به گزارش ورزش سه، پس از یک سال سرشار از موفقیت که با قهرمانی جام حذفی آغاز شد و پس از یک وقفه کوتاه در همکاری، با فتح سوپرجام ادامه یافت و در نهایت به حضور در جمع پنج تیم برتر لیگ خلیج فارس به سرانجام رسید، جواد نکونام در گفتگویی طولانی و مفصل به سوالات خبرنگار ما پاسخ داد.
نکونام که در این پنج سال چهره یک مربی منضبط و جاهطلب را به نمایش گذاشته، سال را در حالی با پیروزی به پایان رساند که در طول سالهای اخیر روزهای پرماجرایی را سپری کرد که سوالات بسیاری از آن در اذهان هواداران فوتبال باقی مانده است.
کاپیتان نکو پس از دو قهرمانی با فولاد که با شکست پرسپولیس و استقلال به دست آمد تا جذب یک بازیکن از لالیگا که مهمترین انتقال فوتبال ایران را رقم زد. حالا وی پس از موفقیتهای متوالی با فولاد به سالی میاندیشد که با لیگ قهرمانان آسیا آغاز میشود و یک چالش جدید را پیش روی این مربی موفق قرار میدهد.
در این گفتگو تلاش شده تا به زوایای مختلف زندگی جواد نکونام از ابتدای فوتبالش، حضور در لالیگا و رفاقت با ژاوی، تیمملی، کارلوس کیروش، استقلال و حالا حضور در اهواز، فولادخوزستان و لیگ قهرمانان آسیا پرداخته شود؛ با ما همراه باشید:
*پدرم نظامی است و انضباط من از او به ارث رسیده
* هنوز به حداکثر خوشحالی نرسیدهام چون تازه اول راه هستم
* اگر در آسیا میماندم میتوانستم مرد سال بشوم
* بازیکنی بودم که بدم میآمد زیاد باشگاه عوض کنم
*کی روش میگفت کاپیتان کسی است که بازیکنان فنی هم قبولش داشته باشند
*اگر روی نیمکت مینشستم سکته میکردم
*استقلالی که در آن بازی میکردم لیاقت قهرمانی آسیا را داشت
* هیچوقت نمیگفتم مسی خوب است و رونالدو بد. هر دو بهترین هستند
* واقعا دوست دارم پای پدرم را ببوسم برای زحماتی که برای من از بچگی کشید
*بیلسا عجیبترین مربیای بود که روبرویش بازی کردم
* سه سال زندگی در جنوب چطور بوده؟
خیلی خوب. زندگی من کلا مشخص است. زندگی من خانواده ام هستند؛ خانواده و پدر و مادر و زن و بچه هایم. زندگی خاصی ندارم که برایم سخت باشد.
*انگار از همین اول کار باید جدی حرف بزنیم . سال خوبی داشتی و بازهم پیش رفتی . فکر میکنی این پیشروی تا کجا خواهد بود؟
من کلاً زمانیکه فوتبال هم بازی میکردم، برنامهریزی و آیندهنگری نمیکردم که مثلاً باید این کار را انجام بدهم؛ فکر میکنم که مثلاً دوست دارم این کار انجام شود اما همیشه میگویم که کارم را خوب انجام بدهم و بهترین عملکردم را داشته باشم، لیاقت جایگاهی را داشته باشم به آنجا هم میرسم. در بازیگری اینگونه بودم که بهترین تمرین و بازی را انجام میدادم و دوست هم داشتم که در اسپانیا بازی کنم، اما هر روز رویاپردازی کنم و بگویم اینگونه باید شود و ... خیر؛ بهترین عملکرد را داشتم و گفتم اگر قسمت من باشد و شرایط من طوری باشد که آنجا بروم، خواهد رفت که خداراشکر رفتم. الان در مربیگری هم اینگونه هستم و سعی میکنم بهترین عملکرد را انجام بدهم و بهترین کار را کنم و اگر لیاقت آن را داشته باشم و شرایط و تقدیر و قسمت برای من اینگونه باشد، قطعا اتفاق میافتد و دوست دارم که قطعا در اروپا مربیگری کنم و آیندهی فوتبالیام را آنجا میبینم اما بازهم بستگی به رزومهی کاریام و تلاشم بستگی دارد.
* آیا حد مربیگری خودت را در حد یک لیگ اروپایی میبینی؟
قطعا وقتی شما در کشور دیگری باشید، با آن شرایط و علم و دانش رشد پیدا میکنید؛ طبیعتاً اگر من در اسپانیا به دنیا میآمدم و در آنجا بازی میکردم و در اسپانیا مدرک مربیگری میگرفتم و فوتبال خود را در آنجا جلو میبردم، قطعاً الان در آنجا مشغول مربیگری بودم. در هر کشوری که به دنیا بیایی و این شرایط را داشته باشی، قطعا همین اتفاق میافتد. من ایران به دنیا آمدم، ایران بازی کردم و در ایران هم دارم مربیگری میکنم. برای همه این اتفاق میافتد، بستگی به شرایط که آن کشوری که هستید، دارد. اما الان در این شرایط بخواهم در اروپا مربیگری کنم، خیر چون واقعا برایم زود است.
* کسب ۲ جام در یکسال، آرزوی خیلی از مربیان است؛ درباره حس وحالش حرف بزن.
من سال اول مربیگریام مثلاً صعود با نساجی به لیگ برتر بود. سال بعد شد سهمیه جام باشگاههای آسیا و سال بعد از آن هم کسب دو جام .راستش اصلاً به این فکر نمیکنم که حالا ۲ جام گرفتهام تا الان و یا در سه سال در دو تیم من توانستهام جام بیاورم، به این چیزها اصلاً فکر نمیکنم. حس آن روز برای من، مثل همهی بردهایی که برای آدم شیرین است، آدم خیلی خوشحال است اما هنوز به حداکثر خوشحالی نرسیدهام چون تازه اول راه هستم. اگر قرار باشد با این ۲ جام، حداکثر خوشحالی را داشته باشم، در ادامهی راه موفق نمیشوم، به نظرم زود است که به حداکثر برسم، چون راه و مسیر ادامه دارد و قطعاً قرار نیست من هر تیمی که میروم، موفق باشم.
