بخش دوم از مصاحبه محمد دادکان، رازهای جدیدی را برملا میکند؛ جایی که او درباره ماجراهای وزارت ورزش در سالهای اخیر حرف میزند و البته از دلایل حضور گودرزی روی صندلی وزیر میگوید. دادکان سری هم به داستان جدایی عادل فردوسیپور از برنامه نود میزند و خاطرهای جالب نقل میکند؛ خاطرهای که مثل یک راز تا همین امروز در سینه او بود و البته در گفتوگو با ایران ورزشی برای نخستینبار مطرح کرد. ماجرای نظرسنجی برنامه نود و تعداد پیامکهایی که مردم در حمایت از محمد دادکان فرستاده بودند، گویا عدد واقعیاش اعلام نشده و مسئولان صدا و سیما در این زمینه عادل را تحت فشار قرار داده بودند.
دوباره این بحث مطرح شده که پرسپولیس و استقلال باید ساختمانهای خود را تحویل بدهند.
آن بحث که منتفی شد اما من دو ساختمان را ۹۹ ساله به این دو باشگاه اجاره دادهام. هر کس که میگوید آنها باید ساختمانها را پس بدهند فقط دنبال سرگرمی مردم است. بالاخره باید اخباری منتشر کنند که اهالی فوتبال سرگرم شوند و مشکلات را از یاد ببرند. شما ببینید استقلال چه مسیری را میرفت و پرسپولیس چه مسیری. وزارت ورزش دخالت کرد، مربیان را تغییر داد و مدیران را هم همینطور. برای مردم چه درست کرد؟ حرف درست کرد.
هر روز مردم مینشینند و میگویند دیدی برانکو رفت، دیدی شفر رفت. بالاخره باید سرگرم شوند دیگر. مهم این نیست که پرسپولیس و استقلال چه جایگاهی پیدا میکنند، در دنیا مجامع رأی میدهند و هیأتمدیره مدیرعامل را انتخاب میکند. در ایران اما وزیر، مدیر را انتخاب میکند و بعد مدیرعامل به ملاقات اعضای هیأتمدیره میرود. هیأتمدیره مینشیند و یکهو میبیند یکی داخل میآید و میگوید من مدیرعامل جدید هستم. به مشکل بخورند میگویند ما نبودیم، به پیروزی برسند میگویند ما بودیم.
امیر عابدینی در مصاحبهای مدعی شد که هیاتمدیره پرسپولیس انصاریفرد را انتخاب نکرده و دو عضو با حضور این مدیرعامل مخالف بودهاند. جالب اینکه شما هم چنین نظری دارید.
من به بد و خوب انصاریفرد کاری ندارم. هیأتمدیره میدانست که قرار است انصاریفرد مدیرعامل شود؟ یک کلام، کار وزارت، نظارت است. میتوانست به باشگاه پرسپولیس بگوید برانکو را با این راهکار نگه دارید. شفر را به تمرین استقلال راه نمیدهند و دنیا علیه ما مینویسند. ببینید مردم چه میگویند. آنها میگفتند شفر را حفظ کنید، چرا نکردید؟ صدای مردم را بشنوید.
اما بپذیرید که همه طرفداران فوتبال کارشناس نیستند که مسئولان به حرف آنها گوش داده و اجراییاش کنند.
من نمیگویم اجرایش کنند، میگویم صدای مردم را بشنوند. میتوانیم آن صدا را با نظرات ۱۰ کارشناس کنار هم بگذاریم و به جمعبندی برسیم. شما ببینید رویانیان وقتی مدیرعامل شد، من چه حرفی زدم. او پیش من آمد و گفت مرا به عنوان مدیرعامل انتخاب کردهاند. گفت آمدم احترام بگذارم و از شما رخصت بگیرم. من هم او را در تلویزیون دیده بودم اما از نزدیک نمیشناختم. گفتم آقای رویانیان من به شما یک چیز میگویم، در پرسپولیس هم آبرویت را میگذاری و هم آرزویت.
