به گزارش جام نیـوز، در گیرو دار بازیهای تیم ملی بود. بازیهای تیم ملی هیچ وقت برای شجاعی با تشویق های هیجانی و شوروشوق سکوها همراه نبوده. برخلاف بازیهای باشگاهی. البته این بی هیجانی سکوها هیچ وقت او را ناامید کرد. اگر قرار بود ناامید شود یک فصل جدیدی در فوتبالش رقم نمیزد. فصل حضور در یونان.
سال گذشته برای او روزهای خوبی بود. بازیهای خوب در تیم ملی، یک گل در بازی با قرقیزستان و بعد هم بازگشت به اروپا و درخشش در پانانیوس.
شاید یونان لیگ دلخواه هیچ بازیکنی در شرایط شجاعی نباشد اما برای او یک پل بازگشت بود. پل بازگشت از آسیا به اروپا. به همین دلیل بود که با وجود شک وتردیدها تصمیم نهایی را گرفت:"به یونان میروم"به یونان رفت و همبازی کریم شد. آنقدر خوب بود که چندپیشنهاد دیگر هم داشت. اما کریم رفت و او فعلا ماند. چرا؟
"در اول حضورم برای آمدن به یونان کمی شک داشتم اما حالا که به عقب نگاه میکنم میبینم تصمیمی بهتر از این نمیتوانستم بگیرم. کریم از تیم ما جدا شد چون با توجه به بازیهای خوبی که انجام داده بود بحث رفتنش از قبل از فصل مطرح شده بود و در نهایت هم یک جابجایی بسیار خوب داشت. من هم پیشنهادهای خوبی داشتم اما با توجه به مسائلی که اینجا جای مناسبی برای بازگو کردنش نیست روسای باشگاه با رفتن من مخالفت کردند. من هم فعلا ماندم تا ببینیم در آینده چه پیش میآید. در مورد این که این حضور ادامه دار خواهد بود یا با پایان فصل تمام خواهد شد فعلا تصمیم قطعی نگرفته ام."
مطمئنا مسعود شجاعی در ذهنش برنامه ای برای آینده دارد. حتی اگر آن را در اولویت هایش قرار ندهد اما در پس زمینه ذهنی او جایی برای برنامه ریزی آینده خواهد بود. آینده ای که بارها گفته بازگشت به فوتبال ایران بخشی از آن نخواهد بود. حرفی که به مذاق خیلی ها خوش نیامده و آن را ناشی از خودپسندی شجاعی را دانستند. شجاعی همچنان در آینده اش این گزینه دیده نمیشود: حضور در ایران. چرای این قضیه اما نه به دلیل بالاتر دیدن خودش از فوتبال ایران است بلکه دلیل دیگری دارد.
"من پیشنهادهای خوبی از ایران داشتم. البته قبل از این که در مورد آمدن یا نیامدنم صحبت کنم این نکته را بگویم که من مشکلی با فوتبال ایران ندارم. من هیچ وقت فراموش نمیکنم از کجا آمدم. از همین فوتبال ایران مسعود شجاعی لژیونر شدم. بازی کردن در فوتبال ایران برایم افتخار است. مشکل من با فساد در فوتبال است. فوتبال ایران پر از مشکل و فساد است. حرفی هم نیست که من بخواهم آن را مطرح کنم، همه از این فساد خبر دارند و از من بهتر همه مسائل را میدانند اما مشکل این است که کسی صدایش در نمی آید. امکانات فوتبال ایران زیر خط فقر است. از نظر زیرساختی معیوب است. آدم های کاربلد در آن به تعداد انگشت های دست هستند. مشکل من با فوتبال ایران این مسائل است نه برگشتن به ایران.
بازگشت به وطن همیشه میتواند پر از وسوسه باشد. وسوسه هایی آنقدر قوی که هر فکر منفی را خنثی کند. این وسوسه ها برای مسعود شجاعی هم وجود دارد. اما آیا در فوتبال ایران هم وسوسه ای پیدا می شود که او را به جایی که از آن آمده برگرداند؟ وسوسه ای گیراتر از تمام مسائل تلخ موجود.