*فولاد نیمفصل اول خوبی نداشت، اما تیم در نیمفصل دوم عوض شد. تیم امروز چقدر به ایده تو نزدیک است؟
نکونام: تیمی که خود من کار را با آن شروع کنم با تیمی که وسط کار بخواهی آن را تحویل بگیری، بسیار متفاوت است؛ موقعیای است که زمان برای تو کوتاه است، آرزوهای کوتاهمدت و برنامههای کوتاهمدت داری اما زمانی دیگر است که شما برنامهها و آرزوهای بلندمدت دارید. در فولاد زمان ما زیاد بود اما کاری از دستمان بر نمیآمد چون پنجره نقل و انتقالات بسته شده بود و تیم بازیهای دوستانه و بازیهای پیشفصل را انجام داده بود و فقط میشد برنامهریزی کرد که تیم تا نیمفصل جلو بیاید. به نظرم شرایط خوبی در نیمفصل اول بود و ۲ امتیاز از هدفهایی که خودم برای تیم برنامهریزی کرده بودم، عقب ماندیم. در نیمفصل دوم با جذب بازیکنان جدید به تیم مدنظرم نزدیکتر شدیم ولی بازهم چیزی که خودم مدنظرم باشد و ایدهآل من در فوتبال باشد، اگر بخواهم جایی کار کنم یا در خدمت باشگاه فولاد باشم، تیم فصل بعد من است.
* اگر آن وقفه و قطع ارتباط با فولاد در تابستان رخ نمیداد، الان شرایط فولاد چقدر تفاوت داتش و با توجه به بسته بودن پنجره، چقدر از بازیکنانی که به تیمهای دیگر رفتند را حفظ میکردی ؟
به نظر من یکی از آنها فقط از این تیم جدا میشد؛ با توجه به رابطهی دوستانه و رفاقتی و شرایط خوبی که بینمان بود و موفقیتی که سال قبل داشتیم، فقط یکی از آنها جدا میشد و بقیه در تیم میماندند و میتوانیم شرایط تیم را خیلی بهتر کنیم و هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ شرایط بازیکنی تیم، تیم بهتری در لیگ امسال باشد و در ادامه با آمدن بازیکنان جدید قطعا شرایط تیممان خیلی بهتر میشد. ما از ۱۱ بازیکن اصلیمان، ۶ نفر رفتند، محسن فروزان، عارف آغاسی، زبیر نیکنفس، فرشاد احمدزاده، شروین بزرگ و حسین ابراهیمی که ۴ نفر از آنها فیکس همهی بازیهای تیم بودند. اگر من ابتدای فصل بودم، شاید یکی از آنها جدا میشد و شاید هم نمیشد، اما ما اگر بنا را بر یک بازیکن بگذاریم، با توجه به نفراتی که داشتیم چندان تاثیری نداشت.
* آخرین خرید فولاد، بازیکن اتلتیک بیلبائو بود که خیلی بحثهای مختلفی دربارهی قیمت آن مطرح شده، یکبار برای همیشه دربارهی آن شفافسازی کن.
دقیق قیمت او چقدر است را باشگاه باید اعلام کند، اما من حرفی که قبلاً زدم را تکرار میکنم؛ قیمت او بالاتر از ۵۰ هزار دلار است اما کمتر از ۸۰ هزار دلار است و شما بین ۵۰ تا ۸۰ هزار دلار حساب کنید.
* دربارهی رابطه با کارلوس کیروش بگو. برای آنهایی که شما را خیلی نزدیک و صمیمی میدیدند و چه آنهایی که ممکن است تلقی دیگری داشته باشند،بگو اصولاً مربی خارجی مثل کیروش با آن چارچوبها، با بازیکنان در چه حدی ارتباط دارد؟
کیروش رابطهاش با بازیکنان خیلی خوب است و برای همین بوده که بازیکنان هم همیشه او را دوست دارند؛ همین الان بازیکنانی که تیم ملیمان دارند بازی میکنند، همه از او تعریف و تمجید میکنند. قطعاً هر مربی چارچوبی دارد و نسبت به بازیکن چارچوبی را تعریف میکند تا به او نزدیک شود. من خودم سعی میکردم با هر مربی بر مبنای چیزی که او تعریف میکند، ارتباط خودم را داشته باشم. حالا در زمانی شاید این ارتباط با با هر مربی شکل نمیگرفت اما سعی میکردم این چارچوب و نظم و انضباط خودم را در دوران فوتبالیام با هر مربی رعایت کنم چون این اولین خواستهی هر مربی است و بعد از آن عملکرد خوب است که من همیشه سعی کردم عملکرد خوبی داشته باشم.
*کیروش از کاپیتان چه میخواست؟
کیروش یک مثالی دربارهی فرگوسن به من زد و من همیشه در ذهن دارم؛ مثال او را بازگو نمیکنم ولی به من گفت، کاپیتان باید هم بازیکنان او قبول داشته باشند و هم زمانیکه صحبت میکند، بازیکنان بدانند که آن حرف بُرَنّده است. این موضوع را مربی خیلی به آن میتواند شخصیت و وجهه بدهد، اینکه کاپیتان شرح وظایفی داشته است، خیر اما موضوعی که برای کیروش مهم بود اینکه کاپیتان تیم باید خودش اول از همه انضباط و رفتارش بهتر از همه باشد و در زمین خوب بازی کند، ضمن اینکه بازیکنان حرف او را گوش کنند و در زمین رهبری داشته باشد. اینها نکاتی بود که برای کیروش مهم بود و روز اولی که من کاپیتان تیم شدم، نکتهی مهمتر برای او این بود که بازیکن باکیفیتی باشم . من در موقع شروع مربیگری کیروش در ایران، در اسپانیا بازی میکردم. اولین جلسه وقتی در مادرید باهم صحبت کردیم، قشنگ همهی چارچوبها مشخص و واضح بینمان رد و بدل شد.
