حدود ۲۰ دقیقهای طول میکشد که از حال و هوای مشکلات کشور بیرون میآید و وارد موضوعات ورزشی میشود. شروع صحبتها به گونهای پیش میرود که انگار همه ذهنش متاثر از روزهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری است اگرچه این موضوع را انکار نمیکند اما وقتی حرف از بحثهای روز ورزش میآید، نشان میدهد که به نسبت خیلی از افرادی که در گوشهای از ورزش سرگرماند، بیشتر جزییات را میداند و حاضر است درموردشان بحث کند.
از انتخاب تک به تک وزنهای کشتی برای رقابتهای جهانی فرانسه گرفته تا اتفاقهایی که برای علی مرادی در فدراسیون جهانی افتاد. با این حال میگوید دغدغههایش فراتر از ورزش است چراکه حال ورزش نسبت به بقیه حوزهها بهتر است. وقتی میگوییم چطور میشود این حال خوب را باور کرد، آنهم در شرایطی که اینهمه گلایه وجود دارد، میگوید: «ناله نشانه خوبی است وقتی از خیلی جاها مثل کشاورزی صدایی بلند نمیشود، یعنی اینکه زندگی در این بخشها جریان ندارد اما ورزش رسانه دارد، حرف میزند، خواستههایش را مطرح میکند و در یکی از بزرگترین رویدادهای دنیا به مصاف بزرگان میرود؛ پس ورزش زنده است.» با این حال و هوا گپ و گفت دو ساعتهای با مصطفی هاشمی طبا شکل میگیرد؛ مردی که چند ماه قبل خود را بهعنوان یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرد و حالا هم دلش میخواهد بیشتر دنبال دغدغههایی برود که در مناظرهها روی آنها دست گذاشته. با این حال نمیتواند منکر این شود که نامش به عنوان یکی از کاندیداهای جدی کمیته ملی المپیک مطرح است؛ انتخاباتی که تا آخر امسال باید برگزار شود و هاشمی طبا با اینکه میگوید دغدغههای بزرگتر دارد اما به حضور در این رقابت نیز فکر میکند.
روزهای آرام بعد از انتخابات را سپری میکنید.
آن موقع هم آرام بود. برای من که خیلی خوب بود. سعی کردم خودم باشم و به همین خاطر حاشیهای نداشتم.
و به نظر میرسد نتیجه خوبی از این حضور گرفتید.
دو اتفاق خوب افتاد. یکی اینکه بازخورد خوبی از مردم گرفتم و مهمتر از آن هم اینکه در روزهای واپسین قبل از برگزاری انتخابات، سایر کاندیداها در مواردی به حرفهای من رسیدند و به یک شکلی حرفهای من را تکرار کردند؛ حالا اینکه عمل نمیشود، بحث دیگری است.
یعنی فکر میکنید شما روی مسائلی دست گذاشتید که کمتر روی آنها بحث میشد.
من فکر میکنم خیلی رقیق با مسائل برخورد میشود. من فکر میکنم باید اولویتها را در نظر بگیریم. همه چیز را نمیتوان با هم انجام داد. میزان برخورداری مردم، سرمایهگذاری برای مردم، عدالت، توسعه کشور، رفع محرومیت محرومان، سربلندی برابر اجانب و همه مسائل دیگر را همه با هم میخواهند. نمیشود همه چیز را برای همگان خواست. به خاطر اینکه اینطور به مسائل نگاه شده، مشکلاتمان روز به روز افزایش پیدا کرده است. نمونه بارزش، برنامه ششم توسعه است. همه چیز در یک برنامه گنجانده میشود که شاید دولت (فرقی نمیکند کدام دولت) تنها بتواند ۵ درصدش را اجرا کند. همین شده که امروز چند اصلی که هیات حاکمه کشور در نظر گرفته، مسوولان زیر مجموعه در قالب شعار مطرح میکنند. مثلا همین بحث اقتصاد مقاومتی که با یک دستور العمل از طرف مقام معظم رهبری ارائه شد. موضوعی مهم که حالا همه شعارش را میدهند و میگویند که دارند در این مسیر قدم بر میدارند و کارهای با ربط و بی ربط خود را به این موضوع مهم ربط میدهند.
مثل اینکه حضورتان در انتخابات باعث شده، دغدغههایتان تغییر کند.