"در مورد بازگشت به ایران کلی انگیزه و وسوسه دارم. مگر میشود نداشته باشم. ایران سرزمین من است. مطمئنا برای آمدن به آن لحظه شماری میکنم. اما بحث فوتبال ایران یک بحث جداست. در حال حاضر هیچ انگیزه و وسوسه ای وجود ندارد. "
البته این فوتبال ایران شامل تیم ملی نمی شود. شجاعی سالهاست بازیکن تیم ملی ایران است. این که کدام مربی روی نیمکت تیم ملی نشسته تفاوتی نداشته. همیشه یک شماره ۷ در زمین دیده شده. همیشه میگویند انتخاب بازیکنان تیم ملی سلقیه ای است. ظاهرا شجاعی با هرسلیقه ای جور در میآید. از علی دایی گرفته تا قطبی و قلعه نویی و حالا کی روش. مربیانی که تفکرات تاکتیکی شان هیچ شباهتی به هم ندارد و تنها وجه تشابه آنها شماره ۷ مورد علاقه شان است.
" چرای آن را نمیدانم. این سوال را بهتر است از مربیانی بپرسید که من را انتخاب کردند. من فقط یک بازیکن بودم و هر چه که هرکدام از مربیانم از من خواستند در زمین انجام دادم."
شاید تیم ملی فعلی، تنها تیمی است که شجاعی در آن نیمکت نشینی را هم تجربه می کند. از بحث سن و سال که بگذریم احتمالا تاکتیک کی روش در بازیهای خارج و داخل خانه باعث شده تا شجاعی در تیم او یک بازیکن فیکس صد در صد نباشد. کیروش در بازیهای خارج از خانه تاکتیک دفاعی تری دارد. به همین دلیل به بازیکنانی که توانایی حفظ توپ و دریبل بازیکنان حریف و ایجاد موقعیت در ضد حمله را داشته باشند احتیاج دارد همین مساله باعث شده تا درصد حضور شجاعی در بازیهای خارج از خانه بیشتر از بازیهای خانگی باشد.
"اگر راستش را بخواهید خودم تا به حال به این مساله دقت نکردم. هیچ وقت برایم سوال پیش نیامده چرا بازی نکردم یا چرا نیمکت نشین بودم. البته شاید این مساله که شما گفتید هم یکی از دلایلش باشد. اما این دلیل یا هر دلیل دیگری که و جود داشته باشد برای من خیلی تفاوتی ندارد. در این روزهای حساس تیم ملی هدف فقط نتیجه گرفتن تیم است. این فقط حرف من نیست. همه بچه های تیم ملی همچین نظری دارند و اصلا حضور در ترکیب اصلی یا نشستن روی نیمکت برایشان فرقی نمیکند.
مطمئنا یکی از دلایل مقبولیت شجاعی نزد مربیان تیم ملی این است که خواسته آنها را در زمین اجرا میکند. اما این خواسته چه چیزی است. مثلا کیروش قبل از بازیهای تیم ملی به شجاعی چه میگوید و چه خواسته ای دارد؟
"در مواقعی که با کی روش قبل از بازی یا در جلسه فنی صحبت میکنیم همیشه چیزی رو از من میخواد که از هر بازیکن دیگری هم که توی این پست بازی میکند میخواهد. یعنی وظیفه بیشتری از من نخواسته است. فقط چون من تجربه بیشتری نسبت به اکثر بازیکنان فعلی تیم ملی دارم همیشه سعی میکنم که بتوانم کار بیشتری انجام بدهم و به بقیه بازیکنان هم کمک کنم."
مسعود شجاعی هم پیراهن تیم ملی و هم پستی که در آن بازی میکند را دو دستی چسبیده و تصمیمی برای کنار گذاشتنش ندارد. او تا جایی که بتواند قصد دارد بر بالارفتن سن و سالش غلبه کند. مثل تمام بازیکنان هم نسلش که با نزدیک شدن به دوران پایان فوتبال تلاش و سخت کوشی وعطششان برای بازی کردن بیشتر هم می شود.
