شاید جوانترها ندانند، حق هم دارند. آنها بهویژه دهه هفتادیها ممکن است بعدها از جامملتهای ۹۶، از حضور قدرتمندانه تیمملی در امارات متحده عربی و نسل نوین بازیکنانی که بعدها چندنفرشان به لژیونرهای برجسته فوتبال ایران در اروپا بدل شدند، چیزهایی شنیده و فیلمهایی دیده باشند، اما قرارگرفتن در حس و حال آن روزها تنها مستلزم یک چیز بود؛ یک کتاب. نوشتاری که شرح دلاوری پسران ایران در آن سالها را بهخوبی بیان کند؛ از شکست تاریخی کرهجنوبی و ۶تایی شدن رقیب سنتی ایران در آسیا، از باخت ۳ بر صفر عربستان، قهرمان همان دوره، مقابل تیم ایران حرف بزند. اینبار کوشیدیم از کتابها ورزشی و ورزشکاران و چهرههای نویسنده بگوییم و بنویسیم.
دلیل نویسنده کتاب «ناگفتههای تیم ملی فوتبال» از دستبهقلم شدنش و نوشتن حوادث آن سالها را در قالب کتاب از زبان محمد مایلیکهن بخوانید.
سالها پیش کتابی با نام «ناگفتههای تیم ملی فوتبال» به روایت محمد مایلیکهن منتشر شد. شما بازیکن و مربی نامآشنایی در فوتبال ایران هستید و چه اتفاقی افتاد که دست به قلم شدید؟
خیلی سال گذشته است، اما من به یاد دارم در آن کتاب هر آنچه بر خودم و تیم ملی گذشت، نوشتم. از زمانیکه ابلاغ سرمربیگری تیم ملی به دستم رسید تا حضور و بازیهای تیم ملی در جامملتهای ۱۹۹۶ را نوشتم تا همه بدانند چه به روزمان آمد.
شیوه نگارش کتاب به نظر میرسد مستندنگاری است. این را قبول دارید؟
همینطور است. اتفاقاتی را که افتاده بود، ریز و درشتی که بر ما گذشت و حتی اتفاقاتی که کسی فکرش را نمیکرد به نگارش درآوردم.
چه اتفاقاتی؟
خب آن زمان برخی روزنامهها مقابل من موضع گرفته بودند و میخواستند بازیکنان دلخواه خودشان را به تیم ملی تحمیل کنند.
فکر میکنم آن سالها روزنامههای ورزشی نسبتا زیادی نداشتیم؛ دستکم نسبت به امروز.
بله، طیف روزنامههای ورزشی مثل امروز گسترده نبود، اما همانها که بودند، نفوذ بسیار زیادی داشتند. آنها خودشان را متولی و همکاره فوتبال میدانستند و فکر میکردند فوتبال متعلق به خودشان است. آنها خیلی گردنکلفت بودند و دست آخر هم به خواستههایشان رسیدند!
چه خواستههایی؟
خب آنها دوست داشتند در جامجهانی مربی خودشان روی نیمکت تیم ملی بنشیند و این اتفاق هم افتاد.
منظورتان جلال طالبی است؟
بله، کسی آن موقع تصورش را هم نمیکرد که جلال طالبی که سالها در آمریکا زندگی میکرد، یکباره بیاید و سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی شود.
اما درباره برکناری ایویچ و آمدن طالبی در آن کتاب چیزی دیده نمیشود. چرا درباره این جابهجایی چیزی ننوشتید؟
این اتفاقات بعد از اینکه من کتاب را نوشتم روی داد. دوست داشتم درباره این جابهجایی هم بنویسم و جلد دوم کتابم را هم منتشر کنم، اما راستش دیگر حوصله نداشتم.
فکر میکنم عمده انتقادات از شما بهدلیل دعوتنکردن چند بازیکن مانند جواد زرینچه و محمد تقوی بود.
بله، اینها بازیکنان همان آقایان روزنامهنگار بودند.
ممکن است نام آن روزنامهنگاران را ببرید؟
بله، آقایان اردشیر لارودی، جهانگیر کوثری و خوانساری. آنها آدمهای گردنکلفتی بودند که تیم ملی هم در نهایت دستشان افتاد!
خب فکر نمیکنید برخی انتقادهایی که آن زمان از شما میشد، وارد بود؛ مثلا شما جواد زرینچه و محمد تقوی را به تیم ملی دعوت نکردید و نعیم سعداوی را انتخاب کردید.