نگرانیهای زیادی دارم بخصوص در مورد مسائل زیست محیطی. خودم هم یکی – دو سالی است تمرکزم را روی این موضوع گذاشتهام؛ موضوعی بسیار جدی که به نظرم کشور را تهدید میکند.
برویم سراغ ورزش. به نظر میرسد نگرانیهای جدید باعث شده دیگر خیلی دغدغه ورزش نداشته باشید. حتی در زمان انتخابات هم برنامهای در ارتباط با ورزش ارائه نکردید.
اصلا ورزش دغدغه ندارد. به نظرم اوضاع ورزش خوب است. هر جایی از ورزش که دست مردم است، موفق بوده است. هر جایی که دولت خواسته ورود کند، کار خراب شده است. (منظورم به دولت خاصی نیست. ) من یک سوال دارم، چرا شنا، ژیمناستیک و دوومیدانی ما رشد نمیکند اما کشتی همیشه اوضاع خوبی داشته؟ من به یک دوره خاص یا یک مسابقه مثلا المپیک اشاره نمیکنم. به صورت کلی به وضعیت این رشتهها در کشور در تمام سالهای قبل اشاره میکنم. من فکر میکنم علت اصلی این است که در رشتهای مثل کشتی یا حتی تکواندو و ووشو، ما باشگاههایی داریم که دست مردم است اما رشتههایی مثل شنا، ژیمناستیک و دوومیدانی دست مردم نیست. اگر هم استخری در اختیار بخش خصوصی قرار دارد، دیگر کار استعدادیابی در آن انجام نمیشود. چراکه آنقدر هزینههای یک استخر بالاست که مدیر مجموعه همه تلاشش را میکند که به درآمد برسد تا بتواند از پس هزینههای نگهداری استخر بر بیاید اما در یک باشگاه کوچک کشتی، این مسائل مطرح نیست. این مثال را زدم تا تاکید کنم که حال ورزش خوب است به شرطی که همه چیز به مردم سپرده شود و دولت نظارت کند. اگرچه هیچ وقت این کار به طور کامل انجام نشده است.
یعنی این مورد هم میتواند از همان شعارهایی باشد که در ابتدای صحبتتان گفتید. اینکه همیشه عنوان شده که ورزش باید واگذار شود اما کمتر این اتفاق افتاده است.
برخی رشتهها مثل شنا، ژیمناستیک و دوومیدانی، را چون خواستهایم دولتی اداره شود، متوقف کردهایم چون هیچ ارادهای از طرف مردم نبوده و امکاناتش هم دست مردم نبوده، پس به جای خاصی نرسیده است. با این حال فکر میکنم حال عمومی ورزش خوب است چون مردم در بخشهای مختلفش حضور دارند. استقلال و پرسپولیس را نگاه کنید. اگر همین کمکهای مردمی به استقلال و پرسپولیس نبود، با این شرایط اداره نمیشد. این موارد را توضیح دادم تا بگویم که من الان خیلی دغدغه ورزش ندارم چون به نظرم مشکلات بزرگتری داریم.
یعنی دیگر خودتان را ورزشی نمیدانید.
مگر میشود خودم را ورزشی ندانم. هنوز هم خیلی ریز مسائل ورزش را در تمام رشتهها دنبال میکنم اما میگویم مسائلش اینقدر جدی نیست. فقط کافیست دولتها سعی کنند نقش خود را در ورزش کمرنگ کنند.
پس این همه گلایه و ناراحتی که ورزشیها مطرح میکنند، در چه چیزی ریشه دارد؟
ناله کردن نشانه زنده بودن است. وقتی یک نفر حرف میزند، یعنی زنده است. چند وقت قبل، پیش آقای شیرانی بودم. ایشان میگفت: «بعضی وقتها پایم جلوی بخاری سوخته است اما چون حس ندارم، متوجهاش نشدم.» پس احساس درد همیشه هم چیز بدی نیست. شما از کشاورزی چه سر و صدایی میشنوید؟ هیچی؛ این نشانه خوبی نیست. این سکوت یعنی اینکه دیگر کسی نای حرف زدن در این حوزه را ندارد. پس وقتی ورزش اینهمه رسانه دارد و اینهمه در موردش حرف زده میشود، یعنی شرایط خوبی دارد. زنده است و دارد نفس میکشد. مشکلاتی دارد که حلشان چندان پیچیده نیست و میتوان مدیریتشان کرد. من تمام حوزهها را پیگیری میکنم و با استناد به این شناخت میگویم، صد رحمت به ورزش. هیچ پدیدهای در کشور ما مسابقه با خارج از کشور ندارد که دیده شود اما ورزش به خاطر ماهیتش این فرصت را دارد؛ فرصتی که کشاورزی، صنعت و اقتصاد و ... ندارند. کدامیک از صنایع ما میتوانند با سطح یک دنیا رقابت کنند؟ حداقل در ورزش در چند رشته، در بالاترین سطح رقابت که المپیک است، مدال میگیریم و میتوانیم بگوییم هستیم.
