کیان ایرانی چه کسی بود؟
کیسان ابوعمره ملقب به کیان ایرانی یکی از مشاوران نظامی مختار ثقفی بوده اند. ایشان از انقلابیان ایرانی در جریان کوفه بودند که در جنگ دوم مسلمانان هم حاضر شدند. مذهب شیعه کیسانیه به کیان نسبت داده شده است.
از فعالیت ها و سوابق کیان ایرانی قبل از قیام مختار اطلاعاتی در دسترس نیست البته بعد از اضافه شدن به لشکر مختار از جمله افراد تاثیرگذار و بسیار مهم وقایع قیام شناخته شد.
در سال ۶۶ قمری مختار با هدف گرفتن انقام از عاملان واقعه کربلا و شکست قاتلان امام حسین در کوفه، کیان ایرانی را به عنوان حرس به عبارتی رئیس نگهبانان خود انتخاب کرد.
اعتماد و اطمینان مختار به کیان به قدری بود که ریاست انتظامات کوفه و فرماندهی شرطه های کوفه به وی سپرده شد. اموال بسیاری از افراد حین برخورد با جنایتکاران کربلا با فرمان مختار مصادره شد. کیان این موال را بین ایرانیان مسلمانی که عملیات را به عهده داشتند، تقسیم کرد. این موضوع از جمله خدمات بسیار مهمی بود که کیان نسبت به حکومت مختار انجام داد.
کیان ایرانی در جریان دستگیری و هلاکت جنایتکاران کربلا، همچنین اشراف جائن کوفه نقش اصلی را برعهده داشت به طوریکه جنایتکاران اصلی کربلا بعد از شنیدن نام ایشان به وحشت می افتادند.
بسیاری کیان را به باز شکاری لقب می دادند، به این صورت که روی شکار خود فرود می آید و چنگال های خود را در بدن طعمه فرو می کند.
وفاداری کیان ایرانی به مختار بسیار زیاد بود و تا پایان قیام همراه او قدم برداشت. زمانی که مصعببن زبیر برای جنگ با مختار آمد، او سرسختانه و فداکارانه در برابر دشمن ایستاد و در همین جنگ نیز با مختار کشته شد.
در فیلنامه مختار که سبب خلق اثری بسیار پرطرفدار شد، اشتباها وی را ابوعمره می نامیدند این درحالی بود که نام اصلی ایشان ابوعمره کیسان بوده است، البته نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از دست اندرکاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» از «کیسان» به این نام تغییر پیدا کرده است.
درهر صورت کیان وجودی حقیقی بوده است که زحمت بسیار زیادی برای قیام مختار انجام داد و در جریان قصاص قاتلان اهل بیت و یاران سختی های فراوانی را تحمل کرد.
دستور به کشتار قاتلان امام حسین
مختار به کیان ایرانی دستور داد تا هزار کارگر را فرابخواند تا با کلنگ به خانه های اشراف و افرادی که به جنگ امام حسین رفته اند، حمله کرده و آنها را خراب کنند.
کیان ایرانی افراد مدنظر را خوب می شناخت پس در کوفه آنها را جستوجو می کرد و هرکدام از آنها را می یافت سریعا به قتل می رساند و خانه هایشان را ویران می کرد، سپس اموال آنها را جمع آوری می کرد تا بین مردم پخش کند. این ماجرا چنان شد که مردم کوفه به نام او مثل میزدند و هرگاه کسی دچار فقر میشد، میگفتند ابوعمره به خانه او آمده است.
کیسان و قتل شمر
براساس آنچه مسلم بن عبدالله ضبابی می گوید:
در محلی که ما همراه با شمر ساکن شده بودیم، بچه ملخ های زیادی داشت که شب را صدا می دادند، همان شب من از خواب پریدم و پای اسب ها را شنیدم با خودم تکرار کردم: این موقع شب خبری نیست حتما صدای همان بچه ملخ ها است، البته بعد از مدتی صدا را واضح تر شنیدم اما هوا تاریک بود و نمی توانستم درست مسیر را ببینم، خود را جمع و جور کردم و چشم هایم را مالش دادم و به خوبی دقت کردم.
با خودم گفتم نه این صدای بچه ملخ ها نبود، درنتیجه از جایم بلند شدم و ناگهانی گروهی از پشت تپه های ظاهر شدند، زمانی که چشمشان به خیمه ما افتاد فریاد تکبیر آنها بالا رفت.
ما کاملا تحت محاصره بودیم، به طوریکه حتی زمان دفاع و مقابله هم نداشتیم به همین دلیل دسته جمعی فرار کردیم البته موفق نشدیم که با اسب هایمان فرار کنیم، اسب ها را جا گذاشتیم که پیاده برویم. اما شمر را دیدم که جامهای خوشباف به تن داشت و بدنش ابرص بود و گویا سفیدی دو پهلوی او را از کنار جامهاش دیدم، زیرا شمر پیس بود و بدنش لکههای سفیدی داشت.
او حتی فرصت پیدا نکرده بود که لباس رزم خود را برتن کند، حتی زمانی برای برداشتن سلاح هم نبود، درنتیجه همگی فرار کردیم، اما گویی شمر فرار را بی نتیجه می دانست پس بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد. در آن زمان آنان درگیر شدند و من با چشم خود دیدم که شمر کشته شد.
