به گزارش خبرورزشی،ئبخشهايي از اين گفتوگو را در زير از نظر ميگذرانيد.
*شما اين روزها در پرتغال زندگي ميكنيد. روزتان را چطور سپري ميكنيد؟ ميرويد گلفبازي؟
چرا بايد براي شروع اين سؤال را از من بپرسيد؟ واقعاً تصور ميكنم آخرين چيزي كه مهم باشد، اين است كه من الان در پرتغال چهكار ميكنم.
*باشد، ببخشيد.
اين روزها آدمهاي فوتبالي و خبرنگاران سوار هواپيما ميشوند تا بيايند پرتغال و با من حرف بزنند. باورنكردني است. من تقريباً چيزي نميگويم ولي به محض اينكه يك جمله حرف ميزنم، در ۶ روزنامه حرفهايم نقد ميشود. خب من تقريباً دو سالي ميشود كه زمين فوتبال را ترك كردهام. خيلي از مردم ميخواهند چيزي از من داشته باشند ولي فراموش نكنيم كه من هم بايد از وقت آزادم استفاده كنم. من هم ميخواهم كارهايي كه دوست دارم را انجام دهم.
*مثلاً چه كارهايي؟
(لبخند پهني ميزند). مثلاً بازي گلف.
*شما اين اواخر نزديكان زيادي را از دست دادهايد به ويژه دامادتان. اخيراً هم در يك گفتوگو عنوان كردهايد توانستهايد جايي براي آنها پيدا كنيد. با عزاداري چطور كنار ميآييد؟
مرگ هم جزئي از زندگي است؛ من هم ميميرم، شما هم ميميريد. دامادم ۴۲ سالش بود و در طول يك روز مرد. خيلي دردناك و ناراحتكننده است ولي از اين اتفاقات ميافتد. سعي ميكنم با مرگ منطقي كنار بيايم. من هم ميخواهم در روز بميرم. اين آرزويم است ولي نه در ۴۲ سالگي بلكه بيشتر در ۹۸ سالگي.
*اين آرزوي همه است؛ اين كه درد نكشند ولي در كهنسالي بميرند.
فكر نكنم. من زندگي فوقالعادهاي داشتهام و همه اينچنين زندگياي نداشتهاند؛ پس خيليها دنبال اين نيستند كه زياد عمر كنند. اصلاً به همين خاطر است كه مردم خودكشي ميكنند، نه؟ بعضيها هم مشكلات ديگري دارند كه شيوه جديدي به جاي خودكشي پيدا ميكنند.
*منظورتان اوتانازي (مرگ خودخواسته) است؟
من با اين موضوع مواجه هستم. در خانواده فانخال صداقت هميشه خوب درك نشده است ولي خانواده من خيلي خوب ميدانند كه من مرگ به شيوه اوتانازي را دوست ندارم؛ بقيه افراد خانوادهام هم چنين چيزي را دوست ندارند و منتظر ميمانند تا زمان مرگ به شيوه طبيعي از راه برسد.
*خب چطور آدمي با صداقت شما اين همه زمان در محيط «نهچندان سالم» فوتبال، دوام آورده است؟
خودم اولين نفري هستم كه ازاين موضوع شگفتزده شدهام! (ميخندد) اين همه موفقيت در فوتبال به دست آوردهام، پس ديگر نيازي نيست انتظار بكشم تا بخواهم در فوتبال به موفقيت برسم. من به فوتبال مديونم، به ويژه به شاديهايش. فكر ميكنم منچستريونايتد خيلي وحشتناك و سستپيمان با من برخورد كرد. در عوض، رئيس نوني يز، در بارسلونا با من به شيوه عالياي برخورد كرد (روي ميز ميكوبد). دنيا فقط از آدمهاي دروغين ساخته نشده است. در همين فوتبال هم صداقت و خونگرمي وجود دارد. اتفاقاً من به خاطر همين وفاداري كه داشتم قراردادم با بارسلونا را فسخ كردم.
*يعني بارسلونا هزينه فسخ قرارداد به شما نداد؟
نه ولي بايرنمونيخيها تا آخرين قران فسخ قراردادم را هم پرداخت كردند. منچستريها هم همينطور.
*چطور شرايط را در منچستر تاب آورديد، آن هم در حالي كه نزديك به ۶ ماه تيغ تيز انتقادات متوجه شما بود؟
بيشترش كار رسانهها بود. بعد هم كه قديميهاي باشگاه از اتاقهايشان بيرون آمدند تا بگويند فوتبالي كه ما بازي ميكنيم، كسلكننده است. اين حرفها بيشتر و بيشتر شد و كار به جايي رسيد كه يك لحظه به خودم گفتم با اين همه حرف ديگر چهكار ميتوانم كنم تا بازيكنان از من حرفشنوي داشته باشند؟ چطور اقتدارم را پيش آنها حفظ كنم؟ آنجا بود كه بخشي از امتيازاتم را نزد بازيكنان ازدست دادم.