خب همین موضوع نشان دهنده اهمیت ورزش است و این ضرورت را بیشتر یادآوری میکند که باید به ورزش توجه شود.
اینکه پول بیشتری داده شود را توجه نمیدانم. توجه به این معنی است که به مردم کمک کنیم تا به ورزش توجه بیشتری کنند. یعنی باید به باشگاهها کمک کنیم، تا فرصت کار بیشتر و بهتر را پیدا کنند.
اما برای مصداق اینکه همه چیز در ورزش خوب نیست، میتوانیم به وضعیت باشگاههای فوتبال اشاره کنیم. بیشتر آنها در آستانه ورشکستگیاند.
باشگاههای فوتبال به این دلیل در آستانه ورشکستگیاند که هزینههای فوتبال ما بیجهت توسط مدیران نادان بالا رفته است. ما موارد زیادی دیدهایم که مدیران فوتبال هزینهها را با قرض گرفتن و قراردادهای اشتباه بالا بردهاند. بیدانشی مدیران، فوتبال را به این روز انداخته است.
ناآشنایی با ورزش یا منفعت طلبی؟
این یک اتهام است.
منظور منفعت مالی نیست.
من معتقدم کسی که منفعت شخصیاش را به منفعت عموم ترجیح بدهد نادان است. برای اینکه معتقدم مگر یک نفر قرار است چهکار کند. غیر از یک پرس چلوکباب در روز بیشتر میخواهد بخورد. این افرادی که دزدی میکنند و سوءاستفاده میکنند، در صف اول نادانها قرار دارند. البته این نوع منفعت طلبی را در ورزش زیاد ندیدهام. به نظرم آن چیزی که ما بیشتر دیدهایم؛ نادانی در مدیریت است. اینهمه مربی و بازیکن خارجی از فوتبال ایران به فیفا شکایت میبرند و حکم علیه ما میگیرند. چرا این اتفاق میافتد؟ آیا غیر از این است که در قرارداد نویسی نادان بودهایم و بلد نبودهایم با بازیکن و مربی چطور رفتار کنیم؟ خیلی جاها قراردادهای ضعیفی بستهایم. من حتی فکر میکنم قراردادمان با آقای کی روش نادانی است. یعنی یک کاری کردهایم که مدیریت فوتبال کشور دست آقای کیروش افتاده است. همین موضوع نشان میدهد قراردادی که با ایشان منعقد شده، قرارداد بیخودی است که میتواند هر بازی را سر ما دربیاورد و هر حرفی را بزند. مثلا گفتهاند حاجی صفی و شجاعی برای تیم ملی انتخاب نمیشوند. از کجا چنین چیزی را میدانند. از کجا معلوم که کیروش به این حرف گوش بدهد. اصلا مگر کسی توانسته به کیروش چیزی را دیکته کند که این بار بشود این کار را کرد. مگر آقای کیروش تا حالا حرف آقایان را خوانده که حالا بخواند. او کاری به این کارها ندارد. اگر نظرش روی استفاده از بازیکن یا بازیکنانی باشد، میگوید، من این بازیکنان را میخواهم و از نظر من خطایی مرتکب نشدهاند.
