امید نمازی را سادهتر از چیزی که فکر میکردم یافتم. در آمریکا، وسط یک جلسه کاری مهم. شبکههای اجتماعی فاصلهها را کم کردهاند. این مصاحبه به مدد تلگرام هماهنگ شد و از طریق واتسآپ صورت گرفت. از هم شناختی نداشتیم و نخستین ملاقاتمان بود که تازه رودررو هم صورت نگرفت اما مشکلی پیش نیامد. خیلی راحت با هم صحبت کردیم و قرار گذاشتیم آخر شب به وقت ایران - در نیمه شبی که خواب ناجوانمردانه حمله میکرد و لذت مصاحبه کردن بیدار نگهم میداشت - حرفها را زدیم. نزدیک به نیم ساعت مکالمه تلفنی اینترنتی کمک کرد تا این سطرها زاده شوند. امید نمازی در این مصاحبه از خود، خواستهها و از ایدههایش برای به نمایش گذاشتن یک فوتبال مدرن صحبت کرد. ببینیم این مربی بینالمللی در نخستین آزمون سرمربیگریاش در ایران چگونه به رویاهایی جامهعمل میپوشاند که روی کاغذ بسیار جذاب هستند.
مربیگری در ذوبآهن برای شما یک فرصت است یا تهدید؟
چرا تهدید؟
دلیل سادهای دارد. نخستین سرمربیگری شما در فوتبال ایران قرار است در یک تیم بالای جدولی صورت بگیرد که سرمربی فصل قبلش امیر قلعهنویی بوده، میتواند ترسناک باشد.
فکر کنم وقتی به ایران آمدم تا با استیلآذین و بعد تیم ملی کار کنم خیلی با خبرنگارها ارتباط نگرفتم و در نتیجه رزومه مربیگری من آنقدر که باید شناخته نشده است. ۲۰ سالی هست که مربیگری میکنم و در این مدت دستکم سه چهارمش را سرمربی بودهام. یعنی این نیست که ذوبآهن اولین تجربه من باشد. آنقدر سابقه دارم که بتوانم گلیمم را در مملکت خودم بیرون بکشم. از نظر من این قضیه تهدید نیست و باید به چشم یک چالش به آن نگاه کنیم. ریسکی است که دوست داشتم قبولش کنم. من همین حالا هم اینجا در آمریکا با فدراسیون قرارداد دارم.
یک سالونیم از قرارداد من با آمریکاییها مانده و اینجا همه چیز برای من فراهم است. میتوانم بمانم، پیشرفت کنم و یکی دو سال بعد، باز هم یک رده بالاتر بروم. حتی میشود تا روی نیمکت تیمملی بزرگسالان آمریکا هم خودم را بالا بکشم. چالش را دوست داشتم که ترجیح دادم به ایران برگردم و در ذوبآهن کار کنم. چالشهایی از این دست برای من شیرین است. میدانم پلههای بزرگتر هم از راه میرسند و میدانم کار در ایران با همه دشواریهای خاص خودش، اینقدر جذاب هست که سختیها را قابل تحمل کند. اما در مورد آقای امیر قلعهنویی، کارنامه مربیگری ایشان در ایران فوقالعاده است و بیش از هر مربی دیگر قهرمانی آورده. او مربی بزرگی است و نشستن جای ایشان اصلا آسان نیست. اما من ترجیح میدهم تمام حواسم به کار خودم باشد و با تمام وجود برای موفقیتم بجنگم. آدم رو به جلویی هستم و میخواهم آینده را بسازم.
ذوبآهن فصل قبل با امیر قلعهنویی جهش خوبی داشت و یکباره در موقعیت بالانشینی قرار گرفت. این موضوع انتظارها را از شما هم بالاتر میبرد؟
فصل قبل شروع خوبی نداشتند و حتی صحبت از ایجاد تغییر هم بود اما باشگاه پای مربی ایستاد و مربی پای باشگاه. در نیمفصل هم چند خرید خوب داشتند و تیم جمع شد. این بالا و پایینها در فوتبال هست و در هر تیمی هم میتواند به وجود بیاید. قطعا هواداران ذوبآهن باید درک کنند که افکار من با افکار آقای قلعهنویی تفاوت دارد و من نیاز دارم سبک و سیستم خودم را جا بیندازم. برای این کار هم به زمان نیاز است و هم به تمرین.