* و دربارهی جدایی از تیم ملی.
نمیخواهم به آن بپردازم، چون هیچ صحبت آن را نکردهام، فعلاً هم دوست ندارم دربارهی آن صحبت کنم.
* دربارهی روز آخر که در هتل با کیروش خداحافظی کردی هم حرف بزن . با وجود دلخوریها چه شد که رفتی ؟
به نظر من وظیفهی همهی ما بود که این کار را انجام بدهیم، چون او سالهای زیادی برای فوتبال ما زحمت کشید و ما هیچ زمانی، دو دورهی متوالی به جام جهانی نرفتیم اما با کیروش این اتفاق افتاد؛ اولاً وظیفه من بود که به پیش او بروم، چون شاگرد کیروش بودم و علیرغم اینکه در زمانهایی ناراحت بودم، وظیفهام بود که پیش او بروم. به نظر من یکسری از بازیکنان و مسئولان که باید حتما برای خداحافظی میآمدند کوتاهی کردند. آن شب من تنها بودم و کاری که وظیفهام بود را انجام دادم.
* بحثهایی از سوی علی کریمی دربارهی بازوبند کاپیتانی مطرح شد، دربارهی آن چه نظری دارید.
نکونام: سوال بعدی لطفا.
* این درست است که کیروش از شما در کمپ امارات توقع داشت که بر علیه برانکو موضع مستقیم بگیرید و مصاحبه کنید؟
نکونام: اصلاً.
*از اخراج میترسی؟
ابدا . یک روزی و یک جایی در یک تیمی قطعاً بد نتیجه میگیرم، در مربیگری یک روز آدم را کنار میگذراند، یک روز نگه میدارند، یک روز جام میگیرید و روز دیگر خیر، مهم این است که در این راه و در این پستی و بلندیها و در این کارهای درست و اشتباهی که انجام میدهی، راه را ادامه دهی و کار خودت را جلو ببری و کار دست را انجام بدهی. این مسیر پایان ندارد، به خاطر اینکه فرگوسن با آن همه سابقه و افتخاری که به دست آورد، روز اول نمیدانست که این تعداد جام قرار است بگیرد و این میزان قرار است در منچستر مربیگری کند یا ونگر. اما این اتفاقات شما هر چه که جلوتر میروید، رخ میدهد.
* داستان جریمههایی که از تیم شما بیرون آمده، از کجاست و اینکه آیا در دوران فوتبال بازی کردن جریمه میشدی؟
من در دوران فوتبالیام هیچوقت جریمه نشدم؛ البته در اسپانیا یکبار جریمه شدم، چون دیر از ایران رفتم و مثلاً باید امروز به اسپانیا میرفتم اما دو روز دیرتر رفتم. واقعا برای زمانیکه میآمدم ایران، بازگشت سخت بود چون به هر حال دوری از خانواده و ... دشوار بود و اینگونه بود که یکبار جریمه شدم و جریمه سنگینی هم شدم اما کلاً آدم بیانضباطی نبودم و نیستم که بخواهم در کل دوران فوتبالیام جریمه شوم. همه میدانستند که سر تایم باید بیایند و دیرتر نیایند، چون خودم همیشه اولین نفر در تمرین، ناهار، شام و دیگر جلسات تیم حضور داشتم و همیشه میآمدم. من همیشه روی نظم و انضباط، لباس پوشیدن و رفتار بازیکنان که باید شخصیت تیم حفظ شود، خیلی تاکید داشتم.
*سر همین کار کردن با تو سخت است؟
این را من از نظم و انضباطی که در خانهمان بوده دارم، چون پدرم آدم نظامی هستند. در فوتبال من یادم میآید که من مثلاً اگر روزی به تمرین میخواستم بروم که ۱۵ دقیقه دیرتر میشد، پدرم میگفت که آقا دیرت نشود و حواست باشد، یا خدایی ناکرده اگر میخواستم یک جلسه غیبت کنم که دیگر هیچ! میخواستیم به مسافرت برویم، پدرم میگفت تو ما میآیی اما در روز تمرین تنها به تهران بر میگردی. اینها همگی باعث شد تا من این نظم و انضباط را همیشه سر لوحهی کار خودم بگذارم، چون خودم از این مسئله همیشه سود بردم و برایم ضرری نداشته، الان هم این کار را انجام میدهم چون به نظرم به نفع بازیکن است و در آینده متوجه خواهند شد که چقدر خوب است.
* با گذشت این همه سال و عبور از سال ۱۴۰۰ چیزی مانده که حسرتش را بخوری؟
دو سه جا بود که شرایط میتوانست برایم ايدهآل تر شود ولی کلیت این است که من در فوتبال به هر چیزی که باید میرسیدم رسیدم. یکی دو جا هم به حقم نرسیدم چون در آن شرایط من نمیتوانستم وارد شوم. خدا را شکر به هر چیزی که میتوانستم دست پیدا کنم، دست پیدا کردم ولی میتوانستم به ویارئال بروم و با پلگرینی کار کنم که بعد به رئال مادرید رفت. آن زمان بدموقع مصدوم شدم و رباط صلیبی ام پاره شد. سال ۲۰۰۷ که من بعد از یک سال بازی در اوساسونا صحبت کرده بودم و میتوانستم بروم ولی این اتفاق نیفتاد و من در یک بازی دوستانه پیش فصل مصدوم شدم و شرایط از بین رفت. در رده ملی میتوانستیم قهرما آسیا شویم؛ سالی که به عراق باختیم تیم خیلی خوبی داشتیم و سالی هم که به کره در پنالتی باختیم هم تیم خیلی قوی داشتیم. در این دو سال حداقل میتوانستیم تا فینال برویم و واقعا لیاقت آن را داشتیم. در چمپیونزلیگ آسیا هم به نظرم با استقلال میتوانستیم تا فینال برویم و آن تیم یکی از قوی ترین تیم ها تاریخ باشگاه استقلال بود؛ میتوانست تا فینال برود اما اشتباهاتی داشتیم که آن اتفاق نیفتاد و نتوانستیم به فینال آسیا برویم. آن تیم لیاقت قهرمانی آسیا را داشت. خودم همیشه دوست داشتم شرایطی که برایم پیش میآید شرایطی باشد که بعد ها به آن افتخار کنم. به نظرم شرایط و اتفاقاتی که افتاد و تاریخی از زندگی ام که گذشته خوب بوده ولی مردم باید قضاوت کنند، کسانی که کارشناس فوتبال هستند باید قضاوت کنند. کسانی که در مورد فوتبال مینویسند و میخوانند و مطالعه میکنند بهتر میتوانند قضاوت کنند اما از نظر خودم خوب بوده است.