به موضوع خوبی اشاره کردید. اگر شما جای تصمیمگیران فعلی بودید، در مواجهه با موضوع شجاعی و حاجی صفی چه تصمیمی میگرفتید؟
اصلا در این مورد دستورالعمل حکومتی به کسی ابلاغ نشده است. سوال من این است که آیا در این مورد از سوی دولت یا بخشی دیگر، دستورالعمل حکومتی ابلاغ شده است؟ ما مگر همیشه نگفتهایم ورزشکاران ما، خودشان در مقابل نمایندگان رژیم اشغالگر قدس مسابقه نمیدهند؟ آیا الان قانونی داریم که با استناد به آن بخواهند آقایان را مجازات کنند؟ به نظرم در ارتباط با اتفاقی که افتاد، واکنش افکار عمومی خیلی خوب بود. در چنین مواقعی خود مردم پاسخ مناسب را میدهند. به نظرم با توجه به این شرایط و پاسخهایی که مردم دادند، میشد خیلی خوب این موضوع را مدیریت کرد. روز بعد از این قضیه از من سوال شد، من هم در پاسخ گفتم بگذاریم مردم پاسخ میدهند اما الان طوری این موضوع را پیش بردهایم که این دو ورزشکار میترسند وارد ایران شوند. قبل از این ماجرا هم آقای میناوند بازی کرده بود اما هیچ چیزی به او نگفتیم.
ما که اتباع خودمان را نباید اینطور تحت فشار قرار دهیم. در رقابتهای جودو المپیک آتن، قرعه کشی قبل از وزنکشی انجام شد و ما دیدیم که آرش با رقیبی از رژیم اشغالگر قدس همگروه شده است. وقتی این موضوع اتفاق افتاد، موقع وزن کشی، آرش اضافه وزن داشت. به این راحتی موضوع مدیریت شد. همان موقع رسانههای خارجی و مدیران کاروان رژیم اشغالگر قدس، به شدت آقای روگ (رییس وقت کمیته بینالمللی المپیک) را تحت فشار گذاشتند. بعد آقای روگ نامههایی که به او داده بودند را به من داد و گفت بهعنوان عضو کمیته بینالمللی المپیک (IOC) نظر بده. من هم توضیحی نوشتم و به او دادم و او هم همان پاسخ را داد و مساله تمام شد. آن موقع گفته بودند اینها نژادپرست هستند و باید کاروان ایران را اخراج کنید اما روگ با اتکا به توضیح ما، موضوع را تمام شده اعلام کرد. در موارد دیگر هم موضوع را با تدبیر حل کردیم اما در این مورد نمیدانم چه اتفاقی افتاد که این موضوع اینقدر گسترده شد. مگر میتوانیم الان آقایان را محاکمه کنیم؟ من به واسطه مسوولیتهایی که داشتم، در مجامع مختلف حضور داشتم. به خاطر شروع اسم ایران و رژیم اشغالگر قدس با یک حرف، معمولا طوری جای افراد چیده میشد که ما کنار نمایندگان رژیم اشغالگر قدس قرار میگرفتیم. برای اینکه از این موضوع اجتناب کنیم، صبح زود میرفتیم جای آنها را عوض میکردیم و به همین راحتی موضوع را حل میکردیم. من معتقدم که این قضیه چیزی نیست که بخواهیم دولتی با آن برخورد کنیم. باید بتوانیم مدیریتش کنیم.
وزیر ورزش به مجلس معرفی شد. با توجه به نگرانیهایی که درباره تعیین اولویتها دارید، فکر میکنید الان باید ورزش کشور چه اولویتهایی داشته باشد.
من برنامه آقای سلطانی فر را ندیدم. ولی معمولا برنامهها یک چیز روتین هستند. برنامههای ۲۰ سال قبل را هم نگاه کنیم میبینیم که خیلی تفاوتی با هم ندارند. برنامهای که به مجلس داده میشود با چیزی که اجرا میشود، متفاوت است. کسی که وزیر ورزش میشود باید چهار – پنج برنامه پیشبینی کند و آنها را عملیاتی کند. بخشهای مختلف دارند کارشان را انجام میدهند. فرق مدیر با برنامه و بیبرنامه این نیست که به محض ورودش همه جا را تغییر دهد. باید بگذارد بخشهای مختلف کارشان را انجام دهند اما او به دنبال چند اولویت اصلی باشد. برخورد من با برنامه این بود که گفتیم با ۵ اصل کارمان را جلو میبریم.