"به نظر من گذشت آن دورانی که وقتی یک بازیکن سنش بالا می رفت و توانایی بدنش کم میشد پستش را تغییر می دادند و مثلا به پستهای دفاعیتر میبردند. در حال حاضر فوتبال یک تخصص است و هر بازیکنی متخصص پست خودش است. فعلا توانایی بازی کردن دارم، آن هم در پست خودم. به این راحتی هم نمی خواهم پیراهن تیم ملی را از دست بدهم. درست است که سنم در حال بالا رفتن است اما تلاش می کنم تا با تمرین چند برابر نگذارم که توانایی هایم کمتر شود. برای من از دست دادن پیراهن تیم ملی به این راحتی نیست و تا جایی که بتوانم برای نگه داشتن آن میجنگم.
بالا رفتن سن شاید نتواند فعلا مانعی برای انگیزه و بازی خوب شجاعی باشد اما حجم انتقادات چطور. شجاعی دورانی را در تیم ملی گذرانده که سیبل انتقادات زیادی از سوی رسانه ها و هواداران بوده. این مساله هم نمیتواند او را دلسرد کند؟
شاید باورتان نشود اما من دوتا از بهترین بازیهایم را در همان برهه ای انجام دادم که انتقادات از من به اوج رسیده بود. یعنی این مسائل نه تنها من را دلسرد نمی کند که انگیزه هایم را چندین برابر میکند. فوتبال برای من یک شغل یا یک کار نیست که بخواهم نیست به آن دلزده یا دلسرد شوم. من دیوانه وار عاشق فوتبال هستم. آنقدر زیاد که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند اندکی از عشق من را نسبت به آن کم کند که بخواهم انگیزه ام را از دست بدهم یا بد کار کنم. البته من تا آنجایی که توانستم در فضای مجازی دنبال کنم واقعا مردم به من لطف داشتند و در هر شرایطی تلاش کردند به من انگیزه بدهند اما انتقاد هم وجود دارد و نمیشود آن را حذف کرد. انتقاد بخشی از فوتبال است. نمی شود انتظار داشته باشی در تمام سالهایی که فوتبال بازی میکنی همه فقط برایت هورا بکشند و تشویقت کنند. هر کسی روش خودش را برای کنار آمدن با فشارها و انتقادات دارد. روش من هم فقط یک چیز است: سخت تر تمرین کردن و این که هیچ وقت هدفی را که دارم از جلوی چشمانم دور نکنم. نمی گویم هیچ وقت ناراحت نشده ام. گاهی اوقات که خیلی هم کم بوده دلم گرفته اما خیلی زود تمام شده. چون به همان اندازه هم حمایت دیده ام. البته حساب بعضی از رسانه ها از این قضیه جداست.
مسعود شجاعی ظرفیت بالایی در برابر انتقادات و شعارها و نامهربانی ها دارد. این را بارها در این مصاحبه گفته و بارها در زمین بازی هم ثابت کرده است. با این حال او جزء آن دسته از بازیکنانی است که بازی فنی اش ارتباط مستقیمی با شرایط روحی و روانی اش دارد. شاید اگر فشارها روی او کمتر بود او هم بازی بهتری انجام می داد و البته برعکس. شاید اگر بازی بهتری انجام می داد فشارها کمتر بود! فشارهایی که مطمئنا بخشی از آن به حق نبوده.
"شاید در آن زمانهایی که سنم کمتر بود می شد گفت که فشار کمتر به من میتوانست منجر به بازی بهتر شود اما الان که سن و سالی از من گذشته خیلی نمیتواند نقش داشته باشد. من در این سالها یاد گرفتهام چطور تحت سخت ترین فشارها بازی کنم. یاد گرفته ام وقتی وارد زمین می شوم هیچ چیز نشنوم و به هیچ چیز فکر نکنم به جز بازی کردن در زمین. واقعا در زمین نهایت تلاشم را انجام میدهم. و همه هدفم این است که در خدمت تیم باشم و بهترین عملکردم را به نمایش بگذارم.