فلسفه شما در فوتبال چیست؟ چه ایدههایی دارید که بخواهید در ذوبآهن پیاده کنید؟
به این نیاز دارم که امکانات و شرایط برای بازیکن فراهم شود تا سرتمرین تمام تمرکزش روی ایدههای من باشد. در حقیقت آن محیط لازم برای کار باید ایجاد شود که ذوبآهن این را دارد. وقتی محیط فراهم باشد آدم میتواند علمی و مدرن پیش برود. این همه فلسفه من است. یک فوتبال مدرن که هر روز نسبت به روز قبل بهتر باشد. بازیکن و هوادار باید این را درک و لمس کند که تیم هر روز یک قدم به سمت بهتر شدن پیش میرود. تیم من حتما روی زمین بازی میکند. این مهمترین چیزی است که میتوانم از الان قولش را بدهم. نکته دیگر ایجاد هماهنگی و هارمونی بین بازیکنان ردههای مختلف است. تمام بازیکنان ذوبآهن در تمام سطوح با سیستمی بازی میکنند که من انتخاب میکنم و شرح وظایفشان هم مانند هم است. تمام دفاع راستهای ذوبآهن باید برای وظیفهای که دارند آموزش ببینند. همینطور بقیه پستها.
یعنی اگر خواستید بازیکنی را از تیم جوانان یا امید وارد ترکیب تیم بزرگسال کنید، دیگر نیازی به این نیست که بازیکن را توجیه کنید. او کار خودش را میکند. درست است؟
دقیقا. شرح وظایفش را میداند و دیگر بازیکنان تیم هم میدانند نسبت به او چه مسئولیتی دارند. من دنبال این هستم که روی تیمم کار کنم تا به چیزی برسم که حالم را خوب میکند. بازی مدرن روی زمین همراه با پاسهای متعدد و با تحرک بالا. مردم دنیا فوتبال تیمهای بزرگی چون بارسا، رئال، بایرن و تیم های مشابه را دوست دارند. بازیهای تماشاچیپسند و حال خوب کن. ما دنبال این هستیم که مردم پول بدهند تا بازی ما را در ورزشگاه با لذت نگاه کنند. زیبا بازی کردن البته کافی نیست و باید فکر نتیجه گرفتن هم باشیم.
امسال به نظر لیگ هیجانانگیزی داریم. سال قبل لیگ کسل کنندهای بود. سپاهان در کل فصل و ذوبآهن در نیمفصل اول در لیگ نبودند. تراکتور تا آخر فصل هم احیا نشد و با خوشاقبالی در لیگ ماند. استقلال تا وقتی شفر آمد حالش خوب نشد. پرسپولیس برانکو خیلی راحت قهرمان شد در حالی که در اواسط نیمفصل دوم تازه داشت نفسش میگرفت. امسال فارغ از اینکه بعد از جامجهانی چه اتفاقاتی در لیگ برتر رخ بدهد، به نظر میرسد فصل هیجانانگیزتری خواهیم داشت. استقلال شفر و پرسپولیس برانکو حضور دارند و سپاهان هم با امیر قلعهنویی و خریدهایش تا دندان مسلح شده.
تراکتورسازی با «جان توشاک» دوست داشتنی و هیجانانگیز خواهد شد. تکلیف ما را با ذوبآهن مشخص کنید، آیا باید ذوبآهن را هم به جمع تیمهای هیجان انگیز وارد کنیم؟
چراکه نه؟ ذوبآهن مشکلش چیست؟
شاید تغییر سرمربی و جدایی چند مهره.
