به گزارش فرهنگستان فوتبال،اتفاقات اخیر در باشگاه پرسپولیس و مسائل مربوط به «مهدی طارمی» بهانهای شد تا پای صحیت های ایشان بنشینیم و ماجرای طارمی را از زبان یک حقوقدان بشنویم.
ـ لطفاً کمی از علاقهمندی خودتان به فوتبال بگویید، تا برسیم به بحث آقای طارمی.
من متولد استان فوتبالخیز، یعنی خوزستان و بزرگشده اهواز هستم. از ابتدای نوجوانی طبق روال مرسوم این شهر و استان، تا نیمههای شب و حتی در گرمای تابستان فوتبال بازی میکردیم. طبعاً آن زمانها من طرفدار تیم فوتبال شاهین یا همان «پرسپولیس» بودم و از دور افرادی چون آقای دکتر اکرامی و آقای دهداری و کسانی را که مؤسسین و بنیانگذاران تیم شاهین بودند، میشناختم و طبعاً به خاطر همین ذوق و علاقه، به بعضی از فوتبالیستها و پیشکسوتها کمکهایی میکردم؛ چه از زمانی که قاضی دادگستری بودم و چه از سال ۸۱- ۸۰ که شروع به وکالت کردم. به عنوان وکیل و مشاور حقوقی به پیشکسوتان بسیاری چون آقای محمد صادقی، آقای علیرضا عزیزی و اخیراً آقای وحید هاشمیان، کمک کردهام و از این رهگذر با شخصیت این عزیزان آشنا هستم و این دوستیها موجب تقویت بیشتر عشق و علاقه من به فوتبال شد.
ـ شما در حوزه کاریتان با افراد مختلف و پیشههای گوناگون سر و کار دارید؛ از افراد عادی گرفته تا سیاسیون، هنرمندان، ورزشکاران و فوتبالیستها نیز به شما مراجعه میکنند؛ لطفاً درباره کسانی که فوتبالیست بودند و به شما مراجعه کردند توضیحاتی بفرمایید.
از قدیمیها که عرض کردم. در سالهای اخیر هم اختصاصاً با آقای هاشمیان در روند پیگیری فعالیتها بیشتر آشنا شدم شدم و او را انسانی اخلاقگرا و اخلاقمدار یافتم. خاطرهای هم از ایشان دارم؛ البته شاید خودشان راضی به نقل آن نباشند، ولی خودم اخلاقاً وظیفه دارم تا شخصیت و هویت یک انسان فرهیخته و ارزشمند را معرفی کنم؛ همانطور که میدانید، آقای هاشیان آلمان بودند و الان هم در تیم ۱۷سالههای هامبورگ مربیگری میکنند. روزی با ایشان تماس تصویری گرفتم و گفتم که: آ«قا وحید! آیا ممکن است شما به یکی از عزیزان ما برای گرفتن مدرک مربی گری کمک بکنید؟ چون چندباری است که دارند این آقا را در دروهها و کلاسهای فوتبال رد میکنند». ایشان با یک تأمل و فروتنی خاص به من جواب داد که: «اگر من اجازه بدهم یک فرد کمسوادی بیاید کنار شما و کار وکالت انجام دهد، شما خوشتان میآید و این اتفاق را برمیتابید و میپسندید؟» این رفتار انصافاً برایم جالب بود. در آخر هم گفت: «با همه ارادتی که به شما دارم و دلم نمیخواهد جواب رد بدهم، اما مجبورم که این جواب را بدهم؛ چرا که دوست ندارم کسی که حتی نیم نمره کم دارد، فرداروز مربی فوتبال شود.من این درس اخلاقی را آموختم و برایم یک مانیفست و مؤلفه بود که دلم میخواهد در فوتبال امروز هم حکمفرما باشد، که متأسفانه نیست.