مسعود شجاعی یکی از آرام ترین بازیکنانی است که میشناسیم. کمتر از او مصاحبه دیده ایم. شاید به همین دلیل بود که مصاحبه او با یکی از رسانه ها کمی جنجال ساز شد. البته نه حرفهای شجاعی جنجالی داشت و نه ان مصاحبه. فقط شاید نام آن رسانه کمی حساسیت ها را زیاد کرد. به دلیل همین بود که حرفهایی کاملا ورزشی- اجتماعی شکل و بوی سیاسی به خود گرفت. شاید شنیدن این حرفها از زبان یک فوتبالیست عجیب تر هم بود، برای مایی که عادت نداریم فوتبالیستهایمان درگیر این مسائل باشند و همین که فوتبالشان را خوب بازی کنند به نظرمان کار بزرگی انجام داده اند!
"من نمیدانم چرا عده ای اصرار دارند هر مساله ای را سیاسی کنند و به یک جریانی ارتباط بدهند. وقتی از مشکلات جامعه حرف میزنیم، مشکلاتی که هر روز آنها را میبینیم و با آنها زندگی میکنیم از مسائل اجتماعی حرف میزنیم نه از مسائل سیاسی. تنها ارتباطی که این مسائل با سیاست پیدا میکند شاید این باشد که برای رفع آنها نیاز به مردان سیاست داریم. درغیر این صورت بیان کردن آنها، حرف زدن از آنها و نگرانشان بودن هیچ ارتباطی به سیاست ندارد. آدم ها با هم تفاوت دارند. شاید خیلی از فوتبالیستها دغدغه های اجتماعی نداشته باشند. شاید خیلی ها داشته باشند اما نیازی به حرف زدن در مورد آن نبینند. هر کسی نظر شخصی خود را دارد. البته من می توانم ادعا کنم که اکثر فوتبالیستهای ما دغدغه های اجتماعی دارند. کم یا زیاد با هم فرق می کند اما مگر می شود کسی که در جامعه ای زندگی می کند از دغدغه های دور و برش در امان باشد. فقط هر کسی راهی برای بروز یا حل یا شکایت از آنها دارد.
هدف شجاعی از بیان این دغدغه های اجتماعی چیست؟ حل شدن آنها؟ پز روشنفکری؟ یا کسب محبوبیت؟
"تشخیص آدمهایی که از برای شعار دادن و جلب توجه حرف می زنند از دیگران کار راحتی است. وقتی حرفی را فقط برای جلب توجه بزنید نه کسی آن را توجه میکند و نه قبول. تا آنجایی که من می دانم اما حرفهای من بر دل نشست، چون از دلم برآمده بود. ضمن این که همه افرادی که حتی شناخت کمی از من دارند من را میشناسند. اگر من علاقه ای به جلب توجه داشتم به عنوان بازیکنی که ۱۲ سال است عضو تیم ملی است باید بیشتر از این ها روی جلد نشریات بودم و بیشتر حرف می زدم و در رسانه ها بودم. فکر میکنم دیگر برای من زمان آن گذشته که به خاطر جلب توجه کاری را انجام دهم.
سال ۹۵ گذشت و سال ۹۶ در راه است. معمولا در این مواقع یک سوال همیشگی وجود دارد. سالی که گذشت چطور بود و آرزوهایتان برای سالی که می آید چیست؟
سال ۹۵ سال خوبی بود از لحاظ ورزشی موفقیت های بسیار خوبی با تیم ملی داشتیم و نتایج خوبی گرفتیم. همچنین توانستم به فوتبال اروپا برگردم که اتفاق خیلی خوبی برای من بود. آرزویم برای سال ۹۶ این است که کودکان کار بیکار شوند سروسامان بگیرند. یکی دیگر از آرزوهایم این است که خنده های مادر و خواهرم را بعد از گلزنی و برد تیم ملی روی سکوهای ورزشگاه آزادی ببینم. جنگی در کار نباشد و آرزوهای سلامتی برای همه به خصوص بیماران.
- 14
- 1