در پایان مدیرعاملیاش مصاحبه کرد و گفت آقای دادکان این روزها را پیشبینی کرد که هم آبرویم را میگذارم و هم آرزویم. هر مدیری که نمیتواند در ورزش موفق باشد. شما باید بینش ورزشی داشته باشید و طرز برخورد با ورزشکار را بشناسی. اینکه یک نفر استاندار یا شهردار باشد که نمیتواند در ورزش مدیریت کند. اینها را که میگویم خودستایی از خودم نیست. اینها را باید بشناسی تا به محیط ورزش بروی. شما فکر میکنید چرا آقای گودرزی را چند سال قبل به عنوان وزیر انتخاب کردند؟
چرا؟
ایشان از یک نهاد خاص حمایت میشد و البته دولت هم از روز اول میخواست مسعود سلطانیفر وزیر ورزش باشد. وقتی دیدند رأی اعتماد نمیگیرد، گودرزی را آوردند تا هر وقت گفتند استعفا بدهد و برود. بلافاصله بعد از پایان انتخابات مجلس و حضور نمایندههای جدید، به گودرزی گفتند قیچی کن و استعفایت را بنویس. او نوشت و دوباره سلطانیفر را به مجلس معرفی کردند و او هم رأی آورد. میخواهم بگویم همه اینها برنامهریزی بوده و دولت، سلطانیفر را مد نظر داشت. حالا یک سؤال، اگر یک مدیر ورزشی جای گودرزی بود آیا استعفا میداد.
شاید استعفا میداد و شاید هم نه.
اگر من بودم، میگفتم میخواهم کارم را ادامه بدهم و چرا از من میخواهید بروم؟ روی حرفم میماندم اما گودرزی رفت. یک سؤال دیگر از شما دارم.
بفرمایید.
وظیفه وزارت ورزش چیست؟
نظارت بر تمام رشتههای ورزشی.
من میگویم نظارت روی دو رشته فوتبال و کشتی و همچنین دو باشگاه استقلال و پرسپولیس. وزارت که سراغ بدمینتون نمیرود، چون ترکشی برایش ندارد. ببینید هر چهار جایی که آنها نظارت میکنند در چه وضعیتی به سر میبرند. فدراسیون کشتی ماهها رئیس نداشت، فدراسیون فوتبال به همه بدهکار است، پرسپولیس تازه مشکلاتش شروع شده و استقلال هم که در شرایط بغرنجی قرار دارد. برای استقلال و پرسپولیس مدیر میگذارند که صدایش در نیاید و حرفی نزند. مگر میشود مدیر این دو تیم باشی و صحبت نکنی؟ بعد شما میگویید چرا ورزش ما جلو نمیرود و پیشرفت نمیکند.
اصلاً چرا رفتهاند به مقر جهانی جودو و گفتهاند چشم، نظرات شما را اعمال میکنیم؟ همانجا مثل حضرت آقا میگفتند ما را نمیگذارید؟ خب نگذارید. بالاخره یک اعتقادهایی داریم و باید به آن عمل کنیم. اینجا یک حرفی میزنند و آنجا میروند و به فدراسیون جهانی میگویند دستورات شما را بررسی و اعمال میکنیم. اعمال میکنیم یعنی چه؟ سفت بگویید ما شما را قبول نداریم و با شما مسابقه نمیدهیم. این باعث میشود جوانمان فرار نکند و در ایران بماند.
یعنی شما اعتقاد دارید که ورزشکاران ما با رژیم صیهونیستی مسابقه ندهند؟
من نمیگویم، سیستم این را میگوید. بروند و این را به فدراسیون جهانی بگویند. شما یک نکته را فراموش کردید. ورزشکار ما میداند که نباید مسابقه بدهد اما مدیر ما میرود، امضا میدهد که ما در حال بررسی شرایط هستیم. بعد که ورزشکار امیدوار میشود، با او تماس میگیرند که مسابقه نده. آقای خادم چه میگفت؟ تنها کسی که از او حمایت کرد من بودم. گفتم جواب او را واضح و مبرهن بدهید. بگویید آقا نمیگیریم، نرود آنجا و پست فیلا را هم از او بگیرند. آخر هم گرفتند، آنها که تعارف ندارند. میگویند مقررات را اجرا نکردید و نیایید.
شتر سواری که دولا دولا نمیشود. بگویید آقا ما نمیگیریم، تعطیلش کنید. من که نمیتوانم مسابقه بدهم، میگویم سیستمم این را میگوید و باید احترام بگذارم. ملایی را به انفجار میرسانند، یک جایی که نمیداند تصمیم چیست.