*بهترین دستاورد عمر فوتبالی؟
چون خودم الان هستم راحت تر میتوانم بگویم؛ مهم ترین اینکه همیشه در شرایط خوبی بودم، اینکه یک بازیکن در اینهمه مدت بتواند خودش را در یک شرایط خوب نگه دارد خیلی نکته مهمی است. همیشه در تیم ملی و تیمم فیکس بازی کردهام، جام جهانی رفتهام، نوسانم کم بوده است. نمیگویم ۱۰۰ بودم یا همیشه ۹۰ بودم اما نمره ام همیشه قابل قبول و قابل دفاع بوده است. سعی کردم در فوتبالم ثبات داشته باشم. قطعا یک جاهایی هم ضعیف بودم اما اگر به طول مدت نگاه کنید میبینید که در باشگاه و هر تیمی بودهام بعد از آن باشگاه یا تیم توانسته راحت تر درباره من صحبت کند. برای مثال من در سال آخر فوتبالم سایپا بازی کردم و ما واقعا یک تیم معمولی بودیم که شاید اول فصل کسی روی تیم ما حساب نمیکرد و من دو هفته هم از بازی ها گذشته بود که آمدم. من تازه از اوساسونا به آنجا رفته بودم و شب اولی که به اردوی تیم رفتم با بچه ها به عنوان دوست و رفیق صحبت میکردم گفتم همین تیممان میتواند کار بزرگی انجام بدهد و همان سال تا روزی که من آنجا بودم تیممان چهارم جدول بود؛ نتایج خوبی گرفتیم و در آزادی توانستیم مقابل دو تیم خوب آن زمان که استقلال و پرسپولیس بودند یک بازی را مساوی کنیم و یکی را ببریم. نتایج خوبی گرفتیم. نیم فصل دوم جدا شدم تیم نهم شد. نمیگویم بخاطر حضور من بود ولی این ایده و فکر میتواند کمک کند. یا من به شارجه رفتم و حدود چهار ماه بیشتر بازی نکردم اما عملکردم طوری بود که بعد از جدا شدن من آنها دو بازیکن ایرانی آوردند. الکویت رفتم پنج ماه بازی کردم و بعد از اینکه رفتم بازیکن ایرانی گرفتند. اوساسونا رفتم و شروع به بازی کردم؛ مردم آن زمان نمیدانستند ایرانی قرار است در اسپانیا و لالیگا بازی کند. بعد تیم های دیگر و اوساسونا راغب شدند بازیکنان دیگری جذب کنند. به نظرم همه این مسائل تاثیر دارد. مثل الان که بازیکنانی در اروپا بازی میکنند اگر شرایط و عملکرد خوبی داشته باشند، نگاه مردم و کارشناسان و تیم ها به آن کشور و بازیکنانی که هستند متفاوت میشود. این چیزی است که باید ببینید و لمس کنید و سپس با گذشت زمان، تاریخ و نفراتی که آنجا ماندهاند و هستند راحت تر میتوانند نظر بدهند.
* خداحافظی ات از فوتبال چه از تیم ملی و چه بازیگری احساسی بود یا عقلانی؟ الان پشیمان هستی که زود خداحافظی کردی؟
نکونام: به نظرم از هر دو زود کنار رفتم. تیم ملی عقلانی بود و باشگاهی زود کنار رفتم. شما فوتبال را که نگاه کنید تمام بازیکنان بزرگ دنیا از زمین به خانه نمیروند؛ از زمین میروند روی نیمکت و کم بازی میکنند و بعد آرام آرام کنار میروند ولی من تا روزی که فوتبال بازی میکردم فیکس تیم ملی بودم.
* این اتفاق برای همین بود که همیشه ۸۰ بودی و نمیخواستی خودت را کم ببینی؟
من بدم میآمد روی نیمکت بنشينم. بازی هایی هم بوده که چه در اسپانیا و چه در تیم ملی ذخیره بودم ولی سکته میکردم اگر روی نیمکت مینشستم یا بازی نمیکردم.
* این دلیل خداحافظی ات نبود؟
نه. دلیلش این نبود چون من ترسی نداشتم که بیرون بنشینم. من حتی وقتی فوتبال را کنار گذاشتم با سرمربی تیمم صحبت کردم و گفت بمان و بازی کن و اصلا کنار تیم باش؛ حتی اگر نمیخواهی بازی کنی کنار تیم باش. اما تصمیمم را گرفتم و یه نظرم خوب بود.