ابتدا طرح افتتاح ۱۳۷۷ سالن را دادیم. دلیلش هم این بود که گفتیم باید همه از یک امکانات حداقلی برخوردار باشند. اگر آن کار را نمیکردیم نهایت ۴۰ – ۵۰ تا سالن داشتیم. ولی ما همه اینها را به ۱۲۰ شهر بردیم. یک برنامه دیگر، آموزش سراسری مربیان بود. نمیگویم این کار انجام نمیشود. مثل خیلی از موضوعات دیگر و در قالب کارهای روتین، این موارد دنبال میشود اما ما یکی از برنامهها را آموزش سراسری گذاشتیم به طوریکه در ۱۸۶ شهر، آموزش مربیان را برنامهریزی کردیم. برنامه دیگرمان، ایجاد پایگاههای سنجش و قهرمانی بود که توسط همان عوامل اجرا شد. یعنی طرحهایی ندادیم که عامل و نیروی جدید بخواهد. شاید هزینهای تحمیل کرد اما با استفاده از نیروهای استانی این برنامهها اجرا شد. همچنین برنامه انتخابی کردن هیاتها و فدراسیونها را اجرا کردیم و گفتیم بهتر است ورزش را خود مردم اداره کنند. در مورد باشگاهها میخواستیم کاری انجام دهیم اما با بررسی وضعیت باشگاهها و ماهیت دولتی بودنشان دیدیم که کاری نمیتوانیم انجام دهیم. برنامه دیگر، استعدادیابی بود که بودجه جدید را برایش در نظر گرفتیم و تا پایان زمانی که بودیم، اجرایشان کردیم. به نظرم الان هم آقای سلطانیفر باید چنین کاری انجام دهد. چهار – پنج برنامه را در نظر بگیرد و همانها را دنبال کند. اصلا اصرار من روی این است که همینها را دنبال کنند، اتفاقهای خوبی میافتد.
آیا با توجه به دغدغههای این روزهای دولت، میتوان انتظار داشت که ورزش در میان مسائل اقتصادی و سیاسی؛ در اولویت و مورد حمایت ویژه قرار گیرد؟
ابتدا آدم باید بخواهد؛ نه اینکه بگوید نمیشود. در سال ۶۵ من رفتم پیش آقای موسوی. آن زمان من در بانک صنعت و معدن بودم. گفتم درست است که جنگ در جریان است اما این جنگ هم تمام میشود. نمیشود که همه طرحها را متوقف کرد. گفتم « حدود ۱۰۰ طرح صنعتی و بزرگ کشور است که لنگ مانده است. اجازه دهید ستادی راه بیاندازیم و اینها را حمایت کنیم. »چون طرحها مدیر و ساز و کار اجرا را داشتند اما گیرهایی داشتند که نیاز به حمایت بود. ایشان هم موافقت کردند و حکمی به من دادند بهعنوان رییس ستاد طرحهای انقلاب و مشاور نخست وزیر. بر اساس آن در لایحه بودجه همان سال حدود یک و نیم میلیارد دلار برای این طرحها قرار دادیم. بعد ستادی سه نفره در دولت تشکیل دادیم و طرحها را دنبال کردیم. در عرض دو سال همه طرحها به بهره برداری رسید. پس تجربه من در دوران مدیریتم در بخشهای مختلف به من ثابت کرده که باید بخواهیم. اگر آن روز من نمیرفتم؛ شاید در آن بحبوحه جنگ، این موضوع اصلا در برنامه اصلی قرار نمیگرفت. الان هم آقای سلطانیفر باید بخواهند؛ خدا هم برکتش را میدهد. ضمن اینکه خیلی از طرحهایی که ما اجرا کردیم و به نظرم هنوز هم ضرورت ورزش هستند، پول آنچنانی نمیخواست. بخصوص الان که از ارزش افزوده بخشی را به ورزش اختصاص دادند، شرایط مالی خوب است و میتوان از این محل که البته بخشیاش به ورزش میرسد، برای طرحهایی از این دست هزینه کرد.
خاطرم هست که آقای یزدانی خرم هم میگفتند که آن طرح استعدادیابی که در زمان شما اجرا شد، به والیبال خیلی کمک کرد.
۵ نفر از بچههایی که بعد ستاره شدند، از همان اسلامشهری آمدند که این طرح در آن اجرا شد. وقتی جویبار ۳۰ هزار نفره سه تا قهرمان المپیک در رشته کشتی میدهد، چرا بخشهای دیگر نباید بدهند؟
اما جویبار سالن کشتی ندارد.