استقلال هم تغییر مربی داشت اما موفق شد. سپاهان و تراکتورسازی هم تغییر مربی دارند. به هر حال شناخت من از لیگ و فوتبال ایران از «جان توشاک» که بیشتر است! من با فوتبال ایران بسیار آشنا هستم. تمام بازیکنان لیگ را میشناسم. چهار سال برای تیم ملی وظیفه زیرنظر گرفتن بازیکنان لیگ را داشتم. بعد از جدایی از تیم ملی هم لیگ را دنبال کردم و خیلی از بازیها را دانلود میکردم تا در اوقات فراغت تماشا کنم. کاملا مسلط به لیگ و مجهز به اطلاعات در مسابقات شرکت میکنم. دنبال ستاره هم نیستیم. خریدهایمان را هم آغاز کردهایم. همان روزی که قرارداد بستم لیست خرید را دادم و از آمریکا هم ۲۴ساعته با ایران تماس دارم. فکر نکنید امید نمازی با لیگ فوتبال ایران آشنا نیست. اطلاعات من از بقیه بیشتر نباشد کمتر هم نیست.
بحث خداحافظی مهدی رجبزاده هم مطرح شده. آیا این موضوع صحت دارد؟
در مورد مهدی رجبزاده باید نکتهای را بگویم. در این روزهایی که در ایران نیستم شایعهای مطرح شد که قرار است رجبزاده مربی باشد و از فوتبال خداحافظی کند. من همان روزهایی که ایران بودم صریح به مهدی رجبزاده گفتم که تو را میخواهم و اعتقادم این است که میتوانی مربی بازیکن تیم باشی. قرار شد خودش تصمیم بگیرد که از فوتبال خداحافظی کند و به کادرفنی ملحق شود یا اینکه هم بازیکن باشد و هم کمک مربی. رجبزاده قطعا فصل بعد در کادر فنی حضور دارد. این به معنای بازی نکردنش نیست مگر اینکه خودش نخواهد. به نظر من میتواند یک فصل دیگر هم بازی کند. بازیکنی است که از بسیاری از بازیکنهای لیگ برتر آمادهتر است.
از حواشی فوتبال ایران هم شناخت دارید؟ نگران بههم ریخته شدن تیمتان نیستید؟
در ایران کار کردهام و دوستان خوبی دارم. در باشگاه هم آدمهای باتجربهای حضور دارند. نگران این چیزها نیستم. وظیفه ماست که حواشی را کنترل کنیم و نگذاریم چیزی مانع موفقیت ما شود.
افق دید شما برای ذوبآهن چیست؟
یا دوم بمانیم یا بهتر نتیجه بگیریم. نمیخواهم قول قهرمانی بدهم. کار درستی نیست. باشگاه و هوادار اما این را میداند که تیمی دارد که با تمام وجود برای خوب بودن، بازی میکند. ما بالاترین رتبهای را که بتوانیم میگیریم. در نظر داشته باشید در نیمفصل دوم چالش مهمی به نام لیگ قهرمانان آسیا هم داریم. آنجا هم باید وقت بگذاریم و انرژی خرج کنیم و درگیر شویم. جامملتهای آسیا هم هست. همه اینها باعث میشود تا لیگ غیرقابل پیشبینی شود. با همه این حرفها به تیمم بسیار اعتماد دارم. به خودم اعتماد دارم و میدانم سطح و حد مربیگریام کجاست و برای شگفتزده کردن لیگ برنامههای خوبی دارم.
دوست دارید کمی در مورد تیم ملی و کارلوس کیروش صحبت کنیم؟
حقیقتش زیاد تمایلی ندارم. از یک طرف خاطرات خوبی باهم داشتیم که خراب شد و اگر بخواهم در این مورد حرف بزنم قشنگ نیست. تیم ملی هم بازی دارد و ترجیح میدهم تمرکز سرمربی تیم ملی بههم نخورد اما در مورد تیم ملی حرف دارم. از صمیم قلب میگویم که برای کارلوس کیروش و تیمملی ایران بهترین آرزوها را دارم. خیلی خوشحال میشوم که تیم ملی در جامجهانی نتایج خوبی بگیرد و مردم را شاد کند. من در خارج از ایران زندگی کردهام و میفهمم و تجربه دارم که یک برد میتواند چقدر در مغرور کردن میلیونها ایرانی که خارج از ایران زندگی میکنند اثر بگذارد چه برسد به هموطنان خونگرمی که در کشورمان هستند. شما وقتی خارج از ایران زندگی میکنی دلت بیشتر برای وطنت دلتنگی میکند و چقدر خوب اگر تیم ملی ببرد و شما پرچم کشورت رابرداری و در خیابان فریاد بزنی.