*اینکه درباره ات چطور قضاوت کنند تاثیر داشت؟ که بگویند چقدر افت کرده؟
نکونام: نه. آن زمان شرایطی بود که من لژیونر بودم در اسپانیا بازی میکردم که از فوتبال خداحافظی کردم. در لیگ ما بازیکنان با تجربه ای داریم که هنوز هم بهترین بازیکنان تیمشان هستند. به نظر من بازیکنانی که الان بهترین های تیمشان هستند، همه سن هایشان بالای ۳۰ سال است و زیر ۳۰ ساله ها هنوز به اندازه آنها کیفیت ندارند. نکته مهم این بود که من آن زمان در مورد تیم ملی فکر میکردم واقعا کافی است. من خیلی تیم ملی بودم؛ نوجوانان، جوانان، امید، بزرگسالان و همه مسافرت ها و اردوها بودم. بازیکنی بودم که از زمانی که دعوت شدم فقط یکی دو اردو نبودم و به غیر از آن همه اردو ها بودم. من سه سال و نیم تیم ملی بودم و دو بازی ملی داشتیم؛ آن زمان بازی ملی وجود نداشت اما مسافرت میرفتیم و کمپ بود. شرایط خوب نبود و واقعا برایم سخت بود و اینکه بخواهم هنوز باشم برایم سخت بود. دوست نداشتم طوری بشود که بگویند این فقط میخواهد در تیم ملی باشد. در صورتیکه در تیم ملی حداقل اینطور است که بازیکنی که مثلا کاپیتان تیم ملی است روی نیمکت مینشیند و بعد میرود. میدانید که کیروش با کسی تعارف نداشتم و خیلی کاپیتان های تیم ملی را بیرون میگذاشت و حتی خط میزد اما تا روزی که من بودم فیکس در تیم بازی میکردم و زمانی هم که تصمیم گرفتم خداحافظی کنم سعی کردیم با هم صحبت های خوبی داشته باشیم که نتیجه گیری این بود که خداحافظی کنم و خودم هم راضی بودم اما در مورد باشگاهی کمی زود تصمیم گرفتم. راحت میتوانستم سه سال دیگر فوتبال بازی کنم اما به یک چیز هم فکر کردم که من اگر میخواستم بازی کنم باید یک سال در این باشگاه بازی میکردم و سال بعد در یک باشگاه دیگر و... . من بازیکنی بودم که بدم میآمد زیاد باشگاه عوض کنم. در فوتبالم هم من ۹ سال در پاس بازی کردم، تکان نمیخوردم؛ تیم های دیگر هم پیشنهاد دادند یا در اوساسونا ۸ سال بازی کردم. دوست نداشتم زیاد جابجا شوم و کلا از تغییر بدم میآید. برای همین سعی کردم این ثبات را در فوتبالم و انتخاب باشگاهم نگه دارم. اینها تاثیرگذار بود.
* حضور در اردوها باعث دوری از خانواده و اذیت آنها شد. این دوری چقدر سخت بود و چه صحبتی با آنها داری؟
از بچگی شروع کنم؛ همیشه پدرم به من میگفت فوتبالیست شدن خیلی سخت است. ما ۱۵-۱۶ ساله بودیم و در کوچه همین رفیق هایمان فوتبال بازی میکردند و میگفتند و میخندیدند و من ساک روی دوشم بود و در سرما و گرما به آن طرف تهران میرفتم. از فردیس کرج به آن سر تهران میرفتم که تمرین کنم و فوتبالیست بشوم. پدرم همیشه میگفت خیلی سخت است و من خودم متوجه میشوم که وقتی میخواهی بروی از جمع دوستانت جدا میشوی. در فوتبال هم همینطور است. وقتی میخواهی از پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستانت جدا شوی و جای دیگری بروی و بازی کنی این حس هست. هر وقت به خانه میآمدم و میخواستم بروم نمیتوانستم دل بکنم. من واقعا به خانواده ام وابسته بودم و این برای زمانی است که کنار پدر و مادرم بودم و مجرد بودم و شرایط برایم سخت بود؛ قطعا آنها دوست داشتند پسرشان مدام کنارشان باشد اما همیشه جداییمان با ناراحتی و گریه و آرزوی موفقیت بود اما همیشه چون خانواده ما فوتبالی بود و پدرم خیلی فوتبالی بود این مسائل راحت هضم و حل میشد.
وقتی هم که ازدواج کردم خانمم کنارم بود؛ در اسپانیا بازی میکردم و همه جا و در تمام کشورها و ایران کنار هم بودیم. وقتی خانواده ات کنارت هستند سختی آسان میشود. واقعا دوست دارم پای پدرم را ببوسم برای زحماتی که برای من از بچگی کشید تا من فوتبالیست شوم. آنهایی که من و خانواده ام را میشناسند میدانند من اگر پدرم نبود فوتبالیست نمیشدم. پدرم خیلی به من کمک کرد. شاید خیلی از این کاراکتر و شخصیتی که دارم را مدیون پدرم هستم چون پدر من همین کاراکتر را دارد و این اتفاقات برایم افتاد. مادرم واقعا برای من زحمت کشید چون میرفتیم و میآمدیم و آن زمان هم مثل الان نبود که ماشین لباسشویی و همه چیز اتومات باشد اما همه چیز را برایم فراهم میکرد. برادر بزرگترم خیلی به من کمک کرد؛ زمانی که ماشین نداشتیم ماشین پدرم را میگرفت و من را به تمرین میبرد و میآورد و بعد از آن هم که پول گرفتم و ماشین خریدم نمیتوانستم گواهینامه بگیرم چون سنم کم بود و باز هم برادرم من را میبرد و میآورد و سر تمرین من میایستاد که یکی از بازیکنان سابق که الان مربی شده به برادر من میگفت تو انقدر فوتبال ما را نگاه کردهای مثل بکن بائر شدهای و همه چیز را درباره فوتبال میدانی و چون خانواده فوتبالی بودیم برادرم هم دوست داشت و من را میبرد و به من لطف میکرد.
دوست دارم از او خیلی تشکر کنم که زمانی که خیلی جاها کارم گیر میکرد برادر بزرگترم مهدی خیلی به من کمک کرد. همه خانواده ام به من کمک کردند؛ دو برادر کوچکترم که کمتر در این سختی ها و تغییرات کنارمان بودند و بچه تر بودند اما به هر حال آنها هم کنارمان بودند.
