به گزارش قانون، در نگاه کلی مشخص میشود که فوتبال کشور ما نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ افت کرده است. متاسفانه درساختار فوتبال ما و در بحث آکادمی، آن وجدان پاک و سالمی که باید بالای سر پایهها باشد، نیست. اگر زمانی بازیکنان جوان برای تست دادن به باشگاههایی مانند بانک ملی و شاهین میرفتند، فقط به واسطه استعدادشان انتخاب میشدند اما در حال حاضر پول و رابطه حرف اصلی را میزند.
اصالت فوتبال از بین رفته است
ميشود به جرات گفت كه میتوانیم چندین تیم بهتر، از این تیمملی که به جام جهانی رفت در کشورمان پیدا کنیم. متاسفانه افرادی وارد فوتبال ما شده اند که فوتبال را بلد نیستند و از شانس این افراد در آسیا نتایجی به دست آمد که باعث شد خودشان و حامیانشان تصور کنند واقعا نتایج قابل قبولی گرفتهاند.
متاسفانه سرمان را مانند کبک در برف کردهایم و این حقیقت را که فوتبال ما افت کرده نمی بینیم. الان در باشگاه ارامنه نیز بازیکن زیاد است اما خود باشگاه نمیخواهد هزینه کند. به دنبال این است که آن چیزی که خودش میخواهد را به دست آورد اما در اصل فوتبال این نیست.
ورزشی است که کوچک و بزرگ، فقیر و پولدار در آن جا دارند. در فوتبال ما سلیقهها حاکم شدهاند و اصالت و ذات این ورزش از بین رفته است. این اشکال کلی در همه جا هست و در فوتبال ارامنه نیز وجود دارد.
آرارات اهميتي ندارد
ما زمینی داشتیم به نام زمین رافی که شاید ۴۰ سال بازیکنان خوب و درجه یک به فوتبال ایران معرفی کرد.
زمانی بازیکنانی مانند آندرانیک اسکندرانیان، علی پروین، حسن روشن و بسیاری از بزرگان فوتبال ما در این زمین بازی کردند و در فوتبال ایران درخشیدند اما اکنون نه بازی در آن برگزار میشود و نه انگیزه ای برای برگزاری مسابقه در آن هست. در آن زمان بازیکنان ارامنه آرزو داشند در تیم آرارات بازی کنند و اين برایشان هدف بزرگی بود. جوانان ارمنی این تصور را داشتند که اگر در تیم آرارات بازی کنند، قهرمان ملی هستند اما الان این انگیزه و اشتیاق دیگر بین آنها وجود ندارد؛ چراکه برای خود باشگاه آرارات دیگر اهمیتی ندارد در آن سطح بالا فعالیت کند یا خیر. به همین دلیل طبیعی است که شما اثری از ارامنه در فوتبال ایران نبینید.
استخوان بندیها بومی نیست
استقلال و پرسپولیس نیز که زمانی از بازیکنان ارمنی به خوبی استفاده میکردند، شاکله و استخوانبندیشان از بازیکنان تهرانی بود اما اکنون شاکله این تیم ها از بازیکنان شهرستانی تشکیل میشود. منظورم تفکیک استانها نیست و نمیخواهم بگویم بازیکنان تهرانی بهتر هستند یا بازیکنان شهرستانی خوب نیستند.
قصدم این است که در مورد عِرق بازیکنان به شهر و زادگاه خودشان صحبت کنم. پایتختی که حدود ۱۸میلیون جمعیت دارد، چرا باید فوتبالیستهایش شهرستانی باشند؟ افرادی که نگاه فنی دارند، متوجه هستند که این دو تیم ضعیف شدهاند و فقط از لحاظ شعاری قدرت گرفتهاند.
اینکه به عنوان مثال بازیکن مازنی به تهران بیاید و بازیکن تهرانی به تبریز برود یا بازیکن اهوازی به اصفهان برود، باعث میشود كسي مانند گذشته به تیمش تعصب نداشته و در خیلی موارد بیتفاوت باشد.
مرگ فوتبال در استانها
شاید الان اگر بازیکنی درون ترکیب اصلی قرار نگیرد، برایش مهم نباشد. میگوید پولم را میگیرم و اسمم در تیم هست اما قدیم بازیکنی که به ترکیب اصلی نمیرسید در تمرینات از بازیکنان اصلی بیشتر انگیزه داشت.
