به گزارش ایسنا، وقتی صحبت از جام جهانی و بازیکنان پیشین این تورنمنت بزرگ میشود، شاید ابراهیم میرزاپور نامآشناترین دروازهبانان فوتبال ایران باشد که این تورنمنت را پشت سر گذاشته است. او در دیدار ایران برابر مکزیک در جام جهانی ۲۰۰۶ اشتباهی مرتکب شد که حالا به خاطر آن اشتباه وقتی صحبت از جام جهانی ۲۰۰۶ میشود همه اهالی فوتبال نام میرزاپور را در ذهن تداعی میکنند.
دروازهبان پیشین تیم ملی فوتبال ایران که در دوره سرمربیگری برانکو ایوانکوویچ مرد شماره یک و مورد اعتماد مربی کروات تیم ملی ایران بود با حضور در ایسنا و گفتوگو با خبرنگاران به مسائل مختلفی از جمله خاطراتش از جام جهانی ۲۰۰۶ اشاره کرد. در این گفتوگوی جالب میرزاپور عنوان کرد با وجود این که رباط صلیبی پایش پاره شده بود اما بدون انجام عمل جراحی همراه با تیم ملی به جام جهانی رفت و به خاطر همین مصدومیت آن اشتباه تاریخی را در دیدار برابر مکزیک مرتکب شد.
در ادامه گفتوگوی ایسنا را با ابراهیم میرزاپور میخوانید:
درباره وضعیت خودتان صحبت کنید. الان چه کار میکنید و آیا فعالیت فوتبالی دارید یا خیر؟
پس از آن که فوتبالم به پایان رسید دو تا سه سال است کار مربیگری را آغاز کردهام و مدتی در تیم فوتبال پاس همدان در کنار آقای مهابادی بودم و دو سال است که با تیم گلگهر سیرجان همکاری میکنم. متاسفانه این اواخر هم شرایطی به وجود آمد که نتوانستیم همکاریمان را با باشگاه ادامه دهیم.
به پاس همدان اشاره کردید. میخواهیم درباره وضعیت این تیم هم صحبت کنید که به لیگ دسته سه سقوط کرده است.
قبل از این که به پاس بپیوندم میشنیدم که این تیم مشکلات مالی زیادی دارد و آن سالی که من به این تیم ملحق شدم سال قبلش آنها به مقام سوم رسیده بودنند و نتایج خوبی کسب کرده بودند اما در حالی که قرار بود قرارداد برخی بازیکنان را بیش تر کنند، این اتفاق رخ نداد. من با این ذهنیت که قرار است تیم تقویت شود به آن جا رفتم و با وجود این که در یارگیری خوب عمل کردیم، تیم با گذشت زمان شرایطش خوب نبود چرا که به بازیکنان قول داده بودند ۲۰ درصد از قراردادشان را بدهند ولی ندادند. از همان اول ذهنیت بازیکنان نسبت به باشگاه خراب شد و در ادامه چند مدیر عوض شد و ما هم دقیقا نمیدانستیم که چه اتفاقی رخ میدهد.
میخواهیم درباره جام جهانی صحبت کنیم. جام جهانی ۲۰۰۶ برای ایران خوب تمام نشد. از تجربیاتتان از آن دوره و از آن تورنمنت برایمان بگویید.
تیمی که به جام جهانی ۲۰۰۶ رفت یکی از بهترین تیمهایی بود که فوتبال ایران در اختیار داشت. بیشتر بازیکنان از جام ملتهای چین دور یکدیگر جمع شده بودند و بیشتر بازیکنان از سال ۲۰۰۲ کنار تیم بودند. همان تیمی که با وضعیت خوبی در جام ملتهای آسیا حاضر بود و به خاطر آن اتفاقات نتوانست به فینال جام ملتها صعود کند خودش را برای مسابقههای مقدماتی جام جهانی آماده میکرد. شرایط تیم آنقدر خوب بود که یک بازی قبل از این که به پایان دوره مقدماتی برسیم و بازی با ژاپن را انجام بدهیم تیم به جام جهانی صعود کرده بود. همه انتظار داشتند تیم در جام جهانی نتایج خوبی بگیرد اما واقعا سطح توقعات از تیم ملی بالا رفته بود. خیلیها میگفتند راحت میرویم و در آنجا با پرتغال مساوی میکنیم و مکزیک و آنگولا را شکست میدهیم و به دور بعد صعود میکنیم. در صورتی که همان سال تیم مکزیک تیم سوم یا چهارم ردهبندی فیفا بود. تیم پرتغال هم یکی از بهترین نسلهای خودش را به جام جهانی آورده بود اما ما با وجود تیم خوبی که داشتیم تعداد زیادی از بازیکنانمان مصدوم شده بودند. ما قبل از جام جهانی یک اردوی بسیار خوب در سوییس داشتیم که از آن اردو سه یا چهار نفر بیشتر در جام جهانی فیکس بازی نکردند. علی کریمی مصدوم بود. مهدی مهدوی کیا با درد کمر دست و پنجه نرم میکرد و تعداد دیگری از بازیکنان هم از این نوع مشکلات داشتند. یعنی بیشتر بازیکنانی که آمدند که و در جام جهانی فیکس شدند از آن شرایط آرمانی دور بودند البته مسائل حاشیهای هم وجود داشت و اختلافی که بین سازمان تربیت بدنی وقت و فدراسیون فوتبال ایجاد شده بود تاثیر زیادی روی بازیکنان گذاشته بود. به همین خاطر خیلی از بازیکنان اصلا در زمین بازی نمیکردند و یا من میدیدم به دلیل این که میدانستند به خاطر اختلافات سازمان تربیت بدنی و فدراسیون، آقای دادگان کنار خواهد رفت و در ادامه هم برانکو سرمربی ایران نخواهد بود به همین خاطر علنا به برانکو توهین و بیاحترامی میکردند. این شرایط به وجود آمده بود که باعث شد ما در آن تورنمنت نتایج خوبی نگیریم. تیم ما در بازیها تا دقیقه ۵۰ یا ۶۰ خوب بود اما در ادامه دچار یک افتی شدیم که آن هم به خاطر این بود که اکثر بازیکنانی که فیکس بازی میکردند در اردوی آمادهسازی ما در سوییس نبودند. ما نتوانستیم نتایجی که همه انتظار داشتند را بگیریم در صورتی که واقعا تیم ملی در آن برهه از زمان این پتانسیل را داشت که نتایج خوبی بگیرد.