بعد هم که متاهل بودم و واقعا زندگی کردن با فوتبالیستی مثل من که سختگیر است و خیلی روی نظم و انضباط و رفت و آمد تنظیم است سخت است. خانم من واقعا کنار من راحت زندگی میکند چون خودش این جسارت را دارد که بخواهد من پیشرفت کنم و این سختی ها را به خودش میخرد که من پیشرفت کنم. تا همین الان هم من در اهواز زندگی میکنم، کنار هم زندگی میکنیم و با هم هستیم. شاید شرایط سخت باشد و همه بگویند چرا خانواده را اینجا آوردهای اما خانم من اینجا کنارم هست چون میداند اینطور آرامش و تمرکز بیشتری دارم. خودش همیشه گفته هر جا بروم کنارم است تا این شرایط را برایم راحت کند و تمرکزم روی کارم باشد؛ چه زمانی که فوتبال بازی میکردم که من قرارداد چهار ماهه با قطر میبستم و چهار ماه با من به قطر میآمد. خانه به دوش بودن و از این کشور به آن کشور رفتن و تغییر و تحولات از کویت به قطر و امارات و اسپانیا شرایط را مدام سخت تر میکند و واقعا دوست دارم از او تشکر کنم که کنارم بود و به من کمک کرد. هم همسرم و هم بچه هایم در موفقیت هایم سهیم هستند و تمام موفقیت هایم را از شروع تا پایان مدیون پدر، مادر و خانواده و همسرم هستم که همیشه کنارم هستند.
* قبلا گفتهای فوتبال سیمئونه را دوست داری. تلاش کردی با او ارتباط برقرار کنی یا مشورت کنی؟
یک کمک مربی در اوساسونا داشتیم که یک سال با سیمئونه کار کرده بود. من از او خیلی درباره سیمئونه سوال کردم. وقتی خودم در اوساسونا بودم سیمئونه آنجا آمد و مربیگری را در اتلتیکو مادرید شروع کرد. من نگفتم دوست دارم کاملا اینطور باشد؛ گفتم سبک کاری اش را دوست دارم.
* اینکه چند سال در یک تیم است؟
من کلا ثبات را دوست دارم. هرکسی یک جایی زیاد باشد دوست دارم. مثلا فرگوسن، کلوپ یا هر مربی در هر جای دنیا. من ثبات را دوست دارم. شما باید ببینی در ثبات پیشرفت داری یا نه؛ اینکه پیشرفت میکنی یعنی موفقیت. من این را واقعا دوست دارم. سبک کار اتلتیکومادرید سیمئونه را دوست دارم و این برایم خیلی مهم است که از هر کسی، هر چیزی که به دردم میخورد یاد بگیرم.
*شما مقابل سیمئونه بازی کردهاید. آیا بردهاید؟
هم برد داشتیم و هم باخت اما از زمانی که او آمد ما بیشتر باختیم.
* آن زمان هم شادی های عجیب و غریب داشت؟
خیلی جذابیت دارد که کنار زمین نگاهش کنی. گرم بازی است و انگار خودش در زمین است.
* امسال همه چیز تو خیلی شبیه ژاوی بود؛ معارفهتان در یک روز بود، نتایج اول فصلتان بد بود و نیم فصل نقل و انتقالاتی خوبی داشتید و سپس نتایج خیلی بهتری گرفتید. تنها تفاوت این بود که فولاد سوپرجام را برد و بارسلونا باخت.
پس من موفق تر بودم (با خنده). فوتبال اسپانیا را نمیتوان با فوتبال ایران مقایسه کرد؛ آنجا با برنامه و سازمان و ایده جلو میروند. این چیزهایی که میپرسید و میگویند همه برای بیرون خوب است و برای ما که در فوتبال هستیم تنها جذابیتش این است که بازی هایشان را میبینیم و لذت میبریم. آنها بازی های ما را نمیبینند. ما باید دنبال کنیم چون علم و دانش و صنعت فوتبال آنجا وجود دارد. به هر حال در فوتبال هر اتفاقی که برایت رخ میدهد قطعا یک جای دنیا آن اتفاق میافتد که میتواند همخوانی داشته باشد. نمیتوانیم مقایسه کنیم. اما چون من با ژاوی دوست هستم شاید این موضوع را مقداری جذاب کند. گاهی به هم تکست میدهیم و برای هم آرزوی موفقیت میکنیم. دوست داریم به پاس دوستی که با هم داشتیم و روبروی هم رقیب بودیم و بازی میکردیم همیشه موفق باشیم. حتی اگر با هم در ارتباط نباشیم هر دویمان برای یکدیگر آرزوی موفقیت میکنیم.
* دوباره یکدیگر را در مستطیل سبز میبینید؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد اما در آسیا نه؛ دوست دارم در اروپا این اتفاق بیفتد.
*یک بازی کلوپ با توخل بازی داشت؛ کلوپ بعد از بازی گفته بود اینها در طول بازی ۱۷ بار سیستم عوض کردند. در اسپانیا پیش آمد که ندانی تیم روبرویت با چه سیستمی بازی میکند؟
تقریبا همه چیز مشخص است چون مربی ها آنالیز میکنند و گروه آنالیز قوی دارند و همه چیز را پیش بینی میکردند اما یک بازی با اتلتیک بیلبائو در زمانی که بیلسا مربی این تیم بود داشتیم و در آنالیز بازی دیدیم که بازیکنان بیلبائو تک به تک دنبال بازیکنان حریف میفتند. خیلی عجیب بود. یکدفعه دفاع وسط دنبال فوروارد حریف تا وسط زمین یا حتی زمین حریف میرفت. تک به تک فوتبال قوی بازی میکردند. من چنین چیزی ندیده بودم اما ایده ای بود که آن مربی دوست داشت انجام بدهد و موفق هم بود و آن سال نتایج خوبی هم گرفتند. ما آن سال اتفاقا ۱-۰ به آنها باختیم و در دقیقه ۸۵ گل خوردیم ولی فوتبال عجیبی برای من بود.