همین مساله در مورد بازیکنان ردههای پایینتر تهران نیز وجود داشت. آنها تلاش میکردند تا به تیمهای بانک ملی و آرارات یا در عالیترین سطح ممکن به پاس، استقلال و پرسپولیس برسند. در شهرستانها نیز همین حالت بود و به همین دلیل تعصب تیمی در همه جای ایران وجود داشت. چه در مازندران، چه در تبریز، چه در خوزستان و دیگر شهرها و استان های کشور. در حال حاضر آن هدف را از جوانان فوتبالیست گرفتهایم و فقط یک دکور به آنها نشان میدهیم.
بومیسازی موضوعی است که آن را فراموش کردهایم و از همین نقطه فوتبال ما دچار افت و ضرر شده است. چه اشکالی داشت كه بازیکنانی مانند محسن بنگر، سیدجلال حسینی و امید ابراهیمی با پیراهن شهرخودشان در لیگ برتر بازی میکردند تا فوتبال مازندران یکی از قطبهای فوتبال ایران باقی می ماند. این مساله بدون شک باعث پیشرفت بهتر و با کیفیت تر فوتبال مازندران نیز میشد. جالب است که خود تیم نساجی مجبور میشود از بازیکنان شهرهای دیگر استفاده کند تا در لیگ برتر حاضر باشد! به همین دليل است که میگویم افرادی در فوتبال مسئولیت دارند که فوتبال را نمیداننند.
آنها خودشان بازیکنان را بین شهرها جا به جا میکنند و نتیجه این کار را اکنون می بینیم که هیچ شهر و استانی در فوتبال قدرت ندارد و تنها استقلال و پرسپولیس هستند که دیده میشوند در صورتیکه این دو تیم نیز مانند گذشته نیستند و تنها یک ویترین هستند که بگوییم ما نیز فوتبال داریم! بیتوجهی به بومیسازی در فوتبال باعث شده ما اکنون به عنوان مثال اثری از استقلال اهواز که پرچمدار فوتبال جنوب بود، نبینیم. یا درمورد شهر تبریز دیگر اثری از آن ماشینسازی و تراکتورسازی دیده نمیشود.
ضربهای که به فوتبال ملی خورد
زمانی برایمان عجیب بود که کشورهای همسایه ما مانند قطر بازیکنان خارجی را تبعه کشورشان میکنند تا در تیم ملیشان از آن ها استفاده کنند اما اکنون شاهد این وضعیت در تیمملی خودمان نیز هستیم. نمیخواهم لیاقت بازیکنان تیم ملی را زیر سوال ببرم اما شما ببینید مگر می شود ما در کشور ۸۰میلیونی بازیکن نداشته باشیم که مجبور شویم برای داشن یک تیم ملی قوی، به سراغ بازیکنانی برویم که در گوشه و کنار اروپا بازی میکنند؟!
شایدگفته شود در فوتبال حرفهای این حرفها جایی ندارد اما شما فوتبال باسک یا کاتالان را ببینید، تیمملی انگلیس را ببینید که تمام بازیکنانش در لیگ برتر بازی می کنند با اینکه در لیگ برتر انگلیس تنوع خیلی زیادی از بازیکنان غیربومی وجود دارد و زمینه پیشرفت برای بازیکنان بومی این کشور بسیار سخت میشود. نباید فقط ادای فوتبال حرفه ای را در بیاوریم. فوتبال ارامنه نیز مانند بقیه دچار همین بیتوجهی به بومی سازی شد.
رغبتی برای تیمداری نیست
مساله بعدی اين است كه بیرغبتی برای تیمداری در تمام سطوح فوتبال کشوروجود دارد و طبیعی است که فوتبال ارامنه نیز از این قاعده مستثنا نباشد. کسی علاقهای ندارد برای فوتبال ارامنه هزینه و سرمایه گذاری کند. ضعف مدیریتی باعث شده الان یک جوان ارمنی انگیزه و اشتیاقی برای آندو شدن یا بزیک شدن نداشته باشد. فقط دوست دارند در یک سطح متوسط تیمداری کنند و برای همین است که شما می بینید اثری از تیم آرارات وجود ندارد. درکل باید بگویم فوتبال ارامنه، مقیاس کوچکتر و ماکتی از ساختار فوتبال ایران است که نشان میدهد بیتوجهی به زیرساختها چه سرانجامی خواهد داشت.
ژورس قازاريان
- 9
- 4