«ناصرخان نخستین لیسانسیه ورزش ایران بود که قدرش را نه در ورزش دانستیم نه در سینما. واقعا خیلی حیف شد او را از دست دادیم. ملک مطیعی انسانی متواضع، دوست داشتنی و مردمدار بود. صحبت کردن درباره بزرگمرد تاریخ هنر و سینمای ایران کار هرکسی نیست. واقعا باور ندارم اسطورهای همچون ناصر ملک مطیعی را از دست دادیم. او سلطان قلب مردم ایران بود، چون هیچ وقت خودش را از مردمش جدا ندانست. ناصرخان هیچ وقت برای کسی بد نخواست و عاشق ایران بود. همیشه میگفت: «محمد جان هیچ کجای دنیا ایران نمیشود. همینجا به دنیا آمدم و بزرگ شدم، یک روز هم همینجا در وطنم سرم را زمین میگذارم و میمیرم.» اینها بخشی از گفت و گوی ایران ورزشی با محمد نصیری ستاره تکرار نشدنی وزنهبرداری ایران در خصوص خاطرات پنجاه سالهاش با زنده یاد ناصرملک مطیعی است. خاطراتی شنیدنی که مشروح آن را در ادامه با هم مرور میکنیم.
فکر میکنم شما یکی از افرادی هستید که خیلی زود خبر درگذشت ناصر ملک مطیعی را شنیدهاید؟
(محمد نصیری با بغضی که در گلو دارد پاسخ ما را اینگونه میدهد) بله، متاسفانه این خبر تلخ و درد آور را همان لحظات اولیه فوت زنده یاد ناصرملک مطیعی شنیدم. واقعا برایم باورکردنی نیست که ناصر از بین ما رفت. هنوز از شنیدن این خبر تلخ شوکهام و برایم باورکردنی نیست اما چارهای نیست و باید قبول کنیم که ناصر ملک مطیعی هم مثل خیلی از اسطورهها و چهرههای ماندگار دیگری که غریبانه پرکشیدند، از دنیا رفت و ما را در غمش عزادار کرد. این ضایعه را به مردم عزیز و خانواده داغدار ملک مطیعی از صمیم قلب تسلیت میگویم.
شما با زنده یاد ملک مطیعی سابقه رفاقت طولانی داشتید.
من و ناصرخان بیش از ۵۰ سال با هم رفیق، برادر و یار قدیمی بودیم. البته زنده یاد ملک مطیعی از من بزرگتر بود و همین موضوع هم باعث میشد همیشه مثل یک برادر بزرگتر به او تکیه کنم. الان هم احساس میکنم تکیهگاه و برادر بزرگم را از دست دادم. باور کنید اصلا برایم قابل هضم نیست که ناصر را اینطور غریبانه از دست دادیم. ملک مطیعی ماه بود. یکپارچه آقا، باشخصیت، دوست داشتنی، غمخوار و سنگ صبور رفقا، مردمدار و عاشق وطنش بود. واقعا حیف شد که ناصر ملک مطیعی را از دست دادیم.
رابطه دوستی و رفاقت شما با ناصر ملک مطیعی از کجا شروع شد؟
ناصر خان عاشق ورزش بود. اصلا خودش هم ورزشکار خوبی بود. او علاوه بر اینکه در سینما یکی از سوپراستارهای هنر و بازیگری ایران به شمار میرفت، در ورزش هم خیلی سوابق درخشانی داشت. ناصر علاوه بر اینکه در ورزش زورخانهای تخصص و تبحر داشت، نخستین مربی باسواد و تحصیلکرده کشتی و دوومیدانی ایران هم بود. یادم هست وقتی کسی نمیدانست لیسانس ورزش چیست، او نخستین فارغ التحصیل دانشگاه ورزش در مقطع کارشناسی بود.
خب چطور شد مرحوم ملک مطیعی به وزنهبرداری علاقهمند شد؟
وزنهبرداری و کشتی از قدیم دو رشته ورزشی سنتی در تاریخ ورزش ایران بودند که همیشه ورزش کشور مدیون درخشش و افتخارآفرینی این دو رشته در تمامی میادین بینالمللی بوده است. مرحوم ملک مطیعی سوای کشتی که بهعنوان رشته ورزشی خودش در آن هم مدرک مربیگری داشت و هم داوری؛ وزنهبرداری و قهرمانان این رشته را عجیب دوست داشت. خب من هم بهعنوان قهرمان چند دوره المپیک و جهان در رشته وزنهبرداری سعادت این را داشتم که به چشم استاد ناصر ملک مطیعی بیایم و از همان سالنهای ورزشی رفاقت و برادری ما شکل بگیرد. من و ناصرخان در طول این ۵۰ سالی که از رفاقتمان گذشت با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
واقعا لذت میبردم از اینکه افتخار رفاقت و بودن کنار ناصرخان را داشتم. نمیدانید یک زمانهایی زبان آدم از گفتن درباره شخصیت و مرام برخی آدمها قاصر است؟ حالا شرایط من هم دقیقا مصداق همین جمله است. واقعا من کی باشم که بتوانم در مورد بزرگمرد تاریخ هنر و سینمای ایران حرف بزنم و تعریف کنم. ناصر انسان بزرگی بود. مثل یک برادر بزرگتر من را دوست داشت. هر وقت همدیگر را میدیدیم به قدری این آدم خاکی و بامرام بود که کنارش احساس شرمندگی میکردم. ناصر ملک مطیعی خیلی مرد بود. شخصیت و مرامش در فیلمهایی که بازی میکرد درست همان شخصیت و مرام خودش بود.