ـ میتوانیم بپرسیم که وحید هاشمیان برای چه موضوعی به شما مراجعه کرده بود؟
وحید هاشمیان، ۲۳۰ میلیون تومان از تیم محبوب خودِ ما یعنی «پرسپولیس»، پول میخواست و پروندهاش در تمام مراحل اعم از کمیته انضباطی فوتبال و بدوی و استیناف و… طی شده بود و فدراسیون و سازمان لیگ بنا به شناختی که از منِش ایشان داشتند، گفته بودند که پول آقای هاشمیان را بدهید، اما باشگاه پرسپولیس پرداخت نمیکرد. آخرین بار هم با مدیرعامل جدید و وقتِ پرسپولیس، ملاقات داشت و برخورد بسیار بازاری و سخیفی از سوی مدیرعامل دیده بود؛ به این معنا که «۴ تا چک بیست و پنج میلیونی بگیر و صلوات بفرست!» وحید هم گفته بود که من دیگِ حلیم کسی را هم نمیزنم که با من اینطور برخورد میکنید و شأن من شایسته این رفتارها نیست.
از این جهت من هم خیلی مشتاق شدم تا برای چنین فردی وکالت کنم. هر جا هم برای پیگیری کارها میرفتم، دوستان دفاتر خدمات و مراجع قضایی به شوخی به من میگفتند: «شما که خودت پرسپولیسی هستی، حالا آمدهای علیه پرسپولیس طرح دعوا میکنی!؟» من هم می گفتم: «من به خاطر کسی آمدهام که برای پرسپولیس حیثیت و اعتبار است». به هر حال من به این دلیل خاص برای مطالبه پول که شاید برای ایشان ارزش مادی نداشته باشد ولی ارزش حیثیتی داشت، اقدام کردم؛ امام علی(ع) میفرمایند: «حق، گرفتنی است و اگر ندادند، ما باید دنبال حقمان برویم».
ـ به علاقهمندی به تیم محبوبتان اشاره کردید؛ اگر استقلالیها به شما مراجعه کنند، همینقدر که برای مطالبه حق وحید هاشمیان وقت گذاشتید، وقت میگذارید؟ یا برایتان مهم نیست؟
بگذارید مثَلی از حضرت مولانا، از دیوان شمس برایتان نقل کنم. میفرماید: «با ترُشانش ترُشم، با شِکرانش شکرم // روی من او پشت من او، پشت طرب خارم از او //// طوطی قند و شکرم، غیر شکر مینخورم // هر چه به عالم ترُشی، دورم و بیزارم از او». شما در ابتدای مصاحبه اظهار لطفی به بنده فرمودید که دستی در عرفان دارم، اما واقعیت این است که سرمشق زندگیام همین است که با انسانِ ترشرو هیچ مماشاتی نمیکنم. آقای وحید هاشمیان را یک انسان خوشرو و باشخصیت پیدا کردم که در من آثار مثبت گذاشت. به همین قیاس، اگر یک نفر از تیم استقلال یا هر تیم دیگری دارای آن شاخصهها و مؤلفهها باشد، من هم دنبال آن مؤلفهها هستم. به قول مولوی: «دی شیخ با چراغ همیگشت گِرد شهر // کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست»؛ بنابراین من نیز دنبال انسان میگردم، ولو اگر این نظر زیادی آرمانی باشد اما برای من همین معیار است؛ پرسپولیسی، استقلالی و یا تیم دیگر برای من تفاوت ندارد.
ـ عمده مسائل و مشکلاتی که فوتبالیها در مواجهه با شما اظهار میکنند، چیست؟
در اینجا دیگر اسم نمیآورم و پوشیده میگویم. متأسفانه عمده مطالب، مطالب مالی است که به دو بخش تقسیم میشوند: اول، مطالباتی که از تیم سابقشان دارند. به عنوان مثال من به جناب هاشمیان گفتم: «آقا اگر میخواهی برو و به AFC مراجعه کن». گفت: «میتوانم بروم، اما برای تیم محبوبی که یک ملت چشمانتظار نتایج آن هستند و خودش نیز مورد هجمههای گوناگون است، برای من این رقم که هیچ، اگر ده برابرِ این رقم هم بود، من اخلاقم اجازه نمیدهد تا پیش غریبه بروم». به قول حافظ، «آشنایان رهِ عشق گرَم خون بخورند // ناکَسم گر که شکایت سوی بیگانه برَم». کسانی که خودشان را آشنای انسان میدانند و در وادی عشق و محبت هستند، با دوستانِ ما چنین میکنند، وای به حال دشمنان. دوم، کسانی هستند که با برخی از فروشندگان و بنگاههای معاملات ملکی، قراردادهای مالی میبندند، و از روی صداقت و انصاف برخورد میکنند، اما چون چارچوب را محکم نمیکنند و به جای مراجعه به یک حقوقدان، از روی اعتماد قرارداد میبندند، به مشکل برمیخورند.