این که گفته میشد بین بازیکنان دو دستگی ایجاد شده بود را شما تایید میکنید؟
در همه مواقع ۴ یا ۵ بازیکن گاهی با یکدیگر بودند. این را نمیتوانیم بگوییم که باندبازی میکردند. اما اختلاف نظرهایی بین بازیکنان وجود داشت که طبیعتا در هر گروه و تیمی به وجود میآید. اما آن چیزی که احساس کنم که مثلا بازیکنی نخواهد به بازیکن دیگری پاس دهد را من ندیدم .شاید هم واقعا وجود داشته اما من ندیدم.
برانکو از نظر فنی مربی بسیار خوب و بادانشی است اما برخی میگویند از نظر مدیریتی نمیتوانست به خوبی عمل کند و حاشیههای تیم را جمع کند. شما خودتان به بیاحترامی بازیکنان به سرمربی تیم اشاره کردید. نظرتان درباره عملکرد برانکو در جام جهانی چیست؟
قبل از این که برانکو سرمربی تیم ملی شود، به عنوان دستیار فعالیت میکرد و کارهایی با عنوان تمرین دهندگی را در دستور کارش قرار میداد و شخصیت خودش طوری بود که دوست نداشت به کسی بیاحترامی کند و یا کاری انجام دهد که بازیکنان از دستش ناراحت شوند. همیشه سعی میکرد احترام خودش و بازیکنان را نگه دارد. تنها جایی که این گونه حواشی که به آن اشاره کردم به وجود آمد در جام جهانی بود. ما در تورنمنتهای قبلی هیچ وقت چنین مسائلی را در تیم نمیدیدیم. در آن جام جهانی به خاطر همان حرف و حدیثهایی که قبلش به وجود آمد کمی حاشیههای تیم بیشتر شد.
انتقادات در مورد حضور برخی بازیکنان، روی عملکرد تیم تاثیر نمیگذاشت؟ مثلا در مورد خود شما میگفتند شاید گزینه بهتری در آن مقطع وجود داشت که دروازهبان شماره یک ایران شود.
این فشارها و انتقادها روی من هم تاثیر میگذاشت اما این در اختیار من نبود که به تیم ملی دعوت شوم یا خیر.سرمربی از من میخواست برای تیم ملی بازی کنم. من که نمیتوانستم بروم و بگویم من را بازی نده. سرمربی تصمیم میگرفت و من هم تابع تصمیم سرمربی بودم اما واقعا گاهی اوقات برایم جو سنگین میشد و از خودم میپرسیدم چرا باید اینقدر انتقاد نسبت به من وجود داشته باشد.
گاهی مربیان برخی بازیکنان را بازی میدهند و برخیها را بازی نمیدهند. به طور مثال الان محسن مسلمان در پرسپولیس کمتر بازی میکند. قطعا او بازیکن تاثیرگذاری است اما برانکو تصمیم گرفته بازی نکند؛ یا حتی در مورد رامین رضاییان خاطرم هست با برانکو که صحبت میکردند میگفت صادق محرمی بازیکن به مراتب بهتری است. ما از بیرون نشستهایم شاید خیلی در جریان امور قرار نداشته باشیم.
به اختلافات سازمان تربیت بدنی وقت و فدراسیون فوتبال اشاره کردید. خاطرمان هست در آن زمان حتی آقای احمدینژاد، رییس جمهور بودند به تمرین تیم ملی آمدند و یک ضربه پنالتی هم به تو زدند. وقتی او به تمرین تیم ملی آمد آیا باز هم اختلافات میان دو طرف نمایان بود؟
در آن زمان مشکلی وجود نداشت. اختلاف بین سازمان ورزش و فدراسیون فوتبال بر سر بازی پرسپولیس و سپاهان بود. آنها از قبل پیشبینی کرده بودند بازی فینال تک بازی باشد و وقتی پرسپولیس به فینال میرسد، سازمان تربیت بدنی وقت پیشنهاد میدهد بازی رفت و برگشت باشد. مشکل اصلی هم از همین جا شروع شد و فدراسیون میگفت من نمیتوانم مسالهای که از قبل پیشبینی کردهام را یک شبه تغییر دهم. همان اول گفته بودیم تک بازی است. من شنیدم اختلافات از همین جا شروع شد و قبل از آن اصلا اختلافی وجود نداشت.
برانکو ایوانکوویچ مربی توانمندی است. او سبک خاصی در زمینه دروازهبانان دارد به طوری که همیشه یک دروازهبان شماره یک در تیمش دارد و دروازهبان دوم میداند قرار است در این تیم به عنوان دروازهبان دوم فعالیت کند. به نظرت این که دروازهبان شماره یک احساس کند رقیب جدی ندارد، باعث پیشرفتش میشود یا به او ضربه میزند؟ اصلا در دوره خود شما که دروازهبان شماره یک تیم ملی بودید آیا به نظرت دروازهبان بهتر از تو هم وجود داشت؟
در دوره من رحمتی، طالبلو و دروازهبانهای زیاد دیگری بودند. ما در بیشتر اردوها کنار هم بودیم. هیچ وقت این ذهنیت را در خودم ایجاد نکرده بودم که وقتی دروازهبان شماره یک هستم پس نیاز به تلاش و تمرین ندارم. من در آن مقطع رقیبان خوبی را در تیم ملی داشتم اما تصمیم سرمربی بود که بازی کنم. من اگر در آن مقطع برابر ضعیفترین تیمها هم بازی میکردم مطمئنا با همان انگیزه زیاد به میدان میرفتم. من گل بد خوردهام و سوتی هم دادهام اما همیشه در سطح بالایی قرار داشتهام. میخواهم به مطلبی در این باره اشاره کنم. زمانی که ما از جام جهانی برگشتیم آقای دادگان برکنار شده بود. برانکو هم از همان آلمان به کشور خودش رفت و شرایط تیم ملی اصلا مناسب و خوب نبود. در آن مقطع کیومرث هاشمی، سرپرست فدراسیون فوتبال شده بود که آقای قلعهنویی را هم به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب کردند.