عبدالرحمان بن عبید گوید:
فردی که خبر نامه شمر و ماجرای پنهان شدنش در روستا را به کیان ایرانی داد، من بودم. من جزء افراد ابوعمره محسوب می شدم که شمر را محاصره کردیم.
در امالی شیخ طوسی، نحوه اعدام شمر را چنین نوشته است:
ابوعمره همراه با گروهی به تعقیب شمر رفتند و با یک درگیری مسلحانه وی را زخمی کردند و سپس وی را به اسارت بردند. شمر را به خدمت مختار بردیم، مختار نیز دستور داد گردن او را زده و جسدش را در دیگ روغن بجوشانند. یکی از اطرافاین سر شمر را پای خود لگد کرد.
شاید جمع بین این دو روایت این باشد که شمر در ماجرای فرار و درگیری مجروح شد و او را زنده به نزد مختار آوردند و مختار دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در روغن جوش انداختند.
اسارت خولی توسط کیان ایرانی
زمانی که کیان ایرانی به همراه معاذبن هانی کندی، خانه خولیبن یزید اَصبحی را محاصره کرده و وی را دستگیر کردند، به نزد مختار بردند. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند.
قتل عمر سعد توسط کیان ایرانی
بعد از این ماجرا، مختار کیان ایرانی را جهت هلاکت عمر بن سعد مامور کرد. کیان به صورت مخفیانه سمت خانه عمر بن سعد رفت و وی را غافلگیر کردند، سپس گردن وی را جدا کرده و سرش را بریدند. عنوان می شود که یکی از یاران مختار، عمر بن سعد را اسیر می کند و نزد مختار می برد سپس کیان با دستور مختار سر او را از تن جدا می کند.
شهادت کیان ایرانی
یکی از مخالفان اصلی مختار که وی را مانع بزرگی برای خود می دید، همچنین بر حجاز و مناطق دیگری از جهان اسلام حاکم شده بود؛ عبداللهبن زبیر بود. وی ۶۷ برادر داشت که مصعببن زبیر را به جنگ با مختار فرستاد. در جنگی که در منطقه ای به نام حمام اعیَن رخ داد، کیان ایرانی از فرماندهان موالی سپاه مختار بود. در این جنگ مختار شهید شد و مصعب بن زبیر پیروز میدان گشت. به نظر می رسد کیان ایرانی نیز در این جنگ به شهادت رسید.
حضور بیش از پیش ایرانیان بعد از کیان ایرانی
بعد از قیام شگفت انگیز مختار انگیزه ایرانیان برای حضور در عرصه های سیاسی بیش از پیش اتفاق افتاد. تا قبل از این موضوع، مختار به ایرانیان پست و مسئولیت های بسیاری داد، آنها برخلاف شمار قابل توجهشان در عراق و علی الخصوص در کوفه که گفته میشود نیمی از جمعیت کوفه را ایرانیان تشکیل میدادند، به دنبال تبعیض هایی که زمان خلیفه دوم بر ایرانیان مسلمان وارد می شد، در عرصه سیاسی و اجتماعی اصلا به حساب نمی آمدند. این مسئله به طوری روشن شد که خود ایرانیان هم قبول داشتند که نمی توانند خودی نشان دهند و در عرصه های سیاسی و اجتمای جولان دهند.
امام علی و امام مجتبی در زمان خودشان ایرانیان را با اعراب یکسان می دانستند و عنوان کرده بودند که آنها حقوق برابری دارند. تا زمانی که آنها در قید حیات بودند که ایرانیان بسیار لطف داشتند.
در فاصله زمانی بین صلح امام حسن تا قیام مختار، ایرانیان بسیار مورد ظلم قرار می گرفتند و خیلی از آنها کشته یا تبعید می شدند به طوری که برخی از ایرانیان چنان به سطوح آمدند که برای پایان دادن به وضعیت موجود وارد گروه قیام گر خوارج شدند و ایرانیانی که در این قیام نفوذ کردند هم اعتراض خود را وضع موجود با این روش نشان دادند.
رمز موفقیت مختار در به صحنه آوردن ایرانیان بود!
زمانی که قیام مختار صورت گرفت، ایرانیان با وفاداری به گروه قیام گر اضافه شدند تا بتوانند اعتراض خود را علنا نشان دهند، مختار با زیرکی خود حدس زد که اگر بتواند به ایرانیان بها دهد، می تواند با کمک این افراد موفق شود قیام را به نفع خودش تمام کند، اگر تنها می خواست بر نیروی اعراب تکیه کند هیچگاه نمی توانست پیروز میدان شود.
او می دانست اعرابی که به پیامبر رحم نکردند نمی توانند در جریان قیام مختار به او کمک کنند و بدون شک او را در لحظات اصلی قیام او را رها می کنند.
رمز موفقیت مختار در جریان پیروزی بدون شک استفاده از نیروهای باوفا و توانای ایرانی بوده است. درنتیجه سپاهی که به سمت شام می فرستند به فرماندهی ابراهیمبن مالک اشتر است. براساس آنچه شاهدان نقل قول می کنند اردوی ابراهیم بن مالک هم صوت عربی به گوش نمی رسید و تنها فارسی صحبت می کردند. این موضوع می تواند نشانه ای از کثرت ایرانیان در سپاه مالک باشد.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 12
- 4