چکیده بیوگرافی ذوالقرنین:
نام: ذوالقرنین
معنای اسم: صاحب دو شاخ
تکرار نام در قرآن: در سوره کهف
بیوگرافی ذوالقرنین:
ذوالقرنین یکی از شخصیت های قرآن و کتاب های مقدس می باشد که صاحب قدرت می شود تا دیواری را بین نوع بشر و قوم یاجوج و ماجوج ایجاد کند. این قوم تجسمی از آشوب بوده اند و رهاسازی آنها از پشت دیوار نشانه ای برای پایان دنیا خواهد بود. این قوم توسط خداوند در یک شب از روزهای قیامت نابود خواهند شد. این داستان از طریق رمانس اسکندر که نسخه ای افسانه ای از پیشه و زندگی اسکندر است در قرآن وارد شده است.
براساس داستان قرآنی ذوالقرنین دارای سه لشکرکشی مهم بوده است که ابتدا به غرب، سپس به شرق و در نهایت به یک تنگه کوهستانی بوده است. وی انسانی یکتاپرست و البته مهربان بوده است که در راه عدالت به بیراهه کشیده نمی شده، به همین دلیل لطف خداوند مشمول حالش می شود. وی یار نیکوکاران و دشمن ستمگران محسوب می شده و به مال و ثروت دنیا علاقه نداشته، همچنین به سبب ایمانی که به خداوند و روز قیامت داشته خداوند او را مامور ساخت سدی می کند که از جنس آجر و سنگ از آهن و مس است و هدف از ساختن آن کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است.
تطبیق ذوالقرنین بر افراد:
محتوایی که منابع مختلف بعد از قرآن درباره ذوالقرنین آورده اند پر است از خیال پردازی و داستان سرایی، با این وجود در دوره های مختلف نویسندگان از نقل صرف پا را فراتر گذاشته اند و در تلاش بودند تا با رویکردی انتقادی به مجموعه داستان های گذشته و انتقاد به آرای آنها تصویر روشنی از ذوالقرنین را ایجاد کرده و هویت وی را به صورت دقیق مشخص کنند.
در منابعی که اخیر مطالعه شده است به خصوص پژوهشهای معاصر، یافتههای باستانشناسی و زبانشناسی و دقت در متون کهن تاریخی روی اظهارنظرها تاثیر بسیاری گذاشته است. به طورکلی اگر بخواهیم مصادیق کلی در خصوص ذوالقرنین را عنوان کنیم می توان به اطلاعاتی که در ادامه عنوان می شوند اشاره داشت.
فردی گمنام:
ذوالقرنین فردی گمنام بوده به طوری که نمی توان او را پادشاه یا پیامبر دانست بلکه ایشان یکی از بندگان خدا بوده اند، مبنایی که برای این دیدگاه درنظر می گیرند حدیثی از امام علی می باشد که بعدها به عنوان دیدگاهی شناخته شده در منابع تبدیل شد. بنابر انچه به نظر می رسد مفسران شیعه بیشتر به این روایت تاکید دارند و کنجکاوی کمتری نسبت به گمانه زنی در خصوص هویت ذوالقرنین دارند. از میان مفسران معاصر و اهل سنت در تفسیر آیات از ذوالقرنین با همین نام یاد می کند و اعتقاد دارد هیچ منبعی راستگوتر از قرآن نیست و منابع و تفاسیر را آمیخته با افسانه می داند، همچنین بر خلاف بسیاری از مفسران، هیچ تلاشی برای تعیین هویت ذوالقرنین نکردهاست.
اسکندر مقدونی:
گذشته از آنچه حدیث نبوی عنوان می کند به نظر می رسد که وهْببن مُنَبّه اولین نفری بوده است که ذوالقرنین را به اسکندر مقدونی نسبت داده است. بسیاری از مفسران سرشناس اهل سنت در سده های متقدم و بعد از آن ظاهرا درباره این موضوع تطبیق نداشته اند و بحثی در این خصوص نکرده اند. بازتاب این تصور را در دیگر گونه های منابع اسلامی می توان به سادگی مشاهده کرد، به همین دلیل در شعر فارسی اسم ذوالقرنین با اسکندر مقدونی عجین شده است.
