به پروشات می گوید با استاتیرا همسر اردشیر هم این کار را انجام دهد اما اردشیر با التماس و اشک پدر و مادر خود را راضی می کند، در همین راستا پروشات متاثر و داریوش هم تسلیم می شود و اجازه می دهد که همسرش اردشیر نزدش بماند. البته داریوش به پروشات اخطار می دهد که روزی از این کار پشیمان خواهد شد.
پروشات کوروش را بیشتر از اردشیر دوست داشت و قصد داشت که او به پادشاهی برسد. زمانی که داریوش بیمار شد کوروش حکمرانی سواحل آسیایی را به دست گرفت و او را به دربار دعوت کردند. کوروش امید داشت که با پادرمیانی مادرش به جانشینی پدرش برسد. پروشات برای اجرای نقشه خود دلایلی را ارائه کرد که پیش از آن خشایارشا بر طبق آن و با کمک راهنماییهای دماراتوس به سلطنت رسیده بود.
پروشات به شاه اعلام می کرد زمان تولد اردشیر تو یک شخص عادی بودی اما کوروش در زمان پادشاهی شما به دنیا آمد. البته این استدلال شاه را قانع نکرد. بلکه اعلام داشت ارشک جانشین وی است و او را به نام اردشیر صدا کرد. در مقابل کوروش هم به حکمرانی لیدی و فرماندهی کل قوای سلطنتی در تمام سواحل آسیای کوچک گمارده شد. این تنها سرپیچی بود که داریوش از همسرش پروشات داشت.
با گذشت چند روز از مرگ داریوش یعنی در سال ۴۰۴ پیش از میلاد که حدود ۲۰ سال از پادشاهی وی می گذشت اردشیر به پاسارگاد آمد تا در آنجا از طریق موبدان آداب تاجگذاری را اجرا کند. در پاسارگاد معبدی متعلق به الهه جنگ وجود داشت که احتمال دارد معبد می نبرو آناهیتا باشد. هرکدام از پادشاهان ایران که برتخت می نشست باید داخل این معبد می رفت و لباس خود را از تن خارج می کرد سپس لباسی که کوروش بزرگ پیش از سلطنت می پوشید را بر تن می کرد تا غرور را از خود دور کند، انجیر خشکی می خورد، برگ گیاه هئومه را میجویدند و مشروبی از سرکه و شیر مینوشیدند. درخصوص باقی مانده آداب تنها موبدان اطلاعات داشتند. زمانی که اردشیر قصد داشت آداب مذهبی را انجام دهد، تیسافرن به او خبر داد که کوروش قصد دارد وی را به قتل برساند برای تأیید این خبر کاهنی که مربی کوروش در دوران کودکیش بود و به سبب به سلطنت نرسیدن او ناراحت بود، نزد اردشیر آورد. وی شهادت داد که کوروش این قصد را دارد.
مورخین عنوان کرده اند براساس همین اتهام کاهن کوروش را دستگیر کرده اند. برخی دیگر هم عنوان کرده اند که همراه با کاهن وارد معبد شدند و کوروش را پنهان می کنند و اردشیر را به قتل برسانند، این افراد هم دستگیر شدند.
حکم اعدام کوروش توسط اردشیر صادر می شود و زمانی که این خبر به پروشات می رسد باعجله نزد پسرش می آید او را به آغوش می کشد، گردن خود را به گردن او می چسباند و تن او را به گونه ای به آغوش می کشد که جلاد نمی تواند هیچ ضربه ای به تن او وارد کند. بعد از این کار ملکه فریادها برآورد، شیون کرد و چنان التماس کرد تا اردشیرشاه کوروش را می بخشد و حکم اعدام او را لغو می کند. کوروش پس از آن به لیدیه میرود و مشغول انجام تدارک شورش میشود.
اوایل سلطنت اردشیر دوم:
در مزاج شاه یک کندی طبیعی وجود داشت که مردم ایران به ملاطفت و ملایمت آن را تعبیر می کنند. اردشیر به نام و رفتار اردشیر یکم ملقب به درازدست حسادت میکرد و میخواست همانند او رفتار کند، به همین دلیل زمان نشستن بر تخت فضائل اخلاقی و رفتاری اردشیر یکم را داشت. همه مردم می توانستند برای دادخواهی نزد او بیایند.
وی پاداش هایی را می داد که عالی و براساس لیاقت افراد بودند. در خصوص مجازات ها هم بیشتر از حد تعادل کاری نمی کرد و از تمامی مجازات ها کاهش می داد، همین موضوع سبب شد افراد او را برخلاف سایر پادشاهان بدانند که افراد را برای کوچکترین اشتباه می کشت.
او با خوش اخلاقی هدایا را قبول می کرد و کوچکترین هدیه را با شادی می پذیرفت. برای پاداش بیشتر از آنچه باید ارائه می داد. زمانی که اومیزوس انار بسیار درشت و زیبایی برای وی آورد و اردشیر عنوان کرد: «قسم به میترا، اگر حکومت ولایت کوچکی را به او بدهند، بسرعت میتواند این شهر را بزرگ و پرآوازه گرداند».