یعنی شما معتقدید میشد با ملایی هم حرف زد و او را مدیریت کرد؟
صد در صد. او را صدا بزنند و بگویند آنجا بروی به رژیم صیهونیستی میخوری. مدال بگیری جایزهات ۲۰۰ میلیون است، نگیری ۲۵۰ میلیون به تو میدهیم. به قرآن اگر ورزشکار اعتراض کند. من هم سالها بازی کردم. ابرویم پاره شده و بخیه خورده، زانویم خراب است و روی بینیام هم آسیب دیده. بخشی از تلاش ورزشکار به خاطر شهرت است و بخشی دیگر منابع مالی. باید ورزشکار تأمین شود. به قهرمان ملی نباید بیتوجهی کنیم که در آخر برود و روی چرخ طالبی بفروشد. ورزشکار باید آیندهاش را بسازد. باید صدایش کنیم و بگوییم جدول طوری است که شاید به رژیم صهیونیستی بخوری. انشاالله که نخوری و مدال بگیری. اگر خوردی هم به عنوان مسئول پشت تو هستیم. اگر هم مدال نگرفتی ناراحت نباش، ۵۰ میلیون تومان هم اضافه به تو میدهیم. این سیستم مدیریت در ورزش است.
ببینید دنیا چه میگوید. ما برنامه تلویزیونی هم که میسازیم از روی کشورهای دیگر است. برنامه عصر جدید را ببینید، وارداتی است. دنیا میگوید انتخاب مدیر، نه در ورزش بلکه همه ابعاد جامعه باید ملاکهای خودش را داشته باشد. پست میدهند و میگویند برو کار کن. با کدام تخصص باید کار کنند؟
به فوتبال برگردیم. الان مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال است. آیا تجربه، تخصص و ملاکهایی که شما میگویید را دارد؟
من باید بگویم؟ بروید از کسی بپرسید که انتخابش کرده.
میخواهیم نظر شما را بدانیم.
تجربهاش را پیدا کرده. تخصص هم که میگوید من بازی کردهام.
کجا بازی کرده؟
نمیدانم، خودش میگوید در اصفهان بازی کرده. درباره دانش اما من میگویم ایشان ندارد. هر چه من میگویم تیتر کن، غیر از این چیزی که درباره خودم باشد. یادم نمیرود دو تا مدیر مجله در برنامهای گفتند دادکان شأن فدراسیون فوتبال را زیر سؤال برده، به آلمان رفته تا وحید هاشمیان را به بازی در تیم ملی راضی کند. همان لحظه با برنامه تماس گرفتم و روی خط رفتم. گفتم شأن رئیس فدراسیون فوتبال را بیش از حد هم بالا بردم. گفتم حاضرم غرور خودم بشکند اما غرور ملی نه. با وحید حرف زدم و ایشان قبول کرد که به تیم ملی برگردد.
وحید به قطر گل زد، به ژاپن هم همینطور و تیم ملی به جام جهانی هم رفت. من غرور ملی را بالا بردم و تیم به جام جهانی رفت. برای چه کسی غرورم را شکستم، برای کسی که عرق ملی داشت و الان هم جزو مربیان جوان و آیندهدار فوتبال ایران محسوب میشود. حالا شما جای من یکی را بگذارید که از ورزش چیزی نمیداند. آیا دنبال هاشمیان میرفت؟
اما این بحث هم مطرح است که اگر هاشمیان در تیم ملی جواب نمیداد و گل نمیزد، آن وقت چه دفاعی از خودتان داشتید؟
من تواناییهای وحید را میدانستم و به همین دلیل دنبالش رفتم. بازیهایش را در آلمان میدیدم. او از مدیر قبلی ناراحت بود و به تیم ملی نمیآمد. من رفتم و به او گفتم دنبال تو آمدهام. خیلی هم خوشحال شد و گفت به احترام شما و مردم میآیم. وقتی تواناییهایش برایم محرز بود، چرا دنبالش نمیرفتم؟ وقتی میگویم مدیریت در ورزش تخصص میخواهد این است. حالا هم سعید ملایی رفته، باید با یک زبانی او را برگردانیم. نمیآید؟ حداقل او را نکوبیم و بگوییم او یک ایرانی است که ما نتوانستیم حفظش کنیم. کلاممان برای ملایی شیوا و نافذ نبود. به او دروغ گفتیم و دیدید که نتیجهاش چه شد. به یک نوعی با مدیریتمان، نه در بخش ورزش بلکه همه جا داریم مردم را از خودمان دور میکنیم.
برگردیم به همان بحث تعطیلی یکساله لیگ که شما دربارهاش حرف میزدید. قبول دارید این تعطیلی به ضرر فوتبال تمام میشود. به عنوان نمونه همین چرخه استعدادیابی محدودی که داریم از بین میرود و کلاً فوتبال جایگاه خود را از دست میدهد؟
من نگفتم جوانان، استعدادیابی و لیگ یک و دو را تعطیل میکنم. گفتم لیگ برتر را تعطیل میکنم.