پس شرایط بیشتر به نفع این طرح شد. علی رغم اینکه سالن کشتی ندارد، سه قهرمان المپیک داده است. حالا اگر داشت، چه اتفاقی میافتاد. پس باید رفت و کار کرد. البته جویبار هم سالن کوچکی دارد که باید حمایت شوند.
اگر رییس جمهور بودید، گزینهتان برای وزارت ورزش چه کسی بود؟
حتما آقای سلطانیفر را معرفی میکردم چون میدانم که ایشان شایستگی این کار را دارند.
و در مورد کمیته ملی المپیک چه میکردید؟
راهی که کمیته باید برود کاملا مشخص است. آنجا مجمع دارد و خودشان باید تصمیم بگیرند.
چون بحث به اینجا رسید، از احتمال حضورتان در انتخابات کمیته ملی المپیک بپرسم. زمزمههایی از طرف اطرافیانتان شنیده میشود مبنی بر اینکه در انتخابات شرکت میکنید.
هنوز تصمیم نگرفتهام.
به حضور در این رقابت انتخاباتی فکر میکنید؟
به حضور در انتخابات کمیته ملی المپیک فکر میکنم اما هنوز تصمیم نهایی را نگرفتهام.
دوره قبل قصد شرکت داشتید اما قدری بداخلاقی شد و در نهایت با آییننامهای که نوشته شد شما اجازه شرکت در انتخابات را پیدا نکردید.
من ترجیح میدهم به جای واژه بداخلاقی که شما استفاده میکنید از واژه فساد استفاده کنم. من با کسی رودربایستی ندارم. کسی که حقالناس به گردنش باشد، از نظر من فاسد است. آن آیین نامه را دفتر ریاست جمهوری غیرقانونی اعلام کرد اما وزیر وقت به رغم اینکه عضو هیات دولت بود، به آن نامه توجهی نکرد.
به خاطر همین دلخوری است که میتوان پیش بینی کرد امسال در انتخابات شرکت کنید.
چیزی که در من اتفاق افتاده، این است که دغدغههایم کمی بزرگتر شده است.
مثل حضورتان در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری؟
از دو سه سال قبل دارم در حوزه محیط زیست کارهایی انجام میدهم که فکر میکنم از هر چیزی مهمتر است. با این حال اگر بخواهم در یک جمله کوتاه بگویم، فعلا این را از من بشنوید که هنوز تصمیم نگرفتهام.
وقتـی میگویید دغدغههایتان فرق کــرده، یعنی دیگـر دغدغه ورزش را ندارید؟
نه. من هنوز هم خیلی ریز و با جزییات تمام مسائل ورزش را دنبال میکنم. از هر جایش که میخواهید سوال بپرسید تا پاسخ تان را بدهم.
در مورد کشتی حرف بزنیم؟
حرف بزنیم.
عملکرد آقای خادم را چطور میبینید؟
به نظرم عملکرد آقای خادم خیلی خوب بوده است اما میتوان به دو مورد اشاره کرد. اول اینکه لیگ خوبی راه اندازی کرده که من فکر میکنم اعتقادی به لیگ ندارد و دیگر اینکه خیلی سر خودش را با مسابقههای مختلف شلوغ کرده است. شما تصور کنید برگزاری لیگ باعث شده، فوتبال در شهرها میچرخد. اگر در کشتی هم مثلا از ۱۶ استان تیم داشتیم، چه اتفاق بزرگی میافتاد. الان درست است که تیم خوبی داریم و کشتی گیران جوانی در تیم ملی هستند اما اگر لیگ منظمی داشتیم، مطمئن باشید میتوانستیم در آن واحد چهار تیم خوب و یکدست داشته باشیم.
با این تفاسیر به نظر میرسد خیلی ریز ورزش را دنبال میکنید.