در آن مقطع تیم ملی باید برای مسابقههای جام ملتهای آسیا آماده میشد. قلعهنویی ابتدا من را به تیم ملی دعوت نکرده بود و دروازهبان دیگری را دعوت کردند که تست دوپینگش مثبت اعلام شده بود و بعد دوباره به من گفتند که به تیم ملی بیا. در خاطرم هست وقتی به اردوی تیم ملی رفتم، از بس دویدم پاهایم مصدوم شد و نمیتوانستم راه بروم. به همین خاطر چند روزی تمرین نکردم. در آن مقطع خیلیها میگفتند میرزاپور نمیخواهد همراه تیم ملی برود و خودش را به مصدومیت زده است.
در آن مقطع امیر قلعهنویی از من خواست با همین مصدومیت کنار تیم حضور داشته باشم من هم گفتم مشکلی ندارم اگر شما بخواهید میآیم. در ادامه به مسابقههای مقدماتی جام ملتهای آسیا رفتیم که باید در برابر سوریه در تهران بازی میکردیم. قلعهنویی آمد به من گفت تو در لیست ۱۸ نفره تیم من هم نیستی. من هم گفتم ایرادی ندارد همین که عضو تیم ملی باشم برایم بزرگترین افتخار است. هر زمان که خودتان تشخیص دادید من بازی میکنم.در دیدار برابر سوریه با نتیجه یک بر یک بازی به پایان رسید و در ادامه باید برابر کره جنوبی و سوریه قرار میگرفتیم و ۴ امتیاز کسب میکردیم تا به جام ملتهای آسیا میرسیدیم. در ادامه وقتی میخواستیم برای بازی با کره برویم من مصدوم شدم و زانویم دچار ورم شد که امیر قلعهنویی از من خواست هر طور شده برای تیم بازی کنم که همان جا زانوی من را معاینه کردند گفتند چرا رباط پایت پاره شده و تعجب کردند که من با این رباط پاره بازی میکنم. در ادامه برابر کره به تساوی رسیدیم و سوریه را هم شکست دادیم و به جام ملتهای آسیا رفتیم.
به رباط پاره شده پایت اشاره کردی شاید اگر این مصدومیت همراهت نبود، در دیدار برابر مکزیک آن اشتباه را مرتکب نمیشدی.
خیلیها فکر میکنند ضربه پای من مشکل دارد و من اصلا بلد نیستم با پایم خوب کار کنم اما از همان زمان که من وارد فوتبال شدم و ۱۸ یا ۱۹ سالم بود، دیداری برابر سپیدرود انجام دادیم که روی یک صحنه در برخورد با مهاجم حریف من صدای زانویم را شنیدم اما نمیدانستم اصلا رباط صلیبی چیست. وقتی بعد درون دروازه ایستادم متوجه شدم اصلا نمیتوانم روی پایم بایستم. حتی مربی تیم هم آمد گفت چرا درون دروازه قرار نمیگیری؟ در ادامه پیش دکتر رفتم اما آن قدر امکانات مثل امروز نبود که از پایم امآرآی بگیرند. پزشکی پایم را یک ماه در گچ گرفت.
بعد از آن هم نه فیزیوتراپی انجام دادم و نه کاری انجام دادم و آمدم و کارم را انجام دادم. در ادامه فوتبالم وقتی به فولاد اضافه شدم در تمرینها متوجه شدم زانویم درد میکند. دو سه آمپول به پایم زدند که بعدها متوجه شدم نباید این کار را میکردم. با همین زانو پیش رفتم تا این که در نهایت به تیم ملی دعوت شدم. زمانی که در تیم ملی حضور داشتم قبل از بازیهای آسیایی بوسان در یک تمرین زانویم خالی کرد. پزشک تیم ملی که در آن زمان آقای خانلری بود، زانوی من را معاینه کرد و گفت باید ام آرآی بگیرم. وقتی ام آرآی گرفتم به من گفتند رباطت پاره است چگونه با این زانو بازی میکنی. در آن زمان این گونه نبود که من از همه چیز اطلاع داشته باشم.
در آن مقطع به من گفتند اگر قرار باشد عمل کنی ۶ تا ۷ ماه از میادین دور خواهی بود و شاید جایگاهت در تیم ملی را از دست بدهی که به همین خاطر من هم قبول نکردم عمل کنم و گفتم با همین زانو کارم را ادامه میدهم. برانکو هم به من گفت وقتی یک روز به کرواسی رفتیم در آنجا پزشکی وجود دارد که میتواند زانویت را درمان کند. من هم با همان زانو کارم را ادامه دادم اما به خاطر پارگی رباط پایم، شرایطم هیچ وقت خوب نشد. در ادامه دو هفته پیش از این که به جام جهانی برویم دوباره زانوی من خالی کرد و پایم ورم کرد. پس از این که ورم پایم خوابید عضله پایم هم ضعیف شده بود و ما با همین وضعیت به جام جهانی رفتیم. در بازی با مکزیک هم آن شرایط به وجود آمد و من زمانی که خواستم ضربه بزنم ناخودآگاه متوجه شدم که اصلا زانو ندارم و پایم این توان را نداشت که به توپ ضربه خوبی بزند.