* زمانی که کاپیتان تیم ملی بودی خیلی از رای هایی که برای بهترین بازیکن بود به مسی میدادی؛ این ربطی به بارسایی بودنت داشت؟ سالی که داخل رای گیری آسیا بودی مصاحبه کردی و گفتی همه احساسی رای میدهند و خیلی ها گفتند خودت همه رای ها را احساسی به مسی میدهی.
من به ژاوی، رونالدو، اینیستا و مسی رای دادهام. من رای اول به ژاوی دادهام و حتی به رونالدو هم دادهام. ولی واقعیت این است که من هم مسی را دوست دارم و هم رونالدو و این دو هم در زمانی که من انتخاب میکردم تاپ بودند و من خودم با آنها بازی میکردم. سلیقه متفاوت است وگرنه من هیچوقت نمیگفتم مسی خوب است و رونالدو بد. هر دو بهترین هستند و در انتخاب بهترین ها من میگفتم به نظر من، سلیقه من مسی است.
* حق خودت هم بود یک بار در آسیا بهترین بشوی.
باید به آن میرسیدم اما چون اروپا بازی میکردم به آن نرسیدم. بخاطر قوانینی که عوض شد. اگر من در آسیا بازی میکردم n بازی آسیایی داشتم و میتوانستم مرد سال شوم یا جام باشگاه های آسیا ببرم. اما آنجا بزرگتر است و مثل یک دریای بزرگ است که همه برای کار و شکار و بهترین خودشان زحمت میکشند و تلاش میکنند. این را از من دور کرد اما من اگر در آسیا بازی میکردم راحت میتوانستم برنده باشم. من سال اولی که با پاس در جام باشگاه های آسیا بازی کردم همان سال جزو سه بازیکن برتر بودم.
*در مربیگری که میتوانی به این هدف برسی؟
قطعا. چرا نتوانم؟ همه چیز بستگی به تیم و انتخاب تیم و شرایط تیمم بستگی دارد. جایزه بردن هم اینطور نیست که من یا یک شخص میبرد. اگر بازیکن هستم ما یازده نفر هستیم و اگر ده نفر کنار هم بد بازی کنند من نمیتوانم ببرم. اگر مربی هم هستم، بیست بازیکنم خوب بازی نکنند من نمیتوانم ببرم. همه با یکدیگر هستیم و همه چیز به هم وصل است. برای همین اگر به یک نتیجه و موفقیتی میرسی نباید به نام خودت تمام کنی و باید قدردان بقیه باشی چون اگر نبودند من نمیرسیدم.
*برگردیم به اهواز. در جنوب چه چیزی برایت جذاب بوده؟
مردم، خونگرمی مردم، غذا و با وجود اینکه هوا گرم است ولی من واقعا گرما را بیشتر از سرما دوست دارم. من هشت سال در اسپانیا در یک جای سرد بودم و اینجا گرم است. میگویند سخت است اما من چون گرما را دوست دارم بهتر است؛ البته نه در این حد اما در طول سال هوای خوب هست و هوایی است که میشود بهترین استفاده را برد. یک مسئله ای هم هست که چون من سه سال به عنوان شهروند اینجا حضور داشتهام وظیفه ام است که درباره آن صحبت کنم؛ مردم اینجا واقعا در سختی زندگی میکنند. من لمس کردهام و شرایط سخت زندگی اینجا برای مردم را دیدهام. همین هزینه ای که از اینجا برای کل کشور میشود، اگر یک بخشی از آن را برای خود استان هزینه کنند این استان میتواند یکی از بهترین ها در سطح آسیا شود ولی نیاز است که توجه بیشتری به مردم بکنیم. مردم اینجا با گرما و خاک زندگی میکنند و با یک بارندگی شرایط برایشان سخت میشود و هر اتفاقی که میتواند برای یک خانواده رخ بدهد تا دچار مشکل شود اینجا میافتد و بدتر از همه کمبود شغل و گرفتاری مردم از لحاظ زندگی و گذراندن زندگی روزمره است که ناراحت کننده است. امکانات کمی که در اختیار آنها از نظر آموزشی، پزشکی و... وجود دارد شرایط را سخت کرده و امیدوارم شرایط کشورمان و استان خوزستان طوری باشد که بتوانند از نفتی که کل ایران از آن استفاده میکنند و صادر هم میکنیم برای جایی که خودش صاحب و مالک آن است استفاده کنیم.
*فولاد با دو قهرمانی و یک برد العین این سن مردم را خوشحال کرد. در لیگ قهرمانان آسیا هم میتوانید خوشحالشان کنید؟
وظیفه ما این است. هر کدام از ما هر جایی که بتوانیم مردم را خوشحال کنیم وظیفهمان را انجام میدهیم. تمام برنامه و کار ما برای خوشحالی مردم است. هر تیمی در هر جایی میخواهد هوادارانش را خوشحال کند. ما هم همینطور هستیم و قطعا در جام باشگاه ها هم میدانیم چه برنامه ای داریم و مردم چه میخواهند و این تیم چقدر برایشان مهم است و در این استان میتواند شادی بیاورد. این وظیفه ما را سنگین تر میکند اما در کنارش این را هم میدانیم که مردم کنار ما هستند. ما بازی با العین را بردیم و این شور را دیدیم. هیچکس باورش نمیشد این اتفاق بیفتد چون بردن العین که الان صدر جدول امارات است کار هر کسی نیست اما این بچه ها توانستند انجام بدهند.
* آن العین هم با الان تفاوت زیادی ندارد.