مهمترین دلیلی که می توان به این تطبیق نسبت داد مربوط به پادشاهی جهانی اسکندر می باشد که تنها توصیف کشورگشایی او با ذوالقرنین آمده در قرآن تطابق دارد. به طورکلی دلایلی مانند داستان های افسانه پردازی درخصوص اسکندر در اوایل دوره اسلامی، برخی شباهت ها میان این داستان و روایات قرآنی همچنین پاک بودن اسکندر مقدونی در اسکندریه و نخستین جوامع مسیحی سبب شد که تصور مفسران مورخان مسلمان در این حوالی باشد.
اگر بخواهیم این دیدگاه را رد کنیم باید اشاره کرد که ذوالقرنین فردی مومن، خدا دوست و معتقد به روز قیامت بوده است اما اسکندر فردی از صائبین محسوب می شود، علاوه بر این موضوع در هیچ کدام از منابع تاریخی اسکندر مقدونی با مشخصاتی که قرآن آورده هچی سدی نساخته است.
کوروش هخامنشی:
این نظریه برای اولین بار در میانه قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی) عنوان شد که منشاء آن مطالعات غربی بوده است، اما باید اشاره کرد که راهیابی این دیدگاه از طریق فارسی زبانان به روشی دیگر حدود ۶۰ سال پیش آغاز شده بود. عمده دلایل طرفداران این دیدگاه اینهاست:
عدالت رعیت پروری و سخاوت و مروت کوروش در جنگ ها سبب شد که مورخانی مانند هرودت و گرنفون شخصیت ایشان را با شخصیتی که قرآن توصیف کرده بود منطبق بدانند.
سفرهایی که کوروشی به مغرب برای فتح پایتخت لیدیا و به مشرق برای مقابله با قبایل صحرانشین داشت با سفرهایی که قرآن به غرب و شرق عنوان می کند تطابق دارد.
در سفری که کوروش به شمال ایران داشت از طرف اهالی با درخواستی مبنی با ساخت سدی آهنی بر تنگه داریال روبرو شد، این تنگه در سلسله جبال قفقاز، ساخت که این سد با سد ساخته ذوالقرنین در برابر حملات یأجوج و مأجوج تطبیقپذیر است.
مجسمه سنگی از کوروش در مشهد مراغب در جنوب ایران یافت شده است که تاجی دارای دو شاخ برسر دارد و با لقب ذوالقرنین همخوانی دارد.
در کتاب مقدس یهودیان از قوچی با دوشاخ صحبت شده است که نشانه ای از پادشاهان ماد و پارس می باشد که مطابق روایات است. یهودیان در سؤال از پیامبر درباره ذوالقرنین نقش داشتهاند، پس بسیار احتمال دارد که یهودیان برای آزمون پیامبر خواسته باشند از پادشاهی بپرسند که پیشتر با او آشنایی داشتهاند. بر اساس این دیدگاه قوم یاجوج و ماجوج همان قوم مغول بوده اند.
مخالفانی که درباره این نظریه وجود دارد در ارائه مدرک تردید می کنند و ادعا دارند که نمی توان به عهد عتیق و به ویژه اصالت کتاب دانیال و نقلهای تاریخی گزنفون اعتمادی داشت، همچنین در متن اصلی کتاب دانیال و ترجمه ها عبارت «پادشاهان» و نه «پادشاهِ» ماد و پارس آورده شده اند و نمی توان این شخص را بر یک فرد مطابقت داد.
ابوکرب شَمِّر یرعَش، پادشاه حِمْیَر:
آثار مورخان ایرانی سدههای چهارم و پنجم این دیدگاه را عنوان می کنند، حمزه اصفهانی و ابوریحان بیرونی از آن صحبت کرده اند و مورد قبول نیز واقع شده است. ابوریحان بیرون نوشته است اذواء همگی از یمن بوده اند و به این دلیل به پادشاهان یمن به این دلیل ذوالقرنین می گویند که گیسوان خود را روی شانه های خود می ریخته است.
این پادشاه به شرق و غرب سفر می کرده و در اشعار یمن مایه افتخار و مباهات بوده است، به علاوه این موضوع داستان وی با آنچه در قرآن ذکر شده است تطابق دارد. به علاوه برخی دیگر از پادشاهان یمن را نیز ذوالقرنین می دانستند برای مثال تُبّعالاقرن پسر شمر یرعش، صعببن حارث، صعببن همّال یا صعببن ذییزن از فرزندان وائلبن حمیر.
