به گزارش خبرورزشی، جانلوئیجی بوفون، دروازهبان اسطورهای ایتالیا که در ۴۰ سالگی به پاریسنژرمن پیوسته چالش جدیدی پیشرو دارد؛ ستاره تمام نشدنی دروازهبانی یکی از آدمهای خوشتیپ حاضر در دنیای فوتبال است و این روزها درباره مد و استایل هم صاحب نظر شده است. بوفون که به تازگی با مجله «اسپورت استایل» صحبت کرده از رنگ و تیپ مورد علاقه اش حرف زده است. در زیر بخشی از صحبتهای دروازهبان ایتالیایی پاریسنژرمن را از نظر میگذرانید.
رنگ مورد علاقه دروازهبانها
همیشه رنگ مشکی را دوست داشتهام. نه تنها در فوتبال و برای دروازهبان بلکه در زندگی روزمرهام هم این رنگ را دوست دارم.
متفاوت بودن استایل دروازهبانی
بچهها دوست دارند دروازهبان شوند، چون میخواهند به شکل دیگری لباس بپوشند؟ تا حدودی درست است. خودم همیشه میخواستم با بقیه فرق داشته باشم. میخواستم لباس ویژه داشته باشم، دستکش و کلاه مختص خودم را میخواستم. در مجموع میخواستم در پستی بازی کنم که نیاز به مسئولیت زیادی داشت.
دروازهبانی با لباس آستین کوتاه
فکر میکنم اولین دروازهبانی بودم که میخواستم به طور سیستماتیک لباس آستین کوتاه داشته باشم. البته یکی از اولین دروازهبانهایی هم بودم که میخواستم همان لباسی را به تن کند که لباس تیم است. این کار را در پارما کردم؛ وقتی در خانه بازی میکردیم پیراهن خارج از خانه تیم را به تن میکردم و وقتی خارج از خانه بازی داشتیم، برعکس عمل میکردم. این یکی از شیوههای مختص خودم بود تا نشان دهم من هم جزئی از تیم هستم. پوشیدن لباس آستین کوتاه هم به این معنی نبود که میخواستم مثلاً عضلههای دستم را به رخ بکشم؛ تبدیل به یک عادت شده بود و حس میکردم اینطوری راحتترم. وقتی لباس آستین کوتاه میپوشیدم و توپ با ساعد دستم برخورد میکرد حس بیشتری نسبت به دروازهبانی داشتم.
لباس آستین کوتاه برای زیبایی
برای یک دروازهبان موردی که بسیار مهم است تأثیرگذاری است ولی بیرون از زمین فوتبال، داشتن یک تیپ جذاب میتواند دوستداشتنی باشد.
خوشتیپ بودن
همیشه خوشتیپ بودن را دوست داشتهام و سعی کردم مد روز باشم. البته این بدان معنی نیست که همه چیز را بپوشم. باید تیپهایی انتخاب کنم که من را پخته و آدمی با قاطعیت و جذبه نشان دهد، آدمی که ایدههای بسیار شفافی دارد و حاضر نیست هرچیزی که مد میشود را به تن کند.
خوشتیپی واقعی
من استایل مختص به خودم را دارم. ۵ روز در هفته شلوار جین و پیراهن میپوشم ولی اگر فرصت دست بدهد، دوست دارم تیپ کلاسیک بزنم و خوشتیپ باشم. البته دنبال تأثیرپذیری از دنیای مد نیستم ولی دوست ندارم لباسی هم که میپوشم با هم همخوانی نداشته باشد.
استایل و تیپ واقعی یعنی اینکه لباسی بپوشی که در آن احساس راحتی کنی. خب حالا من ترکیبی از این دو را میخواهم اینکه هم شیک باشم و هم مد روز. استایل واقعی هم بستگی به دید ما نسبت به مسائل مختلف دارد. این روزها هنوز دوست دارم استایل ورزشکاریام را حفظ کنم؛ آن هم به این خاطر که هنوز ورزشکار هستم و در میان ورزشکاران دیگر مشغول به فعالیت. خب از طرفی، من پسرهایم را دارم و الان ۴۰ ساله هستم و نمیتوانم مثل آنها لباس بپوشم.
مدل مو
چیزی که بیشتر کاربردی است مدل موهای کوتاه است. از طرفی نمیخواهم پسرانم من را با موهای بلند ببینند در حالی که خودم از آنها میخواهم موهایشان را کوتاه کنند.
تغییر رفتار
در ۱۰ سال گذشته مسئولیت چیزهای دیگری را هم به عهده داشتهام. کاپیتان تیم ملی ایتالیا بودهام، کاپیتان یوونتوس بودهام و مسئولیت زیادی نسبت به اعضای تیم داشتهام. به هر حال این موارد لحظات منطقی را در زندگی رقم میزنند؛ یک مرحله طبیعی از دوران حرفهای یک ورزشکار ۳۰ و ۴۰ ساله. وقتی جوانتر بودم شرایط فرق میکرد، هرکاری دلم میخواست انجام میدادم، خیلی زیباتر و سادهتر بود، هیچ قواعدی را دنبال نمیکردم؛ حالا، اما اگر در ۴۰ سالگی مثل یک جوان ۲۰ ساله رفتار کنم، خب طبیعتاً مشکل پیش میآید.