نه من با توجه به اینکه در گروهمان تیم اماراتی هست دنبال میکنم. دو سه بازیکن آوردهاند که از بازیکنان داخلی خودشان است و دو خارجی هم گرفتهاند که کمکشان کرده اما به نظرم خارجی های سال گذشتهشان هم فوق العاده بودند. یکی که در تیم ملی بازی میکند و یکی هم واقعا یکی از تاپ های فوتبال در آسیا است. اما مهم امسال است و سال گذشته تمام شد. امسال تیم ما و بازیکنان با تجربه تر شدهاند و تلاش میکنیم که صعود کنیم ولی همه میدانند که من از روز اولی که به اینجا آمدهام تنها قولی که به هواداران و مردم دادهام این است که مطمئن باشند تا روز و ثانیه و لحظه ای که در این تیم هستیم و بازی میکنیم بهترین عملکرمان را خواهیم داشت. اینکه چه اتفاقی در پایان رخ میدهد را بستگی به این دارد که خدا چه تقدیری مینویسد و چقدر تلاش کردهایم. قطعا تمام تلاشمان را میکنیم تا بهترین عملکردمان را در هر بازی داشته باشیم.
*دو جام مقابل پرسپولیس و استقلال گرفتهای اما هیچ گس در تیم شما کری نخواند. این کار را دوست نداری؟
من وقتی که بازی هم میکردم اهل کری خواندن برای هیچ تیم و باشگاهی نبودم. به همه احترام میگذارم. در زمین قطعا جنگ و دعوا و رقابت هست و من هم این کار را انجام دادهام، در مربیگری ام همینطور. ما دو بازی هم پرسپولیس را بردیم و هم استقلال را ولی به کری خواندن هیچ اعتقادی ندارم چون هواداران هر تیمی که بازنده است هم ناراحت هستند. از طرفی ما انقدر بالا و پایین این فوتبال را دیدهایم که میدانیم فردا روزی میبازیم و این کری برمیگردد سعی میکنم بیشتر دوست پیدا کنم تا اینکه هواداران یک تیم از من ناراحت شوند. واقعا ناراحت میشوم اگر هواداران یک تیم ناراحت شوند. شاید دوست نداشته باشند این اتفاق بیفتد و دوست نداشته باشند ببینند من کری میخوانم اما در نهایت من برای این کار نیستم و دوست ندارم کری بخوانم. اینکه بخاطر برد مقابل یک تیم یا در یک بازی کری بخوانم را نه میتوانم و نه به آن فکر میکنم. فردا هم من میبازم و این کری برمیگردد؛ برای همین کری را برای هواداران میگذاریم که شیرینی فوتبال را دارند.
* هواداران فولاد و سپاهان منتظر یک سورپرایز در آسیا باشند؟
ما دنبال این هستیم که بهترین عملکرد را برای صعود به مرحله بعد داشته باشیم. سپاهان هم قطعا با توجه به برنامه ریزی و هزینه هایی که سالهاست انجام میدهد هر سال برای این کار تلاش میکند؛ برای تیم سپاهان و هوادارانشان و محرم نویدکیا که دوست من است آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم آنها هم در جام باشگاه های آسیا موفق باشند.
* اگر میتوانستی همین الان یک بازیکن از هر تیمی را به فولاد بیاوری چه کسی را میآوردی؟
لواندوفسکی یا کریم بنزما.
* بهترین گلت در لالیگا کدام گل بود؟
برای هواداران اوساسونا بهترین گل تاریخ باشگاهشان گلی بوده که من به بوردو زدهام. برای خودم چون رئال مادرید در ایران و دنیا طرفدار دارد گلم به رئال مادرید است. من هم در تیم ملی و هم در تیم باشگاهی ام گل های حساس زیادی زدهام. یک گل به اسپانیول در سالی که در حال سقوط بودیم زدم یا یک گل به ختافه زدم. در تیم ملی گلی که در بازی ده نفره به کره زدم گل خوبی بود، گلی که در عربستان به عربستان زدم گل خوبی بود. چند گل بوده که بخواهم اسم ببرم.
* بهترین خاطرهی فوتبال ۱۴۰۰؟
۲ قهرمانی با فولاد.
* اگر بخواهید برای ۱۴۰۱ یک اسم انتخاب کنید؟
جامهای فولادی.
*نکو جام یا جواد لالیگایی؟
هر کدام از اینها در جایی استفاده میشود، هر دوی آنها برای من شیرین است؛ اینکه به من محبت دارند و اعلام میکنند، خوب است. واقعا هر کدام از اینها برای جذابیت خاصی دارد.
* اگر یک آرزو برای سال آینده شمسی داشته باشی، آن چیست؟ کدام هدف را به عنوان یک هدف اصلی انتخاب میکنی ؟ سوال را بهتر بخواهم بپرسم، بین سهمیه گرفتن فولاد، صعود فولاد به مراحل پایانی لیگ قهرمانان یا نقشآفرینی در یک باشگاه پرطرفدار در فصل آینده، انتخاب شما کدام است؟
من از اول همه سلامتی را انتخاب میکنم و بعد از آن هم در بین این سه گزینه، صعود با فولاد را انتخاب میکنم؛ چون برای من خیلی جذاب است، بازیهای بینالمللی برای من خیلی جذابیت دارد چون تجربهی خوبی در این بازیها داشته باشم.
* اگر سرمربی تیم ملی بودی چقدربرایت مهم بود که بقیه دربارهی کارت چه فکر میکنند؟
من کلاً توجهی ندارم که چه کسی چه فکری میکند، سعی میکنم که کارم را درست انجام بدهم، حالا اصلاً هر جا که باشم، چه فوتبال و چه زندگی شخصی؛ سعی میکنم کار و راه خودم را درست بروم و چیزی که به نظر خود من درست است را انجام بدهم. در همهی کارم یک مسئله را در نظر میگیرم که کسی وجود دارد که رفتار و اعمال من را میبیند، قطعا اشتباه هم میکنم اما دوست ندارم اشتباه عمدی انجام بدهم و همهی اشتباهم سهوی است و شاید در فوتبال از روی دانش کم من است و رفتارم شاید از رفتار و اخلاقی است که کلاً دارم. اشتباه میکنم، هر روز هم اشتباه میکنم اما هیچکدام از اشتباهات من، عمدی نبوده و شخصی با کسی نیست.
- 19
- 3