اما به طور کلی، عمده مشکلات بازمیگردد به روابط انتظامی و انضباطی و تخلفاتی که درون سازمان و ناشی از امتناع باشگاه از پرداخت حقوق حقه آن فوتبالیست به وقوع میپیوندد.
ـ مشکل در کجاست؟ در ساختار است؟ در شخصیتهاست؟ مشکل در ذات فوتبال است؟ چه چیزهایی باعث میشوند که این مشکلات به وجود بیایند؟
به نظرم پاسخ این سؤال از آن مواردی است که باید بگوییم ذوجَنبَتَین و ذووَجهَتَین است؛ وجوه مختلفی دارد. بخشی از آن قطعاً به ساختار نظام مدیریتی در فوتبال کشور برمیگردد. فرد غیر فوتبالی و غیر متخصص میآید کار یک فرد فوتبالی را انجام میدهد.عوامل دیگر هم به نظرم در اثر عدم شفافیت در سازمان فوتبال کشور است. مسائل را بر اساس قانون حاکمیتِ قراردادها و اصول اخلاقی با مردم و آن فوتبالیست، به طور واضح مطرح نمیکنند و بر اساس خریداری حرف و گفتار دیگران پیش میروند؛ یعنی خیلی ساده بدونِ اینکه قرارداد را محکم ببندند عمل میکنند که باعث مفسده میشود و اگر چنین نباشد، این تبعات نیز بروز نخواهد کرد. البته بگذریم که گاهی موارد فورسماژور به وجود میآید که طبیعتاً قابل پیشبینی نیست و از حیطه بحث ما خارج است.
ـ اخیراً اتفاق مهمی در فوتبال ما افتاده که دغدغه خیلیها از جمله خود شما شده است، و آن هم بحث آقای «مهدی طارمی» است. بعضیها گفتند تخلف است، برخی گفتند رفتارها غیر حرفهای است و بعضیها نسبتهای دیگر دادند. شما به عنوان یک حقوقدان فکر میکنید که در تناسب این رفتار، چه کلمهای را میتوان اطلاق کرد؟ و تحلیل حقوقی شما چیست؟
در ابتدا من با توجه به رفتارهای کشورهایی مانند عربستان سعودی با ما (که رقیب سنتی و دیرینه ماست) و امروزه در این حوزه نقش دشمن را برای ما بازی میکند، تلقیام این بود که لابد علیهمان توطئه کردهاند؛ البته بحث توطئه که به صورت کامل منتفی نیست. اما بگذارید به شما بگویم که اگر من در این پرونده باشم، تکلیف برایم روشن است و قطعاً وکالت آقای طارمی را بر عهده نمیگیرم. اگر بنده وکالت امثال آقای هاشمیان و چند پیشکسوت را بر عهده میگیرم، چون احساس میکنم با توجه شخصیتی که از آنها میبینم، ورای این حرفها هستند. ولی به اعتقاد من، آقای مهدی طارمی و مدیران باشگاه، متأسفانه مرتکب مشارکت در جعل و مشارکت در کلاهبرداری شدهاند.