در لیگ برتر ۱۶ تیم شرکت میکنند و هر کدام ۳۰ بازیکن دارند. مربیان را هم به اینها اضافه کنید. شغل آنها همین است و اگر لیگ را تعطیل کنید به حدود ۸۰۰ نفر و خانوادههایشان آسیب میرسد. آنوقت چطور باید هزینههای زندگی خود را تأمین کنند؟
پس یک سال پولهای مفت را بگیرند؟
پول نگیرند و بروند با تاکسی کار کنند؟
مگر الان ما فوتبال را کنار گذاشتهایم با تاکسی کار میکنیم؟ مگر شغل بدی است؟
حرف من این است که قراردادها را میتوان کم کرد اما لیگ را نمیشود تعطیل کرد. فوتبالیست لیگ برتری چهکار کند؟
مگر نمیگویند خارج آنها را میخواهند؟
همه را که تیمهای خارجی نمیخواهند.
پس باید قبول کنند که سقف پایین بیاید. من میگویم اگر مدیران شرایط را درست نکردند، فوتبال را تعطیل کنند. یک روز میگفتم سقف ۱۰۰ میلیون است و فوتبالیسیتی مثل نکونام باید آن را بگیرد. الان که از او یاد کردیم بنویسید او همراه با یحیی گلمحمدی و وحید هاشمیان میتوانند مربیان موفقی شوند چون کاراکتر و شخصیتی دارند که به بازیکنان انتقال میدهند. من مدیر باشگاه ایکس، بازیکن باید این رقم را بگیرد. آیا با این راه نمیتوان فوتبال را مدیریت کرد؟ نمونهاش همین گلگهر سیرجان که وقتی در صنعت بودم از باشگاههای زیرمحجموعه ما بودند.
جواهری، مدیر جوان این باشگاه با من تماس گرفت و گفت میخواهیم در لیگ یک موفق شویم و به لیگ برتر صعود کنیم. این مربیان هم گزینه هستند، کدام را بیاوریم؟ من هم در جواب گفتم بگوویچ را انتخاب کنید و سقف باشگاه را هم ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون بگذارید. گفتم این کار را کنید، من به شما قول میدهم که صعود میکنید. گفتم بازیکن ۵۰۰ میلیونی به درد شما نمیخورد. همین کار را کرد و نتیجه هم گرفت. (با جواهری تماس میگیرد و او گفتههای داکان را تأیید میکند.)
پیشبینیهای شما انگار همیشه درست از آب در میآید.
یک مثال دیگر هم میزنم. از فوتبال خداحافظی کرده بودم و بازی استقلال و پرسپولیس هم در پیش بود. یک داوری بود که همیشه از سر کوچه ما رد میشد. گفت آقای داکان، این سوت را دادهاند که من بزنم. به نظر شما چهکار کنم؟ گفتم فلان بازیکن از همان دقیقه یک به شما اعتراض میکند. با اولین اعتراض کارت زرد را روی سینهاش بگذار. رفت و خودم هم فردا بازی را تماشا کردم. دقیقه یک همان بازیکن با تحریک یکی دیگر به داور اعتراض کرد. خب من در آن تیم بازی کرده و میدانستم چه اتفاقهایی میافتد. داور کارت زرد نشان داد و تا آخر بازی آن بازیکن هرگز اعتراض نکرد. دو روز بعد داور را دیدم که میگفت بازیکن مورد نظر تا دقیقه ۹۰ منتظر کارت زرد دوم بود و به همین دلیل اعتراض نکرد. یک جاهایی شما باید از دانش و تجربه استفاده کنی و موفق شوی.
در این چند سال اخیر پیشنهادی از باشگاهی نداشتید؟
گفتم که. همان استیلآذین که نرفتم. گفته بودم جایی هم نمیروم و فعلاً کار نمیکنم. آقای هدایتی هم چند بار پیش من آمد و یک بار هم من رفتم که گفتم کار نمیکنم.
به فدراسیون فوتبال و عملکرد مهدی تاج در سالهای اخیر چه نمرهای میدهید؟
آقای تاج زحمت کشیده.
نمره بدهید.
از چند؟
از ۲۰.
از ۲۰ بخواهم نمره بدهم، قبولی میدهم.
یعنی قبولی میگیرد؟
قبولی ۲۰ هست، ۱۱ هم هست.
با تکماده قبول میشود یا بدون تکماده؟
او از نظر من نمره قبولی میگیرد. این را هم باید بگویم که آقای تاج زحمت کشیده ولی سنگ زیاد جلوی پایش بوده و همه را هم نتوانسته از پیش رو بردارد. کار هم سخت است، پولی که در ماه هزینه فوتبال میشود کمتر از ۶۰۰ میلیون نیست. من نمیگویم همه چیز او ایدهآل بوده اما تلاش کرده و برایش شوخی و این حرفها مهم نبوده. تلاش کرده و بعضی جاها هم موفق نبوده.