خیلی ریز و با جزییات همه چیز را پیگیری میکنم. تیم ما، کشتی گیران خوبی دارد و از فرآیند انتخابی به تیم ملی رسیدهاند اما این ترکیب به این معنا نیست که جوانگرایی صورت گرفته است. مثلا در وزن حسین خانی که به اجبار او را آوردند که البته به نظرم انتخاب خوبی است؛ در بقیه اوزان انتخابی در تصمیم نهایی نقش داشته که این روند خوبی است اما حرف من این است که اگر لیگ داشتیم، انتخابها بهتر اتفاق میافتاد. در این رابطه شنیدم ایرادی که گرفتند این بود که کشتی گیر نمیتواند هر هفته وزن کم کند. سوال من این است که اصلا چرا باید وزن کم کند. مگر یک فوتبالیست وزنش زیاد میشود؟ وقتی یکی در کوران رقابت باشد که اضافه وزن پیدا نمیکند. کشتیگیر هم باید سر وزن باشد اما نه با چربی سوز خوردن یا وزن کم کردن در سونا. ممکن است دوستان بگویند تو که کشتیگیر نیستی در این مورد حرف نزن اما من این حرفها را بدون پشتوانه علمی نمیزنم. یک کشتیگیر اگر درست تمرین کند میتواند چند هفته در لیگ حضور خوب داشته باشد به شرطی که مربی برنامه تمرینی درست بدهد و در اصل مسابقه لیگ جلسه تمرینی فشرده کشتیگیر باشد. اگر کشتی گیری بخواهد بخورد و بخوابد بعد شب مسابقه بخواهد وزن کم کند، خب معلوم است که به مشکل میخورد.
بحث دومتان این بود که گفتید آقای خادم سر خودش را با مسابقهها شلوغ کرده است.
هر کسی یک سلیقهای دارد. آقای خادم مدیر بسیار خوبی است. بسیار علاقهمند و داناست. این مساله را من ایراد میبینم اما حتما سلیقه ایشان اینطور است.
شرکت علی مرادی در انتخابات جهانی اشتباه بود / با دعوا نمیتوان پست بینالمللی گرفت
مهمترین کرسی بینالمللی ورزش را هاشمی طبا داشت و حالا میتوان با او درباره کرسیهایی که ایرانیها به دنبالش بودند اما به آن نرسیدند، صحبت کرد بخصوص با محور اتفاقهایی که در وزنهبرداری و شنا افتاد و اختلافهایی که بین ایرانیها و عوامل قدرت در این فدراسیونها پیش آمد. هاشمی طبا با این موضوع که رسول خادم شانس حضور در پست ریاست فدراسیون جهانی کشتی را دارد، به این موضوع ورود میکند و در ادامه به این پرسشها پاسخ میدهد.
آیا میتوان امیدوارانه به حضور در انتخابات فدراسیونهای جهانی نگاه کرد و امیدوار بود که بالاخره پستهای مهم و تاثیر گذار هم نصیب ایران شود.
ما گیرهایی داریم اما نشدنی نیست. در مورد آقای خادم این احتمال را میدهم که ایشان بتوانند بهعنوان رییس فدراسیون جهانی انتخاب شوند. فکر میکنم ایشان بلندپروازی لازم برای این کار را دارند.
اما در فدراسیون جهانی وزنهبرداری ما از این ناحیه شکست بدی خوردیم.
آقای مرادی اصلا نباید برای انتخابات فدراسیون جهانی کاندیدا میشد. بر کسی پوشیده نیست که آقای تاماش آیان بسیار اهل زد و بند و مسائل مختلف است.
یعنی اینکه عدهای در فدراسیون جهانی به این تلاش دست زدند که آیان را از قدرت بردارند، تصمیم نادرستی بود؟
به نظر من محاسبه نشده بود.