کمی هم به عقب بروید. میخواهیم درباره این موضوع صحبت کنید که اصلا از کجا فوتبالتان را شروع کردید و از کجا وارد فوتبال شدید؟
ما در شهرستانی زندگی میکردیم که نامش معمولان بود. در آنجا همراه عموها و داییام میرفتیم فوتبال بازی میکردیم. در آن مقطع من در پست مهاجم بازی میکردم. حتی در مسابقههای آموزشگاهها آقای گل بودم تا اینکه در نهایت تیمی با نام بهزیستی معمولان تشکیل شد و یک روز که ما برای بازی رفته بودیم از من خواستند درون دروازه قرار بگیرم و دیگر از آن وقت به بعد به عنوان دروازهبان فعالیت کردم. پس از آن که به ۱۷ سالگی رسیدم به خرمآباد آمدم که آن جا هم تیمی به اسم خیبر داشتم و زیر نظر سپاه پاسداران به نام فجر خرم آباد فعالیت میکردم.
داییام که در خرم آباد زندگی میکرد از من خواست در تمرینهای فجر خرمآباد حاضر شوم که در آن مقطع در دسته دو بازی میکرد. زمانی که در تمرینهای تیم حاضر شدم متوجه شدم دروازهبان دوم آن تیم میخواهد ازدواج کند و در تمرینها حاضر نبود. پس از اولین تمرینی که انجام دادم مربی تیم از من خواست که قراردادم را امضا کنم و دو روز بعد هم به طور رسمی عضو تیم شدم و به عنوان دروازهبان ذخیره تیم فعالیت میکردم. وقتی هم دروازهبان اصلی تیم مصدوم شد از من به عنوان گلر استفاده کرد و من هم توانستم تواناییهایم را نشان بدهم.
در ادامه مسابقهها را پیگیری کردیم و در نهایت در حالی که میتوانستیم به لیگ یک صعود کنیم تیم بهمن به لیگ یک آمد. پس از آن با وجود این که فجر سپاسی من را میخواست به پرسپولیس رفتم و در زمانی که فنایی تصادف کرده بود و پرسپولیسیها دروازهبان نداشتند من به این تیم ملحق شدم. یک ماه با این تیم تمرین کردم و به من گفتند رضایتنامهات را بگیر و بیا تا قرارداد ببندیم اما باشگاه خیبر به من گفت برای صدور رضایتنامه باید پول بدهم که به خاطر همین صادر نشدن رضایتنامه نتوانستم به پرسپولیس ملحق شوم. در ادامه به چوکای طالش رفتم و پول رضایتنامهام را هم دادند تا به این تیم ملحق شدم. پس از این که چند روزی در تمرینهای تیم حضور داشتم به من گفتند از فولاد خوزستان خواستهاند که در تمرینهایشان حاضر شوم.
در آن مقطع مجید باقرینیا مربی فولاد بود. وقتی در تمرینهای فولاد حاضر شدم از بازی من خوششان آمد و گفتند که قراردادم را با آنها امضا کنم. همان جا قراردادی به من دادند و امضا کردم. پس از این که با فولاد به چالوس رفتیم تا اردویی برگزار کنیم آقای بگوویچ آمدند که با حضور او دو فصل من بازی نکردم تا این که در دیدار برابر پرسپولیس دروازهبان اصلیمان بازی نکرد و من درون دروازه قرار گرفتم. من در آن بازی خیلی خوب بازی کردم و همه از عملکردم راضی بودند. از آنجا به بعد دیگر گلر فیکس فولاد شدم که پس از آن یک بار آقای یاوری از من خیلی تعریف کرد و گفت دروازهبان جدید ظهور کرده است. پس از ۵ تا ۶ بازی زمان جلال طالبی به تیم ملی دعوت شدم.
خیلیها فکر میکنند زمانی بلاژویچ من به تیم ملی دعوت شدم در حالی که جلال طالبی من را به تیم ملی برد. در مقطعی که مسابقههای جام ملتهای لبنان بود احمدرضا عابدزاده و فنایی هم عضو تیم ملی بودند و من هم دروازهبان پنجم بودم. در نهایت هم نام من را خط زدند. پس از این که جلال طالبی برکنار شد و تیم ملی به ایران بازگشت کم کم من هم در تیم ملی فیکس شدم و در بیشتر اردوها بودم تا این که بلاژویچ آمد. در ادامه به اردویی رفتیم و مشکلات میان آقای بلاژویچ و پرویز برومند ایجاد شد و در کل به خاطر همین اتفاق ذهنیت بدی نسبت به برومند داشت. در ادامه وقتی در یک اردو پرویز برومند مصدوم شده بود دیگر او را به تیم ملی دعوت نکرد. من و داود فنایی بودیم که در دیدار برابر بوسنی و هرزگوین او هم مصدوم شد و من دروازهبان تیم ملی شدم. بعد از آن دیگر در بیشتر بازیها به عنوان گلر فیکس بازی میکردم.
در زمان مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ و دیدار ایران برابر بحرین حرف و حدیثهای زیادی به وجود آمد. از بحث خوردن کشک و بادمجان توسط بازیکنان گرفته تا حواشی دیگر. حقایق را خودتان بگویید واقعا چه اتفاقاتی در آن بازی رخ داد؟
زمانی که بازی تیممان در کشور دیگری بود همیشه چند روز جلوتر به آن کشور میرفتیم تا از نظر شرایط آب و هوایی خودمان را تطبیق ببخشیم. برای بازی با بحرین به این کشور سفر کردیم. آنها قبل از این که با ایران بازی کنند با تایلند باید مسابقه میدادند. سه روز قبل از بازی به بحرین رفتیم و با توجه به این که بحرینیها با تایلند بازی داشتند و هوادارانشان مشکلاتی در ورزشگاه ایجاد کرده بودند بازی بحرین مقابل تایلند کنسل شد و به دو روز بعد موکول شد. به خاطر این موضوع بازی ما هم تا سه روز به تعویق افتاد و در روزهایی که در آنجا بودیم بحرینیها حتی زمین تمرین به ما نمیدادند. عربستان شرایطی برایش به وجود آورده بود که هر طور شده بحرین ایران را شکست دهد و عربستان به جام جهانی صعود کند. گاهی اوقات میرفتیم کنار ساحل و زیر نور پروژکتورها تمرین میکردیم و شرایط تمرین مساعد نبود. آقای بلاژویچ عادت خاصی داشتند و زمانی که تیم شام را صرف میکرد از ساعت ۹ تا ۱۲ شب آزاد بود و گاهی اوقات بازیکنان به بیرون میرفتند و دیر میآمدند.