ببینید، مهدی طارمی که با تیم ترکیهای ریزهاسپور قرارداد دارد، به تهران زنگ میزند و میگوید «مدیران محترم! من نمیتوانم به تهران بیایم تا اینکه پولی بابت فسخ قراردادم بدهم و معادل یک میلیون لیر ترکیه از من پول میخواهند». در این سمت، یک اسپانسری در باشگاه، این پول را به حساب آقای طارمی واریز میکند و ایشان بدونِ اینکه پول را به ریزهاسپور بدهد، در جیب خودش میگذارد و بازمیگردد. این عمل اگر مصداق کلاهبرداری نباشد، تا همین جایش قصد شروع به کلاهبرداری محرز است. همانطور که حضرات دوستان در جریان هستند، یک تقدم و تأخری نیز صورت گرفت،یعنی ظاهراً باشگاه پرسپولیس یک تاریخی را در قرارداد درج میکند که قبل از تاریخ تنظیمِ آن قرارداد بوده است.
ما یک رکن قانونی داریم در حقوق به نام «سوء نیت یا عنصر روانی و معنوی». یک جُرم، دو پایه دارد: رکن مادی، رکن معنوی؛ رکن مادیاش محقق شده. ایشان پول را گرفته و به جیب مبارک هم ریخته، و مکتوم گذاشته و به باشگاه پرسپولیس اطلاع نداده. اینطور که شایع شده، یک عده نیز با او در این مسیر همکاری کردهاند، به نحوی که در واقع باشگاه ریزهاسپور ترکیه را مغبون بکنند. به این معنا که آنها را امیدوار کنند یا به نوعی فریب بدهند. یکی از مصادیق کلاهبرداری، فریبدادنِ افراد به منافع واهی و متقلبانه و امیدوارکردنشان به منافع موهوم است.
در اینجا جوانی قرار است بیاید و در آینده الگوی ۵۰- ۴۰ میلیون نفر شود. ما با یک تیم عربستانی، تیم الهلالی که در برابرش میخواهیم حیثیت و غرور ملی ما، شأن و منزلت و تقدّس ایرانیبودنمان حفظ شود، به خاطر یک عملی که دارای احکام متشکّله قانونیِ جُرم است، که میتواند هم مصداق کلاهبرداری و هم جعل باشد –که هست- مورد خدشه قرار میگیرد. اینها انصافاً ضربهزدن به حیثیت و شأن و منزلت ملی ماست و مردم توقع ندارند که در یک تیم بزرگ که آبروی ماست، اینجور مسائلی پیش بیاید. من واقعاً متأسفم. اگر به جای وکیل، قاضی این پرونده بودم، ایشان را به حداقل جرایم کیفری، مجازاتهایی از قبیل حبس هم محکوم میکردم. صِرف اینکه بگوییم این یک بیاخلاقی است و کمیته انضباطی یا سازمان لیگ ایشان را احضار کرده، این کار به نظر من صرفا به موازات تعقیب کیفری آقای طارمی وجاهت دارد.
ـ شما اگر مدعیالعموم بودید چه کار میکردید؟
ببینید، جرایم را به مشهوده و غیر مشهوده تقسیمبندی میکنیم. وقتی چیزی در منظر عموم، علنی میشود و از حدّ مرزهای کشور فراتر میرود، برونمرزی و فرامیهنی میشود و جنبه بینالمللی هم پیدا میکند، به طریق اولی وظیفه مقامیِ دادستان به عنوان مدعیالعموم (که اسمش هم روی آن هست و مشخص است)، ایجاب میکند که باید ایشان صِرف…
ـ یعنی نیازی به شاکی خصوصی ندارد.
خیر؛ چرا شاکی خصوصی بخواهد؟ برای اینکه جُرم عمومی است و ذوجَنبتین است که در اصطلاح، جرایم مشترک میگوییم. در این پرونده، جنبه عمومی آن غالب بر وجوه خصوصی است و اصلاً مدعیالعموم محترم نیازی به کسب اجازه و اصطلاحاً استلزامی برای گرفتنِ نظر شاکی ندارد و میتواند رأساً ورود پیدا بکند و ورودشان در این پرونده، برای احقاق حقوق ملی، به طریق اولی ضروری و قطعی است
- 11
- 3