خب آن زمان نعیم سعداوی ۱۰برابر زرینچه بود! اما دیدید که در جام جهانی کمتر از نعیم استفاده کردند. من نمیگویم زرینچه بد بود، اما در آن مقطع، سعداوی کجا و زرینچه کجا؟! به هرحال دیدید که آقایان بازیکنان خودشان را به تیم ملی بردند! من هم اینها را نوشتم. شما حالا این حرفها را میزنید، اما میدانید آن روزها چه وضعی داشتیم؟ چه امکاناتی داشتیم؟ با همه این مشکلات چگونه به جامملتها رفتیم؟
پس شما ناگفتههای تیم ملی را نوشتید که به لارودی و کوثری پاسخ بدهید؟
نه، آن کتاب بعدها منتشر شد، اما جو تیم ملی آن روزها بس ناجوانمردانه بود! من اهل بدهبستان نبودم. یکسری جوان را آوردم که سالها تیم ملی را تامین کردند.
حضور ذهن دارید برای نوشتن این کتاب چقدر وقت گذاشتید؟
راستش را بخواهید نه، گفتم که سالها از آن اتفاق و انتشار آن کتاب گذشته و حالا شما با من تماس گرفتهاید.
خودتان هم اهل مطالعه بودید؟
خب کار من این بود! همه زندگیام در درس و ورزش خلاصه میشد. باید میخواندم. سال۵۲ رفتم دانشگاه و سال۵۶ لیسانس تربیت بدنی گرفتم. مگر میشود بدون مطالعه درس خواند. ۲۴سال در سازمان تربیت بدنی و در سطوح مختلف آن کار کردم و هرگز از این سازمان جای دیگری نرفتم. همه کارهایم با ورزش مرتبط بود. نهتنها فوتبال، با اکثر رشتههای ورزشی سروکار داشتم. ۱۵سال در دفتر امور مشترک فدراسیونها بودم؛ نهادی که نقش اساسی در ورزش کشور داشت و بر این مقوله اشراف کامل داشت.
شما پیش از جامملتهای آسیا، تیم ملی فوتسال ایران را هم به مقام چهارم جهان رساندید. نمیخواهید درباره آن اتفاق بزرگ هم کتاب بنویسید؟
من دیگر پیر شدهام. شما درست میگویید اتفاقاتی افتاد که فراموششدنی نبود. ما در فوتسال فقط چهارم جهان نشدیم. آن سال کاپ اخلاق هم به تیم ایران تعلق گرفت. سعید رجبی با ۱۰گل برترین گلزن جامجهانی لقب گرفت. در جامملتهای آسیا هم با کمترین امکانات سوم شدیم. خداداد بهترین بازیکن آسیا شد و علی دایی هم آقای گل شد. ما در امارات هم کاپ اخلاق را گرفتیم.
به نظرتان بهتر نیست این چیزها را مکتوب کنید. حیف نیست فراموش شوند؟
بله، ولی فکر نمیکنم بتوانم. من دیگر جوان نیستم.
آقایان لارودی و کوثری، جوابیه شما را در آن کتاب خواندند؟
نه بابا، فکر نمیکنم اصلا متوجه انتشار کتابم شده باشند!
عجب! خب ما سال ۱۹۹۶ بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران را برابر کره جنوبی گرفتیم. شما در بخشی از کتابتان به آن بازی هم اشاره کردید، اما کمی آن بخش احساسی شده، چرا؟
خب، اولا من خوابش را هم نمیدیدم که ۶گل به کرهجنوبی بزنیم، اما بعد از بازی که فیلم را نگاه کردم، متوجه اشکهای کمکمربی کره جنوبی شدم و دلم سوخت! آنجا بود که به خودم لعنت فرستادم. اصلا دوست نداشتم این صحنه را ببینم، اما زمانیکه شادی مردم کشورم را دیدم، کمی آرام شدم.
متاسفانه سرانه مطالعه در ورزشکاران ما بسیار پایین است و بسیاری مواقع در حد صفر! فکر نمیکنید برای موفقیت باید مطالعه کرد؟
شما از سرانه مطالعه ورزشکاران حرف میزنید و من از شما میپرسم جامعه ایران کتابخوان است؟ وقتی جامعه کتابخوانی نداریم مگر میشود ورزشکارانمان اهل مطالعه باشند؟! آنها هم بخشی از این جامعهاند و نمیتوانید ورزشکاران را از جامعه جدا کنید. این معضلی اجتماعی است و خاص ورزشکاران نیست. وقتی اینهمه اطلاعات در فضای مجازی بهسرعت در اختیار کاربران قرار میگیرد، گرایش به مطالعه کتاب کمتر میشود.
پس معتقدید فضای مجازی آفت مطالعه است؟
نه، این را که نگفتم. جستوجو در فضای مجازی هم به نوعی مطالعه است. اشکالی ندارد که در آن فضا مطالعه کنیم، ولی ما یاد گرفتیم سراغ نکات منفی هرچیز برویم.
و اینکه هزینههای انتشار آن کتاب را چطور تهیه کردید؟
شرکت «سایپا» آن هزینهها را تقبل کرد و البته من گفتم چیزی بابت نوشتن کتاب نمیخواهم و حقالتحریرم را به حساب یک خانه سالمندان بریزند.
- 16
- 4