ساکت کردن هواداران ایتالیا در حین سوت زدن برای سرود ملی فرانسه
هیچ وقت برای کارها یا واکنشهایم حساب وکتاب نمیکنم، هرگز. به همین خاطر است که بعضی وقتها به مشکل میخورم. لحظات ویژهای است که مواردی را در سرم و قلبم حس میکنم. بعد، آنها را به زبان میآورم و یا با یک واکنش بروزش میدهم. در شهر باری، تماشاگران ایتالیا داشتند سرود ملی فرانسه را هو میکردند و حس کردم نیاز است کاری کنم. فارغ از احترامی که نیاز بود به تیم ملی فرانسه و ملت فرانسه نشان دهیم، شیوهای بود که از طریق آن از ایتالیا دفاع کردم، با آن شیوه گفتم که کشورم فقط همین آدمهایی که سرود را هو میکنند نیستند.
من خوششانس بودهام که تاریخ کشورم را میدانم، میدانم که سرود ملی ایتالیا ارزشهای زیادی در دلش دارد، خاطرات آدمهایی را در دلش دارد که به خاطر این کشور از جانشان گذشتهاند، پر از تراژدی است. یکی از پدربزرگهای خودم در جریان جنگ جهانی اول کشته شد. دوست نداشتم اینطور برداشت شود که ایتالیا، با هو کردن سرود ملی یک کشور، این اتفاقات تاریخی و یادبودهای ارزشمند را زیرسؤال برده است.
وفاداری به باشگاه
در فوتبال، وفاداری باعث میشود بتوانی یک پیغام ویژه به بیرون مخابره کنی و به تماشاگران بگویی: در تمام لحظات سخت و دشوار من کنار تیم هستم. ما برای افتخار، پول، قهرمانی و کلی موارد دیگر بازی میکنیم ولی همزمان در کنارش برای بسط این حس وفاداری هم بازی میکنیم.
پسر یک خانواده ورزشی بودن
این موضوع در مواجهه با مسائل ورزشی برای من مزیت داشت، بله، هم در شادیها و افتخارات ورزشی کمکم کرد و همزمانهایی که به مشکل برمیخوردم. البته این مورد درباره خواهرم که او هم در تیم ملی والیبال ایتالیا بازی میکرد صدق میکند. حالا برای صحبت کردن درباره کیلیان امباپه که او هم از خانواده ورزشی میآید باید قبل از هرچیز گفت که او پسر فوق العادهای است، هم به عنوان بازیکن و هم به خاطر رفتارش با بقیه اعضای تیم. او با همه جفت و جور است و کلی انرژی مثبت دارد.
انتقاد کردن
کار منتقد با کار بازیکنی که در زمین بازی میکند کاملاً متفاوت است و درکش سخت است. هرکس بلد نیست درباره شغل و یک حرفه دیگری نقد داشته باشد. مثلاً چطوری میشود از کار یک مهندس هستهای انتقاد کرد اگر شناخت خوبی از این حرفه و تخصص نداشته باشیم؟ حالا نمیخواهیم مغرور شویم و کارمان را تا حد مهندسان هستهای بالا ببریم ولی درک میکنم فوتبال آنقدر مردمی و محبوب است که همه برخودشان میدانند که حتماً انتقاد کنند. به عنوان یک بازیکن، نقدی که از سوی خبرنگاری میشود را میپذیریم. این نقد ممکن است ناراحتمان کند ولی میپذیریم.
نگاه به کار یک دروازهبان از بیرون
باید بلد باشی در لحظه مناسب با یکی از مدافعان تیمت حرف بزنی، به او پیشنهاد بدهی که بتواند چیزی را تغییر دهد. این کار باعث میشود گل نخوری، حتی ممکن است گل هم بزنی، ولی این موارد همانهایی است که بازیکنانی که فقط درون زمین هستند، میتوانند درکش کنند. ممکن است چنین کاری اصلاً به چشم نیاید ولی تأثیرگذار است. کسی این چیزها را نمیبیند ولی خود ما، میفهمیم.
انتقاد از دروازهبان بعد از اشتباه
من خودم وقتی اشتباه میکنم اولین نفری هستم که خودم را سرزنش میکنم ولی فقط بعد از پایان مسابقه. در طول مسابقه به بازی کردن ادامه میدهم، تمرکزم را حفظ میکنم؛ اگر غیر از این باشد جریان بازی را از دست میدهم. بعد از مسابقه، اما تا بازی بعدی به اشتباهی که کردهام فکر میکنم و سعی میکنم اصلاحش کنم.
وقتی به یکی میگویند برای دروازهبانی خوب نیست و باید دنبال کار دیگری برود
چیزی که میخواهم بگویم این است که اگر آدم شخصیت قویای ندارد، نباید دروازهبان شود. اگر اخلاقی داشته باشیم که بگذاریم شرایط و انتقادات روی ما اثر بگذارد به درد دروازهبانی نمیخوریم. موضوع از لحاظ روحی، روانی پیچیده است: اگر آدم شکنندهای هستی بهتر است دروازهبان نشوی.
خداحافظی
چیزی که سالهای اخیر یاد گرفتهام این است که آدم اشتباه میکند اگر برای خودش حد تعیین کند. ۳۲ سالم که بود فکر میکردم تا ۳۵ سالگی بازی میکنم. بعد شرایطی رقم خورد که دیدم دوباره میتوانم بازی کنم. به خودم گفتم: ۳۸ سالم که شد فوتبال را کنار میگذارم. در ۳۸ سالگی به خودم گفتم که در ۴۰ سالگی از فوتبال خداحافظی میکنم ولی واقعیت این است که من هنوز اینجا هستم و دارم بازی میکنم. میتوانم در ۶ ماه آینده، یک سال یا ۱۰ سال خداحافظی کنم ولی نمیخواهم این سؤال را از خودم بپرسم، به ویژه اینکه اصلاً نمیخواهم بدانم کی قرار است خداحافظی کنم.
- 15
- 4