اگر میدانستم جوابش چیست، هرگز درباره حسرت زندگیاش نمیپرسیدم.
کمتر کسی در فوتبال ایران اشک خداداد عزیزی را دیده است، بهویژه در مصاحبههای تلویزیونی! معمولا همه عادت دارند پای صحبتهای صریح و بیپرده این چهره محبوب فوتبال ایران بنشینند. در چنین شرایطی همه آنهایی که انتظار گریهکردنش را نداشتند، در برنامه هزاردستان شبکه نسیم شاهد این اتفاق تلخ بودند. جایی که امیر حاج رضایی بهعنوان مصاحبهکننده روبهروی خداداد عزیزی نشست و این برنامه تاریخی را اجرا کرد. در این راستا ویدیوی اشکهای خداداد وقتی از او درباره حسرت بزرگ زندگیاش سوال میشود، در فضای مجازی بازتاب زیادی داشت و مخاطبان زیادی را جذب کرد. با امیر حاج رضایی درباره این مصاحبه منقلبکننده و اتفاقاتی که دست به دست هم داد تا عزیزی مقابل دوربین و مردم گریه کند، گفتوگویی انجام دادیم که در زیر میخوانید:
بهعنوان مجری یک برنامه تلویزیونی مقابل خداداد عزیزی نشستید تا با او گفتوگویی انجام بدهید. تنها اتفاقی که هیچکسی انتظار آن را نداشت، اشکهای این چهره شناختهشده فوتبال ایران بود.
این یک برنامه ناگهانی برای من بود. هیچ هماهنگی از روزهای قبل با من نشده بود و چند ساعت مانده به شروع برنامه ارتباطی با بنده برقرار کردند و اطلاع دادند که میخواهند مجری این گفتوگو با آقای خداداد عزیزی باشم. من با تمام آن اطلاعات و شناختی که از شخصیت دوستداشتنی خداداد از قبل داشتم، مقابل او بهعنوان مجری قرار گرفتم. با اینکه چند ساعت به برنامه هماهنگ شد که اجرا برعهده من باشد، هیچ تحقیق خاصی هم برای چگونگی طرح سوال و مدیریت گفتوگو آماده نکردم. خود خداداد عزیزی هم مسافر بود و همه چیز به سرعت و ناگهانی اتفاق افتاد.
شما از خداداد درباره بزرگترین حسرت زندگیاش سوال کردید و به یکباره بغض او ترکید.
من با خود خداداد هم در صحنه برنامه ملاقات کردم. هیچ هماهنگی و برنامهریزی با او برای مدیریت گفتوگو نداشتیم. اگر این اتفاق افتاده بود، اشکهای این چهره دوستداشتنی فوتبال ایران تا اینقدر در برنامه تاثیرگذار نمیشد. همه چیز باز هم میگویم، ناگهانی بود. همه چیز واقعی بود. من خودم اصلا فکر نمیکردم که این سوال مسیر برنامه را با اشکهای خداداد به این شکل تغییر بدهد.
در لحظهای از این گفتوگو حتی احساس میشد که خود شما بشدت درحال کنترلکردن خودتان هستید که گریه نکنید.
من یک آدم کاملا احساسی هستم. این آمادگی را داشتم که اشکهایم سرازیر شود. در آن لحظات خود من شدیدا تحتتأثیر قرار گرفته بودم. باور نمیکردم که یک سوال درباره حسرت گذشته خداداد را متاثر و ناراحت کند. مطمئن هستم که اشکهای آقای عزیزی اشک مردم عزیز ایران را هم درآورد و همه ناراحت شدند. هنوز که هنوز است وقتی برنامه تمام شده، افراد زیادی ویدیو این صحنه را برای من ارسال میکنند. من حتی وقتی دوباره این صحنهها را مشاهده کردم، ناراحت و منقلب شدم.
با این وجود تجربه و مدیریت شما باعث شد این فضا بشدت غمگین و ناراحت شود.