یعنی شاید بازیکنان گاهی بیشتر از ساعت ۱۲ بیرون از هتل میماندند؟
این که بازیکنان دیر میآمدند را نمیدیدم اما گاهی شرایطی پیش میآمد که شاید خیلی از بچهها ۱۲ شب هم به هتل بازنمیگشتند. من خودم این مسائل را ندیدم اما این چیزها را واقعا شنیدهام. آن تیم واقعا شرایط خوبی نداشت. شبی هم که ما به دعوت سفارت مهمان بودیم، همه نوع غذایی برایمان سرو شده بود و خیلی از بازیکنان کشک و بادمجان خوردند. ولی باز هم میگویم آن تیم برای بازی مقابل بحرین آمادگی لازم را نداشت. از طرف دیگر یحیی گلمحمدی هم مصدوم بود و ما را همراهی نمیکرد. حتی بحرینیها جو سنگینی را هم در ورزشگاه ایجاد کرده بودند به طوری که با بلندگوهایی به زبان فارسی به بازیکنان فحاشی میکردند.
در ادامه هم که به ایرلند برخوردید و آن مسائل اتفاق افتاد و رحمان رضایی هم یک پنالتی به حریف داد. رضایی را به خاطر این پنالتی سرزنش نکردند؟
نه کسی حرفی نزد. چون ما در بازی رفت واقعا عملکرد خوبی داشتیم و همه میگفتیم در بازی برگشت ایرلند را شکست میدهیم همین اتفاق هم افتاد اما آن پیروزی برای صعود کافی نبود.
تو هم با بلاژویچ کار کردی و هم در دوره برانکو دروازهبان ایران بودی. به نظرت اگر بلاژویچ میماند برای جام جهانی ۲۰۰۶ بهتر نبود و یا فکر میکنی برانکو بهتر بود؟
بلاژویچ مربی باتجربهای است و موفقیتهای زیادی به دست آورده و نمیشود گفت همه موفقیتها را شانسی به دست آورده است. او خیلی هم خوب در تیم ملی کار میکرد و من نمیدانم چرا به یکباره تصمیم گرفتند بلاژویچ را کنار بگذارند. البته آن سیاستها جواب هم داد و این گونه نبود بلاژویچ از تیم ملی برود و تیم ضربه بخورد. ما پس از بلاژویچ با برانکو در جام ملتهای آسیا سوم شدیم و به جام جهانی هم صعود کردیم. این که ما توانستیم یک بازی مانده به پایان مقدماتی جام جهانی به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کنیم نشان داد که فدراسیون تصمیم بدی نگرفته است.
درباره جام ملتهای ۲۰۰۴ چین هم صحبت کن. هرچه در توان داشتید گذاشتی اما تیم نتوانست به فینال برسد.
در آن سال واقعا تیم خوبی داشتیم و بازیهای خوبی هم انجام دادیم.ژاپن در گروه ما اول شد و ما تیم دوم گروه بودیم و به همین خاطر باید به شهری میرفتیم که تیم اول گروه دیگری از ما میزبانی میکرد. پرواز کردیم و به شهری که کره جنوبی در آن اسکان دارد برسیم اما به خاطر شرایط جوی پرواز انجام نمیشد. یعنی از ساعت ۶ عصر تا حدود ۶ صبح در فرودگاه معطل بودیم. یعنی آن شب را کلا در فرودگاه خوابیدیم. یک بازیکن آواز میخواند و یکی حرف میزد تا زمان بگذرد. خاطرم هست آقای دادگان یک مسیر بسیار کوتاه را هزار بار پیاده قدم زد. خدا را شکر رفتیم و مقابل کره جنوبی بازی خوبی انجام دادیم. در بازی با چین هم اتفاقات زیادی رخ داد و به طور مثال یک خطا داور روی علی کریمی نگرفت. بعد هم که بازی یک بر یک تمام شد و به پنالتی کشیده شد.
یحیی گلمحمدی آن پنالتی چیپ را زد آن در حالی بود که برخی میگفتند مثلا علی کریمی خودش پنالتی نزده است. آیا این موضوع را تایید میکنید؟
من این را نمیدانم چرا کریمی پنالتی نزد. البته ایمان مبعلی هم که پنالتی زد واقعا ضربه پای خوبی داشت و همیشه در تمرینها پنالتی زن خوبی بود. یحیی گلمحمدی هم که واقعا دوست داشت گل بزند و این گونه نبود که توپ به گل تبدیل نشود. بیشتر اوقات من با یحیی گلمحمدی هماتاق بودم. بعد از آن اتفاق تا دو روز گلمحمدی اصلا صحبت نمیکرد. اگر ما بازی با چین را میبردیم شک نکنید که قهرمان میشدیم.
به نکتهای در مورد بلاژویچ اشاره کردی مبنی بر این که بازیکنان را پس از صرف شام آزاد میگذاشت. این اتفاق درباره شب بازیها هم صدق میکرد؟
بله. ما شب بازی هم آزاد بودیم. برای من هم تعجبآور بود. حتی یک بار با عربستان بازی داشتیم و شب بازی به ما گفتند ۸ تا ۱۲ شب آزادید.
میخواهیم درباره بحث مدیریت مربیان هم صحبت کنیم. این که حالا بلاژویچ و برانکو هر کدام شیوههای خاص خود را داشتند و این که بحث مدیریت چقدر در موفقیت هر تیم تاثیر دارد بحث دیگری است. به نظر شما بحث مدیریت در میان مربیان چقدر روی موفقیت آنها تاثیر دارد؟
شما شاید یک تیم بسیار خوب داشته باشید که بهترین بازیکنان را در اختیار داشته باشد اما اگر مربی نتواند بازیکن را مدیریت کند و تیمش را به خوبی مدیریت کند، نتیجه نخواهد گرفت. الان میبینیم آقای شفر به استقلال آمده و با این تیم نتیجه میگیرد چرا که او توانسته خودش را به بازیکنان دیکته کند. همین که مربی خودش را به بازیکنان ثابت کند، باعث میشود بازیکن هم با تمام وجود برای مربی بازی کند.