قطعا با مرحوم ملک مطیعی خاطرات زیادی در طول این ۵۰ سال داشتید. میتوانیم به یادگار یکی از خاطرات قدیمی شما را با «مهدی پاشنه طلای» سینمای ایران بشنویم؟
خاطرات من و ناصرخان به اندازه ۵۰ سال است اما شاید بهترین یادگاری که از او در یاد دارم مربوط میشود به روزهایی که در مسابقات مهم المپیک یا جهانی با هزینه شخصی کنار تیم میآمد. او به هر جایی که ما مسابقه داشتیم، میآمد تا هم مسابقه من را ببیند و هم اینکه برایم بهعنوان برادر، بزرگتری کند و دلگرمیام باشد. یادم هست وقتی مسابقه داشتم قبل از اینکه بروم روی تخته ناصر میآمد پشت صحنه و در سالن گرمکن کنارم مینشست و با همان صدای مردانه و آرامش عجیبی که داشت، به من میگفت: «محمد جان تو الان دیگر برای خودت نیستی. تو نصیری هستی که نماینده مردم ایرانی. الان همه منتظرند تا برایشان افتخار کسب کنی و طلا بگیری. پس به عشق مردم آرام باش و بدون استرس مثل همیشه برو و دست پر از روی تخته برگرد.» بعد میرفت در سالن مسابقه مینشست تا آخر مسابقه و بی امان با یاعلی گفتن هنگامی که وزنه میزدم تشویقم میکرد. خدا روحش را شاد کند. خیلی بامعرفت بود. صدای «ماشاا... محمد» گفتنش هنوز در گوشم است.
واقعا جالب است چه اتفاقی موجب میشود که بعد از ۴۰ سال دوری از سینما هنوز ناصر ملک مطیعی برای مردم ایران یک ستاره و چهرهای ماندگار است که فراموشش نمیکنند؟
چون ناصرخان مردمی بود، هیچ وقت خودش را از مردم کشورش جدا نکرد. حتی در اوج شهرت و معروف شدن هم کنار مردم بود و عاشقانه سرزمین و وطنش را دوست داشت. یادم هست مرحوم ملک مطیعی همیشه میگفت: «محمد جان یک قهرمان یا هنرمند بدون مردمش هیچ است. حتی ارزنی هم نمیارزد. اگر از مردم جدا شوی و خودت را برای آنها بگیری شک نکن خیلی زود فراموش میشوی. قهرمان و هنرمندی محبوب است که در قلب مردمش جا داشته باشد، وگرنه هرچه باشی هیچ نمیارزی.» من هم همیشه این نصیحت ناصرخان را سرلوحه زندگیام دارم. عاشق مردمم هستم و اگر یک روز کنارشان نباشم میمیرم. چون این مردم هستند که در سرما و گرما هزینه میکنند تا قهرمان یا هنرمندشان را ببینند و باعث دلگرمیاش باشند. کجا میتوانی یک چنین عشق و ارادت خالصانه و بیمنتی پیدا کنی به جز جا گرفتن در قلب مردم و هموطنانت.
آخرین دیدار و سفر مشترکی که با مرحوم ملک مطیعی داشتید دقیقا کی بود؟
یادش بهخیر، انگار همین دیروز بود که باهم رفتیم اصفهان؛ برای افتتاح یک زورخانه در این شهر و حضور در مراسم گلریزانی که تدارک دیده شده بود. دقیقا سفر ما قبل از بستری شدن ناصرخان در بیمارستان بود. هر دوی ما میهمان استاد سیفزاده یکی از دوستان مشترکمان در اصفهان بودیم. واقعا خیلی خوش گذشت. البته یکی دو بار هم برای ملاقاتش به بیمارستان رفتم که البته آن موقع ناصرخان شرایط خوبی نداشت.
بارزترین خصوصیت اخلاقی که از مرحوم ملک مطیعی در طول این ۵۰ سال سراغ دارید چه بود؟
تواضع، روحیه و مرام پهلوانی ناصرخان بینظیر بود. او واقعا یک جنتلمن به تمام معنا بود. هیچ وقت یاد ندارم که رفقا یا اطرافیان ناصر از دست و زبانش ناراحت یا دلشکسته باشند. آنقدر بامعرفت و متواضع بود که در اوج شهرت و معروفیت نه خودش را برای کسی میگرفت و نه اصلا برایش پول و شهرت و اینجور حرفها اهمیت داشت. تنها چیزی که این وسط برای زندهیاد ملک مطیعی ارزش داشت این بود که کسی از او ناراحت نباشد. خدا رحمتش کند، واقعا ناصر قلب بزرگی داشت. خیلی احساسی بود و بامحبت. حقیقتا نمیدانم چطور باید با دوری و نبودش کنار بیایم ولی چه میشود کرد. دنیا همین است یک روز میآیی و روزی هم باید خداحافظی کنی و بروی. فقط خدا کند همه ما مثل ناصرخان زمانی که میرویم اینطور در قلب مردم جاودانه شویم و ماندگار..
رضا عباسپور
- 11
- 5