دیروز برادر رونالدینیو به صورت رسمی اعلام کرد که او تصمیم قطعی خود برای خداحافظی از فوتبال را گرفته و با پایان جامجهانی ٢٠١٨ و در یک بازی بسیار بزرگ و با شکوه رسما کفشهای خود را خواهد آویخت! حالا همه دارند از خداحافظی فوتبالیستی مینویسند که شاعر فوتبال بود!
شاعر فوتبال
ساموئل بکت شاعر و فیلسوف معروف ایرلندی در نظریهای جالب میگوید: «شاعران خودِ احساس هستند؛ فیلسوفان هوش بشری!» جمله پیچیدهای بود؟ بله! البته شاید منظور او رونالدو ده آسیس موریرا باشد! رونالدینیو! پسری که با تکنیک ناب و منحصربهفرد خود دنیای فوتبال را متحیر کرد و به تحسین وادار کرد. اینکه او که بود و چه کرد، نیاز به توضیح زیادی ندارد. هرکسی عاشق فوتبال باشد، شاعر فوتبال را بهتر خواهد شناخت. شاعری که بزرگ شد و بزرگ ماند، اما برخی اشتباهات و تصمیمهای اشتباه و اتفاقات عجیب و غریب در زندگی خصوصی باعث شد دوران امپراتوریاش در فوتبال زیاد طول نکشد.
آقای افتخار
دریبلها و گلها و حرکات تکرارنشدنی رونالدینیو در دنیای فوتبال به قدری زیاد و تاریخی هستند که میتوان صفحات زیادی برای آنها نوشت. از غوغای سانتیاگو برنابئو که هواداران رئال را از جای خود بلند کرد تا او را تشویق کنند، گرفته تا گلهای بیشمار برای تیمهای مختلف! حتی آن گل معروف بیرون پا به چلسی در لیگ قهرمانان اروپا زد هم فراموش نمیشود. گلی که پیتر چک بارها گفته نمیداند چگونه آن را دریافت کرد. گل تاریخیاش به دیوید سیمن در جامجهانی ٢٠٠٢ هم در تاریخ ماندگار شد. رونالدینیو از این کارهای ماندگار زیاد دارد. افتخارات فردی و تیمی او هم زیاد است. او تقریبا به تمام افتخارات دنیای فوتبال دست یافته است.
با شادی بازی کن! به توپ توجه کن
درباره اتفاقات زندگی ورزشی رونالدینیو زیاد باید خواند. این زندگی پر از فرازونشیب و اتفاقات عجیب و غریب و آمدن و رفتنها و افتخار و حتی اشتباه است. منتهی برای آنهایی که رونالدینیو را دوست دارند، پیشنهاد میکنیم یکبار نامهای که چند سال قبل به هشتسالگی (زمانی که فهمید دیگر پدرش را ندارد) خودش نوشت و منتشر کرد را بخوانند. در بخش جالبی از این نامه آمده است: «با برادرت و افراد بزرگتر از خودت فوتبال بازی میکنی، همه خسته میشوند اما تو نه. همیشه سگت را با خودت بیرون ببر، حتی سگهای برزیلی هم عاشق فوتبالاند.
وقتی ١٣ساله شوی، مردم در موردت حرف میزنند. در مورد آنچه میتوانی با توپ انجام دهی. در آن بازه فوتبال تنها برایت یک بازی است. سال بعد، سال ١٩٩٤ جامجهانی به تو نشان میدهد که فوتبال یک بازی نیست. ١٧جولای ٩٤ تمام کشور میایستند تا فینال جامجهانی ببینند. در خوشحالیهای جنونآمیز بعد از قهرمانی برزیل این را میفهمی که در ادامه عمرت میخواهی چه کنی. دست آخر میفهمی فوتبال در برزیل یعنی چه.
مهمتر از همه خواهی فهمید که فوتبال چگونه میتواند همه مردم را شاد کند. آن روز به خودت میگویی میخواهم برای تیمملی بازی کنم، اما بدان کسی باور نمیکند. مربیانی را خواهی دید که به تو میگویند با استایل خاصت بازی نکن. آنها فکر میکنند تو باید کمتر دریبل بزنی. به تو میگویند تو هیچوقت یک فوتبالیست نمیشوی. این کلمات را گوش کن و از آنها برای خودت انگیزه بساز. به جملات پدر فکر کن.»
- 11
- 2