یعنی یک ترسی میان بازیکنان از سرمربی وجود داشته باشد؟
نمیشود بگوییم ترس اما من میگویم باید میان مربی و بازیکن احترام وجود داشته باشد. چرا خیلیها نمیتوانند مربی بزرگی شوند. یکی از دلایل عمدهاش همین بحث مدیریت است. باید بلد باشی بازیکن را مدیریت کنی. خصوصا اگر بازیکن ایرانی مدیریت نشود شاید از نظر فنی و تکنیکی در سطح خوبی باشد اما نمیتواند تواناییهای خود را نشان دهد.
شما خودتان به جام جهانی ۲۰۰۶ اشاره کردید و این که برخی بازیکنان حتی به برانکو سلام نمیکردند و یا میدیدید علی کریمی زیر ساک پزشک تیم لگد زد. این اتفاقات حاشیهای چقدر در نتایج تیم ملی تاثیر گذاشت؟
درست زمانی که علیآبادی مصاحبه کرد و گفت همه را برکنار میکنم آن تیم که به جام جهانی ۲۰۰۶ رفت دیگر تیم نبود و هیچ کس کارش را درست انجام نمیداد. از برانکو هم واقعا کاری برنمیآمد. برانکو این گونه نبود که تیمش را نتواند مدیریت کند بلکه به خاطر حواشی موجود دیگر بازیکنان از مربی حساب نمیبردند. الان میبینیم در تیم ملی کیروش یک مدیریت منسجم دارد. گاهی تعویضهایی میکند که شاید مورد انتقاد برخی قرار گیرد اما وقتی بازیکن به زمین مسابقه میآید میبینیم چقدر تاثیرگذار است. تیمش در قالب تاکتیک به حدی پیش برده که هر لحظه بخواهد از بازیکنی استفاده کند و یا استفاده نکند تاکتیک تیمش برهم نمیریزد.
این اتفاقی نیست بلکه نشان دهنده برنامهریزی و تلاش سرمربی تیم ملی است. به نظر من کیروش جذبه و آن اتوریته مربیگری را دارد. از مربیان ایرانی هم شخصی مثل علی دایی این اتوریته را دارد. بازیکنان واقعا برایش جان میدهند. دایی با مدیریت و مسائل فنی برای تیمش در نظر میگیرد توانسته تا به حال نتایج خیلی خوبی در لیگ ایران بگیرد. سایپا فصل قبل از نظر مالی شرایط خوبی نداشت اما کم کم آمدند و در انتهای فصل چهارم شدند. به طور مثال من بگوویچ را خیلی دوست دارم اما او از نظر مدیریتی نمیتواند مربی موفقی در فوتبال باشد.
قبل از جام جهانی ۲۰۰۶ انتقادات نسبت به شخص شما زیاد بود. خیلیها میگفتند چرا باید میرزاپور دروازهبان اول ایران باشد؟
بله. انتقادات زیاد بود و واقعا اشکم را درآوردند. خاطرم هست زمانی که احمدی نژاد به تمرین تیم ملی آمده بود پس از این که خواستیم به رختکن برویم هواداری روی سکوها ایستاده بود و به تنهایی به من فحاشی میکرد. همیشه در استادیومها عدهای بودند که دوست نداشتند من دروازهبان تیم ملی باشم. شاید در استادیوم دهها هزار نفر باشند در میان آنها هزار نفر به من توهین کنند اما وقتی در یک استادیوم خالی یک نفر شروع به فحاشی کردن میکند قاعدتا من هم پاسخش را میدهم. پس از این اتفاق آقای احمدی نژاد گفتند میرزاپور آمده و من را زده است! بعد هم من گفتم رسانهها آنقدر از من انتقاد کردهاند که اشکم درآمده است که به من گفتند ایرادی ندارد رسانهها کارشان همین است.
اگر بپذیریم علیرضا بیرانوند در حال حاضر گلر اول تیم ملی و ا نتخاب کیروش برای جام جهانی خواهد بود در حال حاضر باز هم شرایطی که برای تو رخ داد برای بیرانوند رخ میدهد یعنی انتقادات نسبت به بیرانوند بسیار زیاد شده است. میخواهیم بدانیم چقدر این انتقادات را منطقی میدانید؟
انتقاد خوب است اما انتقاد باید سازنده باشد نه این که به صورت غلط مطرح شود. من آدمی نبودم که بگویم چون بهترینم کسی نباید از من انتقاد کند. مثلا دورهای که من بازی میکردم وقتی یک بازی بد بودم روزنامهها علیه من مطلب مینوشتند اما فردای آن روز که عملکرد خوبی داشتم نمیگفتند که عملکرد خوبی داشتم. من میگویم نباید فقط نقاط ضعف یک نفر را در نظر بگیریم.
این اتفاق نشان میدهد گاهی برخی رسانهها دنبال ضعف یک نفر هستند تا انتقاد کنند. به راستی انتقادی که سازنده باشد را چرا نباید قبول کنیم؟ الان هم که اگر انتقاد میشود اگر واقعا بحث تخریب مطرح نشود و واقعا انتقادات دلسوزانه و سازنده باشد دروازهبانان تیم ملی هم قبول میکنند و میپذیرند اما اگر آنها احساس کنند یک گروه و یک جناحی میخواهند یک نفر باشد و یک نفر دیگر از تیم ملی کنار برود، قاعدتا روی عملکردشان در تیم ملی تاثیر میگذارد و ذهن بازیکن را خراب میکند.