*و اين موضوع كه اعتبار كافي پيش بازيكنان نداشته باشيد برايتان سخت بود؟
اينكه اصول كاريام داشت دستخوش تغيير ميشد، برايم خيلي سخت و دردناك بود.
*و هنوز هم آن سختي را به همراه داريد؟
نه، نه. من مثل يك بچه آرام ميخوابم. وقتهايي كه خودم شخصاً اشتباه ميكنم، بد خوابم ميبرد.
* در ايميلهايي كه براي انجام اين گفتوگو رد و بدل كرديم، شما گفتيد كه براي خبرنگاران آدم سهلالوصولي نيستيد. اين موضوع را تأييد ميكنيد؟
بله چون من خبرنگاران را به چالش ميكشم و آنها چنين موضوعي را دوست ندارند؛ حداقل در مكانهاي عمومي. اين هفته لولهكش به خانهام آمده بود. شما باور ميكنيد كه من مثلاً درباره لولهكشي و كار او نظرم را گفته باشم؟ نه. من هيچ سررشتهاي از اين كار ندارم. خب، من فقط اين سؤال را ميپرسم «آيا بايد چيزي را خودم عوض و تعمير كنم؟» مشكل اين است كه خبرنگاران نظرشان را در كنفرانس خبري درباره تيم من بيان ميكنند.
*و اگر اين نشتي آب، حتي بعد از كار لولهكش همچنان ادامه داشته باشد چي؟ چهكار ميكنيد؟
خب به لولهكش ميگويم: «چه كار كردهاي كه نشتي هنوز ادامه دارد؟» آنجا بله، او پاسخ ميدهد ولي من همچنان ميپرسم چرا و چطور. در كنفرانس خبري هم بايد درباره چراييها سؤال كرد. در ۹ حالت از ۱۰ بار، آنها فقط ميخواستند از آدم ديگري به غير از من محافظت كنند.
*فرانك ديبوئر يك روز گفت: «با لوئي فانخال تو ميتواني پنهان شوي و از اشتباهاتت در امان بماني».
خب، تعريف فوقالعادهاي است؛ خيلي از بازيكنان چنين فكري ميكنند. فكر ميكنم خيلي از بازيكنان اينطور فكر ميكنند كه مربيان بايد با بازيكنانشان ارتباط واقعي داشته باشد.
*شما براي بازيكنانتان حكم يك روانشناس را داشتيد؟ هميشه به اين فكر ميكرديد كه تحصيلات روانشناسي داشته باشيد.
شخصي مستعد در همدلي كردن با بقيه و همچنين نيمهروانشناس. براي رسيدن به اين موضوع نيازي به تحصيلات نيست. مادرم در روزهاي پايان زندگياش بيش از پيش با جامعه در تضاد قرار گرفته بود. هر هفته به او سر ميزدم و به من ميگفت: «نبايد مثل بقيه آدمها باشم». راستش همزمان خودم هم چنين چيزي را درك ميكردم چون بعضي وقتها خودم هم اين احساس را داشتم.
*بازيكنان هم تغيير كردهاند. نظرتان درباره ممفيس دپاي و شير بزرگي كه در كمرش خالكوبي كرده چيست؟
هر آدمي ميتواند هرطور كه دوست دارد لباس بپوشد. ممفيس در تيم ملي و منچستريونايتد بازيكن من بوده و من هرگز شكايتي از لباسهايش نداشتهام. از اين گذشته، من هم هرطور دلم بخواهد لباس ميپوشم. الان شما چند آدم را ميبينيد كه كراوات داشته باشند؟ من خودم هميشه بايد كراوات داشته باشم.
*به نظر ميرسد كه تروس، همسر شما چند باري به خبرنگاراني كه از شما انتقاد ميكردند اساماس فرستاده و گفته چنين انتقاداتي درست نيست.
درست است. البته كار رايجي نيست ولي او چنين كاري كرده است. به هر حال پشت سرم چنين كارهايي ميكند ولي هرگز در خانه درباره فوتبال حرف نميزنيم. او را درگير كارهايم نميكنم و اعصابش را به هم نميريزم.
*به خودتان بابت كارهايي كه به عنوان يك مربي انجام دادهايد، افتخار ميكنيد؟
اول اين را بگويم تعداد مربياني كه اين همه جام برده باشند چندان زياد نيست. همچنين تعداد مربياني كه ۶۰ درصد بازيهاي ليگ را برده باشند هم چندان زياد نيست. از اين موارد گذشته من بارها در آلكمار كه باشگاه كوچكي است كار كردهام و به عنوان تيم اول به كارمان پايان داديم.
- 11
- 1