بسیار بعید است که تاکنون نام «لوییز ون آن» را شنیده باشید، اما به احتمال بسیار زیاد حداقل چند بار با محصولی که او اختراع کرده مواجه شده اید؛ محصولی که استفاده از آن تجربه چندان جذابی نیست. هنگامی که برای خود آدرس ایمیل تازهای میسازید یا در مواقع دیگری که در جهان مجازی باید ثابت کنید که ربات نیستید، با مستطیلی مواجه شده اید که حروف یا اعداد انگلیسی به شیوهای در هم ریخته در آن نوشته شده اند و شما باید متن درون مستطیل را تشخیص داده و آن را در بخش دیگری وارد کنید.
این فرآیند که «کپچا» نام دارد در واقع آزمونی است برای تشخیص اینکه مراجعه کننده به یک وب سایت، انسانی واقعی است و نه ربات. آقای «لوییز ون آن» که برای سادگی از این به بعد آن را لوییز مینامیم در واقع مخترع اصلی همین کپچاست. اگر بارها هنگام نوشتن متن صحیح مربوط به کپچا به مشکل برخورده اید و این فرآیند به نظرتان طاقت فرسا آمده، شاید دلتان خنک شود که بدانید آقای لوییز که متولد گواتمالاست از این اختراعش هیچ پولی به دست نیاورد.
زمانی که او در آمریکا در مقطع دکترای رشته کامپیوتر مشغول به تحصیل بود، یکی از مدیران شرکت یاهو برای سخنرانی به دانشگاه کارنگی ملون (محل تحصیل آقای لوییز) رفت و در آنجا در مورد مسائلی که شرکت یاهو با آنها دست به گریبان بود سخن گفت.
یکی از این مشکلات به رباتهایی مربوط میشد که روزانه تعداد بسیار زیادی آدرس ایمیل میساختند و از این ایمیلها برای ارسال هرزنامه بهره میبردند. شرکت یاهو هیچ راه حلی نداشت که بتواند به وسیله آن جلوی ساخت آدرس ایمیلهای تازه توسط رباتها را بگیرد. اینجا بود که ایده ساخت کپچا به ذهن آقای لوییز خطور کرد و سپس او به همراه یکی از اساتیدش این ایده را اجرا کردند و آن را در اختیار شرکت یاهو قرار دادند.
اما آنقدر برای اینکه یک شرکت بزرگ از اختراع آنها استفاده کرده ذوق داشتند که اصلا به پول درآوردن از این اختراع فکر نکردند. کپچا خیلی زود توسط بسیاری از شرکتها به کار گرفته شد بدون اینکه مخترعان اصلی آن را ثروتمند کند.
آقای لوییز در مصاحبهای که به تازگی با وب سایت بیزنس اینسایدر انجام داده میگوید آن زمان نمیدانست که جهان چگونه کار میکند و اگر تجربه اکنون را داشت، شاید در زمان اختراع کپچا متفاوت عمل میکرد. با این حال آقای لوییز آنقدر باهوش بود که بتواند ایدههای درخشان دیگری را عرضه کند.
او به این نتیجه رسید که میتوان در درون مستطیل مربوط به کپچا، متنی از یک کتاب قدیمی را قرار داد. در واقع ماشینها قادر به خواندن متون چاپی قدیمی نبودند و به همین خاطر فرآیند دیجیتالی کردن متون قدیمی بسیار طاقت فرسا به نظر میرسید و نیازمند نیروی انسانی بسیار زیادی بود.
اما اگر هر کاربر اینترنت که مجبور بود از کپچا استفاده کند، بخش کوچکی از متنی قدیمی را که در مستطیل کپچا به نمایش در آمده تایپ میکرد و در واقع دیجیتالی میکرد، آن زمان میشد با کنار هم قرار دادن این بخشهای کوچک، متنی نسبتا بزرگ را به صورت دیجیتالی در آورد.
روزنامه نیویورک تایمز از این ایده آقای لوییز استقبال کرد. نسخههای قدیمی نیویورک تایمز اسکن شدند، سپس به بخشهای بسیار کوچکی تقسیم شده و هر بخش به صورت یک کپچا درآمد و سپس کاربران بینوا مجبور بودند این متون را تایپ کنند تا ثابت کنند که ربات نیستند. آقای لوییز میگوید که با استفاده از این شیوه، آنها میتوانستند طی یک هفته حدود یک سال از آرشیو نیویورک تایمز را به صورت دیجیتالی در بیاورند.
سپس شرکت گوگل از راه رسید و به آقای لوییز پیشنهاد داد که از این ایده برای دیجیتالی کردن کتابهای قدیمی استفاده کنند. در واقع اختراع کمی عجیب و در مواقعی آزاردهنده آقای لوییز در نهایت به یکی از موثرترین پروژهها برای خلق کتابخانه دیجیتالی گوگل تبدیل شد. این پروژه «ریکپچا» نام گرفت. آقای لوییز اکنون مدیریت شرکت دولینگو را بر عهده دارد؛ شرکتی که اپلیکیشنی با همین نام را برای یادگیری زبان ارائه کرده است.
حداقل میتوان گفت: این محصول در مقایسه با نخستین اختراع آقای لوییز، محبوبیت بیشتری در میان کاربران دارد. آقای لوییز میگوید که پول درآوردن هر گز اصلیترین هدف او از کارافرینی نبوده است و البته تاکید میکند که از پر در آمد بودن بدش نمیآید.
هفت صبح
- 11
- 5