گاهی برخی دروازهبانان گلهای بدی میخورند که همین موضوع انتقادات شدیدی را به سمت آنها روانه میکنند به طوری که برخی مثلا میگویند فلان دروازهبان در حد تیم ملی نیست. این گونه انتقادات چقدر روی عملکرد آنها تاثیر میگذارد؟
کسانی که به تیم ملی ملحق میشوند مطمئن باشید باکیفیتترین دروازهبانان ایران هستند. این گونه نیست که یک نفر به راحتی به تیم ملی ملحق شود و کیفیت خوبی نداشته باشد. این که یک دروازهبان به تیم ملی دعوت میشود مطمئن باشید اتفاقی نیست و بر اساس تواناییهایش است. مطمئن باشید هر سرمربی بهترین نفرات را انتخاب میکند چرا که اگر تیم نتیجه نگیرد اولین نفر همان سرمربی تحت فشار قرار خواهد گرفت.
در مورد بیرانوند و حسینی هم باید بگویم هر دو دروازهبانان بسیار خوبی هستند و مثل همه دروازهبانها گلهای بد هم خوردهاند و این طبیعی است. این گونه نباید باشد که یک دروازهبان را به خاطر یک گل بد نابود کنیم. درست است که یک دروازهبان گاهی یک گل بد دریافت میکند اما در بازیهای بعدی قطعا جبران خواهد کرد. بزرگترین دروازهبانهای دنیا هم چنین اتفاقاتی برایشان رخ میدهد.
دروازهبانان تیم ملی را در حال حاضر چطور ارزیابی میکنید؟ البته در بین دروازهبانها شانس بیرانوند برای حضور در درون دروازه در جام جهانی بیشتر از دیگران است.
بیرانوند در سالهایی که در تیم ملی حضور داشته نشان داده دروازهبان باکیفیتی است. حالا شاید برخی میگویند توپ زیاد روی دروازهاش نمیآید اما این که تیم ملی کم گل خورده قطعا یکی از عناصرش علیرضا بیرانوند بوده است.در چند سال اخیر هم که بازی کرده با بازیکنان تیم هماهنگ شده است. بازی کردن در تیم ملی و با باشگاه بسیار متفاوت است. شاید شما در باشگاه عملکردی داشته باشید اما نتوانید همان عملکرد را در تیم ملی ارائه دهید. به نظر من بیرانوند دروازهبان قابل اعتمادی برای ایران است. البته سایر دروازهبانها هم واقعا شرایط خیلی خوبی دارند و شاید اختلافشان فقط چند درصد باشد و این گونه نیست که یک دروازهبان ۱۰۰ باشد و بقیه ۳۰ یا ۴۰.
سیستم دروازهبانان تیم ملی تقریبا شبیه یکدیگر است چرا که آموزشهای همه مثل هم بوده است و در ایران این گونه نیست که یک دروازهبان بیاید و اصول حرفهای را از پایه آموزش ببیند. آن زمان که من به تیم ملی آمدم و انتقادات زیادی به من میشد. من نه در رده جوانان و نه در رده نوجوانان برای تیم ملی بازی نکرده بود. من در لیگ دو بازی کرده بودم و آموزش حرفهیی ندیده بودم. بعد از دو سال که به فولاد رفتم در آن جا یک مربی خارجی آمد و تازه به من تکنیک توپ مهار کردن را آموزش میداد. واقعا یکی از مشکلات فوتبال ایران همین است.
در اروپا استعدادیابها میروند بازیکن ۱۰-۹ ساله را میآورند و اصولی به او فوتبال آموزش میدهند. به بازیکنان ۱۰-۹ ساله تکنیک میآموزند و کم کم که بزرگ شد به او تاکتیک را یاد میدهند و بازیکن زمانی که به سن ۱۸ تا ۱۹ سالگی رسید همه چیز را میداند. بروید ببینید علی دایی چند سالگی فوتبالیست شد و به فوتبال ایران معرفی شد.
تو دروازهبانی بودی که نه برای استقلال و نه برای پرسپولیس بازی نکردی. حسرت نداری که در یکی از این دو تیم حضور نداشتی؟
همیشه گفتهام که فوتبالم را مدیون فولادم اما پس از جام جهانی ۲۰۰۶ به استیل آذین رفتم. آن زمان هم از پرسپولیس و هم استقلال پیشنهاد داشتم. باید همان موقع به یکی از این دو باشگاه میرفتم.
خب چرا به یکی از این دو باشگاه نرفتی؟
خب در آن زمان انتخاب من باشگاه سایپا بود و به این تیم ملحق شدم. یکی از دلایلش هم همین مسائل حاشیهای بود. واقعا اشتباه کردم که در آن زمان با وجود این که پیشنهاد جدی از پرسپولیس داشتم و آقای کاشانی با من تماس گرفته بودند به پرسپولیس نرفتم.
خیلیها میگویند عملکرد خوب علیرضا بیرانوند در تیم ملی به خاطر مدافعان خوبی بوده که در تیم ملی داشته است. به راستی نقش مدافعان در گل نخوردن یک تیم چقدر است؟
دفاع فقط مربوط به خط دفاعی یک تیم نمیشود. تیم ملی تاکتیکی دارد که از نظر دفاعی بسیار خوب عمل میکند.تیم ملی به طور کامل از نظر دفاعی خوب کار میکند و این گونه نیست که فقط خط دفاع خوب کار کرده باشد. زمانی که دفاع شما خوب کار کند، خب دروازهبان هم خیالش راحتتر است و با اطمینان کار میکند. اگر هم دروازهبان عملکرد خوبی داشته باشد و دروازهبان خوبی باشد خیال مدافعان هم راحت است. اینها همه کنار هم میتوانند یک تیم خوب را بسازند. تیم ملی و همین طور تیم پرسپولیس در کار دفاعی بسیار خوب کار میکنند. پرسپولیس قبل از این که قهرمانیاش مسجل شود به هیچ تیمی حتی فرصت گلزنی نمیداد.