برای رد کردن این عقیده عنوان کرده اند که صرفا نباید تشابه نام های پادشاهان یمن را به ذوالقرنین کافی دانست، همچنین فتوحات چندانی در این زمینه نداشته اند سدی آهنین به دست آنها ساخته نشده است. به نظر میرسد راویان و مورخان بعدها درباره آنان غلوآمیز سخن گفتهاند.
تسنچی هوانگ تی، امپراتور چین:
این دیدگاه در دوره جدیدی مطرح شده است و نشانه ای از آن در منابع قدیمی دیده نمی شود همچنین از طرفداران کمی برخوردار است. بر اساس این دیدگاه دیوار بزرگ چین همان سد یاجوج و ماجوج بوده است. ابنعاشور در تفسیر التحریر و التنویر، به این دیدگاه معتقد است و شواهدی را برای تأیید آن آورده، ازجمله این ادله می توان به این موضوع اشاره کرد که بیشتر پادشاهان چین به عدل و تدبیر شهره بودهاند و دیوار عظیم و بینظیر چین در منابع تاریخ و جغرافیا مشهور است.
براساس حدیثی نبوی؛ یاجوج و ماجوج قوم مغول بوده اند و این موضوع را شاهدی بر این ادعا می دانند.
از دلایلی که می توان این دیدگاه را رد کرد، عدم انطباق دیوار چین با سد ذوالقرنین می باشد. قرآن روایت می کند سد ذوالقرنین میان دو کوه با استفاده از آهن و مس مذاب ساخته شده است اما دیوار طولانی چین از کوه و دشت می گذرد و با سنگ و مصالح معمولی بنا شده است.
ذوالقرنین در قرآن:
داستانی که مختص ذوالقرنین است به آیات ۸۳ تا ۹۷ سوره کهف برمی گردد. براساس این آیات ذوالقرنین مردی قوی، صالح و شجاع بوده است، همچنین خداوند به ایشان قدرت و سلطنتی بزرگ بخشیده بود. وي مؤمن،موحد و مهـربان بـوده و از طريـق عدل و داد منحـرف نميشـود، به هميـن جهـت مشمول لطف خاص خدا بوده، به مال و ثروت علاقهاي نداشته است:
«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين»
« و از تو دربارۀ ذوالقرنين ميپرسند»
«اِنّا مَكَّنا لَهُ فِي الْارضِ وءاتَيناهُ مِنْ كُلّ شَيءٍ سبباً فَأتْبَعَُ سَبَباً»
«ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد»
سه لشكركشي مهم ذوالقرنين:
سفر به مغرب:
ذوالقرنین در این سفر به مکانی رسید که در نظرش آمد خورشید در آب تیره و گل آلود غروب می کند گویا این سرزمین متعلق به کافران بوده است. (اولين حملۀ كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (ترکیه امروز) حمله ميكند).
سفر به مشرق:
در این سرزمین مردمی وجود داشتند که از نظر تمدن سطح پایینی داشته و حتی پوششی بر تن خود نداشتند. کوه، درخت یا مسکنی در این منطقه نبوده است. اما دلیل سفر کوروش به این منطقه و اقدامات انجام شده تصریح نشده اند. (كوروش كبير نيز براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است).
سفر به شمال:
کوروش در این سفر به منطقه ای کوهستانی می رسد که مردم آنجا زبانی مخصوص به خود داشته اند و سخنی را نمی فهمیدند ( يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) همچنین از ناحيۀ قوم یأجوج و مأجوج آزار ميديدند.
بنابر آنچه مردم این منطقه از ذوالقرنین درخواست می کنند؛ سدی آهنی که با سرب و مس پوشیده شده است ساخته می شود تا راه حمله يأجوج و مأجوج گرفته شود. (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگهاي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).
اینکه این مردم با وجود عدم دانش در خصوص زبان درخواست خود را چگونه عنوان کرده اند اختلاف وجود دارد. یا مترجمانی وجود داشته اند یا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان ميدانستند از ذوالقرنین چنين خواستند.
سرانجام ذوالقرنين:
مفسران درباره عاقبتی که ذوالقرنین داشته است صحبتی نکرده اند اما اگر ذوالقرنین همان کوروش بزرگ باشد دولتش توسط اسکندر مقدونی سقوط ميكند و در اثر زخمی که در جنگ سال ۵۲۵ قبل از میلاد به او وارد می شود از دنیا می رود.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 18
- 4