به هر صورت در آن صحنهای که خداداد گفت، به سمت یخچال خانه میرفت و نان و رب میخورد که گرسنه نماند، آنجایی که میگفت، از تابستان برخلاف بچههای دیگر متنفر بود تا مجبور نباشد به همراه پدرش به گچکاری و کارهای سخت برود. آنجایی که از حسرت فوت مادر گرامیاش به خاطر سرطان سینه در روزهای سختی گفت، هر انسانی از شدت غم و صداقت تحتتأثیر قرار میگرفت. وقتی خداداد گفت که حسرت میخورد مادرش زنده بماند که روزهای خوب و خوشی را هم ببیند. جایی که گفت پول نداشتند تا مادرش را به تهران بیاورند تا درمان شود و زنده بماند، حقایقی تکاندهنده از واقعیتهای پسری در گذشته بود که حالا قهرمان این سرزمین است و همه مردم او را دوست دارند.
در صحنهای که از خداداد عذرخواهی کردید و سکوت. یا در صحنهای که از جیب خودتان به او دستمال کاغذی دادید تا اشکهایش را پاک کند. آیا این رفتار حسابشده بود؟
من هرگز دوست نداشتم اشک خداداد را دربیاورم. اگر از قبل میدانستم که چنین سوالی تا به این حد او را ناراحت میکند، شک نکنید که امکان نداشت آن را مطرح کنم و اجازه نمیدادم مسیر گفتوگو به این سمت کشیده شود. اگر حتی پیشبینی چنین حادثهای را هم داشتم و میدانستم تحت هیچ شرایطی به سمتش نمیرفتم. منتهی همه چیز به همان شکل که دیدید، واقعی اتفاق افتاد. نظر شخصی من این است که تاثیرگذاری و دوستداشتنیبودن این برنامه به خاطر صراحت و صداقت بینظیر و مثالزدنی خداداد عزیزی بود. او درباره فوتبال هم بیپرده سخن گفت و حرفهایش به دل مردم نشست. خداداد در این برنامه همان کسی بود که همیشه میشناختیم. تنها من از ماجرای سختیهای زندگی در این حد و فوت مادر ایشان خبر نداشتم که وقتی آن سوال را درباره حسرت پرسیدم، فضا به سمتی کشیده شد که همه دیدند.
این برنامه جدا از اتفاقات احساسی که در آن رخ داد، پیامهای آموزندهای هم برای جامعه داشت. اینکه فردا میتواند روز روشنی در زندگی ما باشد که امروز تاریک است!
دقیقا این یک پیام بسیار خوب بود که خداداد به جامعه داد. سه کودک کاری هم که در بخش بعدی برنامه به صحنه آمدند هم، به این مسأله اشاره کردند که با صحبتهای خداداد و اطلاع از گذشته سخت این قهرمان ملی به آینده خود امیدوار شدند که روزهای خوبی برای خود رقم بزنند. مسأله بعدی اینجاست که معمولا همه ما ایرانیها چنین غمها و مشکلاتی را در زندگی خود تجربه کردهایم. به خاطر همین صحبتهای این قهرمان و بازیکن بزرگ برایمان واقعی بود. هیچکسی احساس نکرد که او دارد نقش بازی میکند. همه احساساتش را درک کردند.
در طول برنامه ترس نداشتید که کنترل مصاحبه از دستتان خارج شود
به هرحال بعد از ٣١سال حضور در برنامههای تلویزیونی و سپری کردن این روزگار توانستم به هر سختی که شده، خودم را کنترل کنم. اگر خودم هم گریه میکردم، برنامه خراب میشد. ببینید! بعضی مواقع انسانها گریه میکنند اما بعضیوقتها هم هست که از نهایت غم و حسرت زار میزنند. خداداد در این برنامه به خاطر گذشتهاش و مادرش زار زد. من واقعا برای لحظاتی از خودم فاصله گرفتم. جایی که او گفت، هنوز هم بعد از ٢٧سال مرتب سر مزار مادرش میرود. جایی که کفن از این ناراحت است که مادرش شکوفایی او را ندید. زندگی وقتی روی خوب خود را به این عزیز نشان داد که دیگر مادرش در کنارش نبود.
شما در ابتدای صحبتها از صراحت کلام خداداد عزیزی هم تقدیر کردید.
من اصولا آدمهای معترض را دوست دارم. باید قدر این انسانها را در جامعه بیشتر بدانیم.
- 11
- 6