این حاصل زحمات خط دفاعی تیم و برانکو بود. بیرانوند واقعا عملکرد خوبی دارد و الان میبینیم روی خیلی از خروجها موفق عمل میکند. این که میگویند به خاطر خط دفاع یک تیم گل نمیخورد و دروازهبان هیچ نقشی ندارد را قبول ندارم. خب مدافعان وقتی اشتباهی کنند پشت سرشان کسی است که میتواند این اشتباه را پوشش دهد.
خیلیها میگفتند شما روی خروجهایتان مشکل داشتید، دلیل این مشکل چه بود؟
من همیشه دروازهبانی بودم که روی خروجها عملکرد موفقی داشتم و همه این را میدانند. خیلیها به من میگفتند تو دروازهبانی بودی که توپ را در بالاترین نقطه مهار میکردی. هیچ کس هم این مساله را به من نگفته بود و این موضوع کاملا ذاتی بود.
البته شما دروازهبان پنالتیگیر خوبی هم نبودید. حتی آقای احمدینژاد هم به شما پنالتی زد و توپشان به گل تبدیل شد.
پنالتی همیشه ۵۰-۵۰ است. خیلی از بازیها بوده که من پنالتیها را مهار کردهام.
گلی که از احمدینژاد خوردید را عمدا خوردید؟
نه واقعا عمدا نخوردم. واقعا فکر نمیکردم که ضربه پای او اینقدر محکم باشد. خیلیها میگفتند الکی و عمدا این گل را خوردم که این گونه نبوده است.
فکر میکنید چرا بیشتر دروازهبانان ایرانی روی خروجها اشتباه میکنند؟
اگر بخواهیم فوتبال الان را با فوتبال گذشته مقایسه کنیم همه چیز متفاوت است. کیفیت سانترها و ارسال توپها روی دروازه بسیار بالاتر رفته است. الان توپ را طوری روی دروازه ارسال میکنند که با یک اشتباه دروازهبان به گل تبدیل میشود. اما سالهای قبل میدیدیم توپ را وقتی روی دروازه ارسال میکردند توپ ۲ ساعت روی هوا بود. الان واقعا سخت شده است. الان شرایط به گونهای شده که خیلی از دروازهبانهای خوب دنیا کمتر از دروازه خارج میشوند چون کیفیت سانترها بالاست. در فوتبال ما هم تقریبا همین گونه است.
برای تیم ملی در جام جهانی چه نتیجهای را پیشبینی میکنید؟
گروه ما هم سخت و هم جذاب است. خیلی از فوتبال دوستان دوست دارند تیم ملی ایران برابر تیمهای خوب دنیا بازی کنند و خیلیها هم میگفتند بهتر بود در گروه آسانتری قرار میگرفتیم. به هر حال تیمهایی که به جام جهانی میآیند واقعا تیمهای خوبی هستند. مراکش نشان داده تیم بسیار قدرتمندی است و نباید خیلیها فکر کنند مقابل تیم سادهای قرار است بازی کنیم. اما در مورد پرتغال باید بگویم این تیم که الان دارند از تیمی که در ۲۰۰۶ برابر ایران قرار گرفت خیلی ضعیفتر شده است. آن سال رونالدو، دکو و فیگو را داشتند. درست است که آنها قهرمان جام ملتهای اروپا شدند اما واقعا فوتبال باکیفیتی ارائه نمیدهند.
قبول دارید کریستیانو رونالدو سال ۲۰۰۶ با کریستیانو رونالدو سال ۲۰۱۸ هم متفاوت است. یعنی الان دیگر رونالدو ستاره فوتبال دنیاست؟
آن زمان اوایل جوانیاش بود و الان یکی از ستارههای فوتبال دنیاست. بله این موضوع را قبول دارم.
برخی میگویند با توجه به شناخت کیروش از تیم ملی پرتغال دارد شاید به راحتی مقابل این تیم شکست نخوریم.
من هم با این نظر موافقم ما مقابل پرتغال راحت نمیبازیم. ما جلوی آرژانتین هم عملکرد خیلی خوبی داشتیم و روی مهارت مسی گل خوردیم. فکر نمیکنم پرتغال قویتر از آرژانتین باشد.
فکر میکنید چند امتیاز در جام جهانی کسب کنید؟
فکر میکنم شاید سه امتیاز بگیریم.
بهترین مربی که با او کار کردید چه کسی بود؟
نمیشود اسم ببرم چون واقعا هر مربی چیز جدیدی به آدم یاد میدهد. همهشان را دوست دارم و واقعا برایم زحمت کشیدند. مجید باقرینیا، بگوویچ، بلاژوویچ، برانکو و خیلیهای دیگر واقعا برایم زحمت کشیدند.
از بین مدافعان کدام مدافع را قبول داشتی و هر وقت بازی میکرد خیالت راحت بود؟
یحیی گلمحمدی زمانی که بازی میکرد واقعا عالی بود. زمانی که جلوی من بازی میکرد این احساس را داشتم که مقابلم بازیکنی باهوش قرار گرفته است. او یک خونسردی خاصی داشت.
اگر بخواهی یک دروازهبان را نام ببری که بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران است کدام دروازهبان را نام میبری؟
من از زمان عابدزاده را در خاطر دارم و متاسفانه بازیهای آقای حجازی و خیلیهای دیگر را ندیدهام. واقعا نمیشود به این سوال خیلی درست جواب داد.
در تیم ملی اسپانیا دخئا دروازهبان اول است. در این دروازهبان آیا نقطه ضعفی دیدهای؟
کشورهای اروپایی کم دروازهبان خارجی جذب میکنند چون واقعا دروازهبانان خوبی دارند چون برنامهریزیهای درستی دارند و از پایه روی بازیکنان کار میکنند. گلری مثل دخئا واقعا همه چیز را بلد است. خیلی کم میشود از این دروازهبانان نقطه ضعف پیدا کرد. البته این گونه هم نیست که اینها اصلا گل نمیخورند و اشتباه نمیکنند.
گفتوگو از محمدعلی ایزدی - مهدی روزخوش
- 14
- 1