وقایع دوران سلطنت اردشیر دوم:
زمان سلطنت این پادشاه درباره پر از توطئه های پایان ناپذیر سیاسی و حرمسرایی بود که از حسادت و اغراض پر شده بود، به طوری که برخی مآخذ مانند نوشته های پلوتارک برمی آید. رفتار شاه در نظر پارسی ها با نوعی نجابت آمیخته شده بود، البته ملاطفت و مهربانی که که به رفتار او نسبت داده می شد به دنبال قساوت بسیار شدید بود که اردشیر سوم در رفتار خود نشان می داد. به هر حال نمی توان از این خلق و خو انتظار داشت که با وجود قدرت و مکنت روزهای پایانی عمرش را با تلخی و ناامیدی به پایان برساند.
میراث و آثار باستانی اردشیر دوم:
از اردشیر دوم کتیبه های سه زبانه در شوش به جای مانده است که اولین آن مربوط به کاخ ترمیم شده داریوش، دومی مربوط به پایه ستونی و سومی بر روی ساختمان ها حکاکی شده اند. قسمت کوچکی از متن فارسی باستان روی یک لوح سنگی نوشته شده است. یک متن ایلامی و دو متن اکدی از شوش هم پیدا شده است.
مدارک بیشتر از فعالیت های ساختمان سازی شاه همراه با کتیبه هایی است که به صورت عمده در این زمینه وجود دارند، در چند کتبه در همدان پیدا شده اند. باید متذکر شد که اردشیر برای میترا و آناهیتا مانند اهورامزدا دعا می کرد. که این موضوع همانند آنچه بروسوس عنوان می کند است. به طوری که در حکمرانی اردشیر دوم، بتهایی (به ویژه آناهیتی) در سراسر امپراتوری برای پرستش نصب شد.
مرگ و جانشینی اردشیر دوم:
درصورتی که بتوان درباره روایات موجود اطمینان حاصل کرد نوشته شده است: اردشیر ۱۱۵ فرزند داشته و بیشتر آنها در زمان حیات پدرشان از دنیا رفته اند. به همین صورت تنها ۴ پسر از وی باقی مانده اند که از استاتیرای یکم بوده اند و نام های آنها داریوش، آریاسپ، واٌخٌوس یا اردشیر سوم و یک پسر دیگر به نام آرشام (آرسام) است. شاه محبت بسیار زیادی نسبت به آرشام داشت.
روایتی که پلوتارک درباره جانشینی اردشیر دوم اعلام می کند رمانتیسمی بیش از اندازه دارد و داستانی کلیشه ای عنوان می کند. با این وجود نمی توان همه انها را مانند نوشته های کتزیاس دروغ دانست.
دوران پادشاهی اردشیر دوم بیشتر از سایرین از نظر داریوش پنجاه ساله پایان پذیر نشان می داد او در نهایت در سال پایانی اردشیر دوم به تجریک گروهی از درباریان در صدد رسیدن به شاهنشاهی در آمد و قصد کرد تا پدر خود را به قتل برسانند. اردشیر را خواجهای از این کنکاش آگاه کرد.
اردشیر دید که نمی تواند این موضوع را انکار کند زیرا جان وی در خطر بود. نقشه آنها این بود که شبانه وارد خوابگاه شاه شوند و وی را به قتل برسانند. اردشیر دستور داد تا پشت تختخوابش دری باز کنند و روی آن را با پرده بپوشانند.
در ساعت قراردادی توطئه گران به خوابگاه آمدند. اردشیر با شناختن آنها از در بیرون رفت و پاسداران را صدا زد. بعد از اینکه کنکاشیان بازداشت شدند، به فرمان شاه، دادگاهی از قضات انجمن شاهی تشکیل شد و دادستان هایی برای این کار انتخاب شدند. اردشیر دستور داد تا منشیهای دادگاه رأی قضات را بنویسند و نزد او آورند.
همه رای دادند تا شاهزاده کشته شود و برهمین اساس داریوش اعدام شد. بعد از این ماجرا آریاسپ به جانشینی اردشیر انتخاب شد. مردم او را به دلیل خوش رویی و رفتار مهربان دوست داشتند. بعد از آن اٌخٌوس از طریق یکی از درباریان، به آریاسپ چنین منتقل کرد که اردشیر نسبت به او هم بدبین شده و قصد دارد که او را هم اعدام کند همین موضوع سبب شد آراسپ از ترس اعدام خودکشی کند. مرگ وی برای اردشیر متاثرکننده بود همچنین پسر دیگرش آرشام یا اریورات را به تحریک اخوس کشته شد.
اردشیر دوم پس از ۴۵ سال شاهنشاهی در سال ۳۵۸ پیش از میلاد در سن ۷۷ سالگی درگذشت و پسرش اٌخٌوس با نام اردشیر سوم به جای او نشست.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 18
- 2