انگار از روی تجربه شخصی حرف میزنید.
من در دوران بچگی از ایران رفتم و در آمریکا بزرگ شدم. هیچ وقت از یادم نرفت که ایرانی هستم. در فیلادلفیا که زندگی و کار میکردم ایرانیهای زیادی زندگی نمیکنند. بیشترشان در لسآنجلس هستند. آنجا جایی است که مردم با پرچم و لباس ایرانی به خیابانها میریزند و جشن میگیرند. من برای بازیهای ایران همیشه انگیزه خوبی داشتم که برای دوروبریهایم کری بخوانم. کریهای فوتبالی معمول. شرطبندی سر نتیجه و این بحثها. من همیشه روی برد ایران شرط بستهام و معمولا هم برنده شدهام.
بازی ایران و آمریکا کجا بودید؟
در فیلادلفیا. شرطم را بستم و در نهایت آرامش بازی را همانطور دیدم که دوست داشتم. من باید بازیهای بزرگ را تنها ببینم. تنها، بدون دیگران و جلوی یک تلویزیون بزرگ. مثل یک مراسم شخصی میماند. یک معبد است و کسی را هم به آن راه نمیدهم مگر اینکه طرف فوتبال سرش شود. دلم میخواهد فوتبال را تکی مزهمزه کنم. نمیخواهم کسی باشد که بغل دستم جیغ بزند و لیوان پرت کند یا تخمه بشکند. فوتبال برای من مهم است و یک بازی مهم فوتبالی باید در سکوت و آرامش دیده شود تا بشود قطره قطره لذتی که درونش هست را سر کشید. میدانستم آن بازی را میبریم و با همکارانم هم شرط خوبی روی آن بستم و بردم. در فیلادلفیا خبری نشد. کسی نبود که بخواهد بیرون بیاد اما لسآنجلس مال ایرانیها شد.
آقای نمازی کمی در مورد گروه تیم ملی صحبت کنیم.
ببینید روی کاغذ سختترین گروهی بود که نصیب ما شد ولی فوتبال را روی کاغذ بازی نمیکنند. مراکش حریف بسیار قدرتمندی است. از نظر فردی از ما خیلی بهترند اما از نظر فوتبال تیمی با هم فاصلهای نداریم. اصولا لذت فوتبال به پیشبینیناپذیر بودنش است. چرا نتوانیم مهارشان کنیم؟ چرا نتوانیم ستارههایشان را ببندیم و چرا نتوانیم شکستشان بدهیم؟ما باید مراکش را ببریم اما برای بردنشان نیاز نیست تمام بازی روی دروازه آنها خیمه بزنیم. یک گل کافی است.
اگر این بازی را ببریم شانس صعود داریم. به این فکر کنیدکه مراکش را ببریم. غیرممکن که نیست. ممکن است. اگر مراکش را ببریم و تمام امتیازات بازی برای ما شود چقدر از نظر روحی قویتر میشویم؟خیلی زیاد. دو تیم دیگر گروه هم نمیتوانند مقابل ما به راحتی پیروز شوند. من واقعا به کسب چهار امتیاز از گروه امیدوارم یعنی امیدم به بردن مراکش و تساوی مقابل پرتغال است. نمیگویم راحت است اما امکانش هست. کیروش تیمی ساخته که سخت گل میخورد و این سخت گل خوردن مزیت بزرگی است که امیدوارم در جامجهانی از آن برخوردار باشیم.
هومن جعفری
- 11
- 3