با توجه به اینکه شما بالاترین پست بینالمللی را داشتید و فضای بینالمللی را خوب میشناسید، فکر میکنید که آیا با روندی که دو رییس فدراسیون ایران یعنی آقایان مرادی و رضوانی پیش گرفتند، میتوان امیدوار بود به نتیجه رسید؟
دعوا جواب نمیدهد. شناخت جواب میدهد. ما باید بشناسیم که داریم به کجا وارد میشویم و به دنبال چه چیزی هستیم. اینها همه راه دارد. من برای معاونت کمیته بینالمللی المپیک خودم را کاندیدا کردم. چند نفر دیگر هم بودند، از جمله آقای بوبکا. یک روز که در سفری بودم، آقای روگ به من گفت فردا بیا، میخواهیم صبحانه را با هم بخوریم. وقتی رفتم متوجه شدم که همه کاندیداها را برای صبحانه دعوت کردهاند. آقای روگ به من نگفت که تو رای نمیآوری. گفت به نظرم آقای بوبکا، با توجه به میزان شناخته بودنش و مسائل دیگر، اگر معاون بشوند، بیشتر میتوانند کمک کنند. به من هم گفت که طبیعی است از وجود شما در جاهای دیگر استفاده میکنیم. در همان جا من انصراف دادم چون فهمیدم که حساب و کتاب چیست و حمایت اصلی به سمت چه کسی است. بقیه کاندیداها هم همین کار را کردند. البته به خاطر همین رفتار و تعامل میتوانستیم در مقابلش امتیازهای خوبی هم بگیریم که آقای روگ هم تمایل داشت. بعد از این جریان، موضوع پایان دادن به عضویت من پیش آمد و دیگر نتوانستیم کاری از پیش ببریم. این توضیح را دادم تا بگویم که در سازمانهای بینالمللی ورزش، مبارزه جویی فایدهای ندارد و آدم باید با محاسبه جلو برود.
پس ضعف ما در کسب کرسیهای تاثیرگذار بینالمللی را ناشی از عدم شناخت کافی از محیط بینالمللی میدانید.
هم این عامل و هم مسالهای که بسیار ناراحت کننده است؛ این است که ما از گزینههای خودمان حمایت نمیکنیم. ماجرای اجلاس انتخاباتی آسیا و حرفهایی که علیه آقای مرادی توسط یک ایرانی در مجمع انتخاباتی زده شده را هنوز فراموش نکردهایم. خب وقتی ما خودمان با خودمان دعوا داریم، حالا برویم در سطح بینالمللی با کی دعوا کنیم؟
برخی مدیران میگویند باید خرج کرد.
باید خرج کرد اما نه با پول کم. مثلا کشوری یک میلیون دلار برای یک پست هزینه میکند و خب نتیجه میگیرد اما ما یک قالیچه میدهیم، خب آنها هم میگویند «thank you very much». من دیدهام که برای میزبانی یا پست پول خرج میکنند. مثلا همین میزبانی ۲۰۲۲ قطر. تردید ندارم که در اعطای این میزبانی فساد اتفاق افتاده است.
یعنی قرار گرفتن ما در این مسیر اجتناب ناپذیر است؟
ما نباید وارد این بازیها شویم چون به نظر من ارزش ندارد که برای یک پست، آدم خودش را درگیر این موضوعات کند. به هر حال ما شعارهایی غیر این میدهیم.
پارالمپیک میهمان بود، حالا چه سهمی میخواهد؟
یکی از مسائلی که این روزها مطرح میشود؛ موضوع انتزاع اموال کمیته ملی پارالمپیک از کمیته ملی المپیک است؛ موضوعی که هاشمیطبا به طور کامل آن را رد میکند و میگوید مصوبه اشتباهی است. او ابتدا به بخشی از اموالی که پیش از این کمیته داشته اشاره میکند و میگوید: «من دو بار کمیته ملی المپیک را در اختیار داشتم و در هر دوی این دورهها اموالی را برای کمیته خریداری کردم. از زمین هزار و هشت متری خیابان فرشته تا ساختمان کمیته در خیابان گاندی که متاسفانه همهاش را فروختند. حتی بخشی از سهام دو کارخانه را نیز به نام کمیته خریدم اما در مقاطع مختلف اینها حفظ نشدند. من خریدم و دیگران فروختند. الان هم کمیته چیزی ندارد که بخواهند تقسیم کنند. برای من عجیب است که کمیته ملی پارالمپیک دقیقا دنبال چه سهمی است. کمیته ملی پارالمپیکی وجود نداشته که حالا بخواهند ادعای سهم کنند. من به نمایندگان مجلس هم گفتم که مصوبهشان اشتباه است.
ما هرچیزی خریدیم، به نام کمیته بوده و کسی نمیتواند ادعایی در موردش داشته باشد. یک مثال ساده بزنم تا موضوع روشنتر شود. شما برای مدتی منزل برادرتان میهمان هستید. ایشان هم اتاقی را در اختیارتان قرار میدهد. آیا موقع ترک منزل برادرتان میگویید که سهم من را بدهید؟»
- 10
- 1