کجاها موفق نبوده؟
نظم و انضباط را نتوانسته اجرا کند. در فدراسیون فوتبال هر کسی ساز خودش را میزند و اینها را به خودش هم گفتهام. شما نگاه کنید، هر سوتی که داور میزند همه دور او هستند. از تیمی که به نفعش سوت زده تا تیمی که علیهاش. همه روی سر داور میریزند. بازیهای حساس کار را سخت میکند و امیدوارم تاج صدای مرا بشنود.
اگر من جای او بودم، یک نفر که اعتراض میکرد میگفتم صبح حکم محرومیتش را بزنید و او را بیرون بگذارید. باید به قوانین فیفا احترام بگذاریم. باید داورها کمی سفتتر باشند و فدراسیون فوتبال کار را بگیرد. الان هفته پنجم است و همه اعتراض میکنند. در هفتههای پایانی که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. این بیانضباطی است، دفاع از داور نیست. داور هم اشتباه کرد، نام او را اعلام و محرومش کنند.
به عنوان سؤال پایانی، درباره عادل فردوسیپور هم صحبت کنید که حذفش کرده و برنامه نود را هم از او گرفتهاند. موضع شما درباره فردوسیپور چیست؟ به خصوص که او را به شکل عجیبی کنار گذاشتند.
من نمیگویم عادل فردوسیپور برای فوتبال مفید نبوده اما شبهاتی هم داشته. خودم زمانی که عادل کار مشخصی در تلویزیون نداشت، بازیها را تفسیر میکردم. او وقتی آمد، آنهایی که این همه به او دور دادند و بزرگش کردند- با تکیه بر تواناییهایش- به او هم میگفتند که چهکار کن و چهکار نکن.
اما فردوسیپور در طول سالها کار در برنامه ۹۰ نشان داد که تصمیمهای درستی میگیرد و شاید همین عدم پذیرش دخالتها باعث کنار گذاشتن او شد.
من بازیکن تیم ملی فوتبال ایران بودم، کارشناس ارشد صدا و سیما بودم، رئیس فدراسیون فوتبال بودم و مدیر تیمهای ملی نیز همینطور. در این مدت یک بار به برنامه نود رفتم ولی هر کسی از در صدا و سیما رد میشد به برنامه میرفت. چرا؟ چون به او گفته بودند دادکان را نیاور. دو، سه روز بعد از آن برنامه معروف نود که مصاحبه کردم، عادل با من تماس گرفت که مشهد بودم. حالا که او در تلویزیون نیست این حرف را میزنم.
اگر فعالیت او ادامه داشت هرگز این صحبتها را مطرح نمیکردم. به من گفت آقای دادکان مرا حلال کن و ببخش. گفتم اما تو برنامه مرا ابتر کردی. آمار پیامکهای من بیشتر از ۴ میلیون بود اما تو در نیم ساعت پایانی برنامه دیگر تعداد را اعلام نکردی. گفت آقای دادکان در گوش من گفتند که آمار شما را نخوانم چون آمار شما خیلی بالاتر از این حرفها بود. البته این را هم بگویم که عادل یک روز گفت پربینندهترین برنامه من در تمام این سالها برنامه آقای دادکان بود اما باز هم رقم واقعی را نخواند.
آیا در صدا و سیما هم کسی این نکته را به شما گفت؟
یک نفر به من گفت. آن فرد در یک میهمانی که سفیر عمان هم حضور داشت این موضوع را به من اعلام کرد.
یک سؤال حاشیهای هم بپرسم. شما سالها فوتبال بازی کردید، به تیم ملی رسیدید و به عنوان کارشناس هم در برنامههای تلویزیونی حضور داشتید. هر مدیری که چنین سوابقی دارد ناخودآگاه به مربی زیر دست خود مشورت فنی هم میدهد. آیا شما در کار مربیان دخالت کردهاید؟
من هیچ وقت نگفتم چه کسی را انتخاب کن ولی میگفتم این بازیکن اگر باشد به نفع تیم است. این را هم به برانکو نمیگفتم، به آقایان فرکی، شاهرخی و سجادی میگفتم. اینکه بگویم کدام یازده بازیکن داخل زمین
بروند هرگز.
کی به ورزش برمیگردید؟
هر وقت سره را از ناسره و دوغ را از دوشاب تشخیص بدهند. اگر ما کار بلد باشیم، عاشق خدمت هستیم.
- 15
- 3