وضعیت عجیبی بر لیگ ایران حاکم شده است. باشگاههای مختلف به طور پیاپی بیانیه میدهند و ارکان برگزاری مسابقات را به ضدیت با خودشان و البته حمایت از تیمهای دیگر متهم میکنند. پرسپولیس، استقلال، سپاهان، تراکتورسازی، ذوبآهن، نساجی، پارس جم و ... امسال هر کدام حداقل یک بار بیانیه آتشین دادهاند و طی آن از قامت یک قربانی سخن گفتهاند. معلوم نیست اگر به همه این تیمها ظلم شده و اگر حق همه اینها را خوردهاند، پس چه کسی سود کرده است؟ طبعا در فوتبال هم مثل همه حوزههای رقابتمحور «تضاد منافع» داریم؛ یعنی ضرر کردن یک تیم قاعدتا سود بردن تیمی دیگر را در پی دارد. ظاهرا اما فوتبال ایران تنها اتمسفر کهکشان است که این قاعده مسلم را هم نقض میکند؛ اینجا همه سوختهاند، همه قربانی شدهاند، همه مالباختهاند!
اتفاقات بازی پرسپولیس و فولاد در اهواز، حالا سرخپوشان تهرانی را هم به جمع معترضان دو آتشه برنامهریزیها و قضاوتها در لیگ برتر اضافه کرده است. ماجرای پرسپولیس یک ماجرای ویژه است. قرمزها در چند سال گذشته قدرتمندترین تیم ایران بودهاند و طبیعتا دشمنیها با این تیم روز به روز بیشتر شده است. این قاعده کار است.
هیچکس با ضعفا کاری ندارد. پرسپولیس فعلی اگر همچنان شبیه تیم ویران شده حمید استیلی یا حمید درخشان بود، کمترین حساسیتی بین رقبا ایجاد نمیکرد. در آن صورت نه کسی برای فحاشی به کاروان سرخها راهی فرودگاه میشد، نه پرچمهای بیگانه را از لج این تیم باز میکردند و نه ثانیهها را برای سقوطش میشمردند. پرسپولیس اما امروز «تاوان قدرت» را میدهد؛ همانطور که اگر استقلال در این جایگاه بود باید همین نامهربانیها و فضای پر از تنش و سوءتفاهم را تحمل میکرد. طبیعی است که نمیتوانید از هوادار یا مدیر و مربی تیم رقیب انتظار داشته باشید در مقابل قدرت تیمتان سر تعظیم فرود بیاورد و در کمال خشوع به برتر بودن شما اعتراف کند.
بنابراین از اینجا به بعد راه برای فرافکنی و اتهامزنی باز میشود. پرسپولیس هم در چنین فضایی گرفتار شده و حالا که خودش را در معرکه اهواز مظلومتر از همیشه در مییابد، فرصت را برای عکسالعمل مناسب دیده است؛ واکنشی شبیه همان کنشها کور، اتهام در برابر اتهام و توهین مقابل توهین.
به این ترتیب وزیر پرسپولیسی ناگهان تبدیل به وزیر استقلالی میشود و تیمی که رقبا چندین ماه است آن را حکومتی میخوانند، به اعتبار ادعای جلال حسینی تبدیل به تیمی مردمی میشود که «دستور» دادهاند نابود شود.چه کسی دستور داده؟ نمیدانیم! همانطور که هیچوقت نفهمیدیم منطق مخالفان برای حکومتی شمردن پرسپولیس چیست و چطور ممکن است پخش بازی این تیم در مدارس را به ترجیعبند مرثیهسرایی در مورد «تبعیض» تبدیل کنند، در حالی که اساسا در تاریخ فوتبال ایران هیچ موقعیت مشابهی برای تیمهای دیگر وجود نداشته که ببینیم آیا بازی آنها را هم برای دانشآموزن پحش میکنند یا نه!
این یک جنگ بیهوده و گریزناپذیر به نظر میرسد. همه جای دنیا هم همین داستان وجود داشته است. منچستر اواخر دهه نود میلادی به طور مداوم به سود بردن از داوریها متهم میشد، چنان که بارسلونای تکرارنشدنی گواردیولا را هم به همین چوب میراندند و آن را «عزیزکرده» میدانستند؛ درست شبیه قصه یوونتوس در ایتالیا که حتی هفتمین اسکودتوی متوالیاش هم خیلی از رقبا را برای پایان دادن به توهم تبعیض متقاعد نمیکند. در ایران هم این روزها همین داستان با محوریت پرسپولیس برقرار است، اما تیرهروزی واقعی مربوط به زمانی است که قرار باشد مسئولان و مدیران در ازای این فشارها به این و آن امتیاز بدهند.
اگر دیروز در مقابل فریاد وزیر پرسپولیسی مرعوب شدید، امروز باید به سردهندگان فریاد وزیر استقلالی باج بدهید و باز فردا گام دیگری در برقراری این موازنه زیانبار بردارید. چه سازمان لیگ، چه کمیته داوران، چه فدراسیون و چه وزارتخانه؛ اگر به خودتان ایمان دارید، پنبه در گوش فرو کنید، از مرور شبکههای اجتماعی بپرهیزید و صرفا کارتان را انجام بدهید. این یک چاه بیانتهاست. اگر حالا دست و دلتان جلوی یک پیج یک میلیون نفری بلرزد، فردا باید رو به پیجهای دو یا سه میلیون نفری تعظیم کنید و عدالت را برای خوشایند این و آن به مسلخ بکشانید. مینویسیم، امضا میدهیم و در محضر ثبتش میکنیم که این اعتراضها و داستانسراییها هرگز تمام نخواهد شد؛ حتی وقتی VAR را راه بیندازید و حتی اگر مدیران برگزاری مسابقات را از ناسا بیاورید!
- 19
- 1