داشتن «دشمن» مشترک خیلی وقتها زمینهساز دوستی است. شاید تنها نقطه اشتراک برانکو ایوانکوویچ و امیر قلعهنویی، این بود که هر دو از «کیروش» خوششان نمیآمد. البته این احساس متقابل بود و کارلوس هم هر وقت فرصتی به دست میآورد، نیشش را تا استخوان در تن این دو فرو میکرد.
همین موضع مشترک یکی از دلایلی شد تا قلعهنویی و برانکو به نظر دوست بیایند. با آنکه برانکو چند فصل است مچ او را میخواباند و امسال حتی رویای حضور در فینال جامحذفی را از ژنرال به غارت برد اما قلعهنویی ترجیح میدهد به جای حمله به او به «پرسپولیس» بتازد و بگوید نتایج را برای این تیم مهندسی میکنند.
او کیک سمی و آلوده به اتهاماتی مانند مافیا، تبانی، وسوسه بازیکن حریف و... که مخالفان به آدرسش ارسال میکردند را حالا با پست برای باشگاه پرسپولیس میفرستد! از «منظر» به «نظاره» آمده، از قامت «متهم» به قواره «شاکی».
اما آیا گوش و مغزی برای شنیدن و پذیرفتن این ادعا جز در میان طیفی از هواداران تندرو و احساساتی وجود دارد؟ دستکم در بازی پای فینال خود او میداند که تیمش بد بازی کرد و شاید در چندسال اخیر هرگز پرسپولیس این همه بر آنها مسلط نشده بود. پنالتی باد آورده را خودشان بر باد دادند. دو بار مدیون تیر دروازه شدند و اتفاقاً گل را بر اساس اشتباه مدافع خودی خوردند. کدام مهندسی در این بازی وجود داشت؟ نکند او از پسپرده چیزهایی میداند که ما خبر نداریم؟
سپاهان پرخاشگر و عصبانی بود. آنها میخواستند به هر قیمتی پیروز شوند. وقتی تحت فشار قرار گرفتند واکنششان توام با عصبانیت بود. آیا آنها به امیر قلعهنویی شبیه شدهاند که کم پیش میآید شکست به دلایل ضعف فنی خود را بپذیرد و همیشه عواملی چون «داور، دستهای پشت پرده، مهندسی، حمایت حریف و...» را دلیل ناکامی خود میداند؟
گیلم بالاگه نویسنده کتاب «پیروزی به عبارت دیگر؛ پپ گواردیولا» مینویسد پپ وقتی به بارسلونا آمد مهمترین کاری که کرد این بود: باشگاه را به خودش شبیه کند. آرام، فروتن، حریص و بدون نوسان. این انقلاب البته ساده نبود. کنار گذاشتن ستاره بینظیر اما بینظمی مثل رونالدینیو یا فروش اتوئو که هنوز یک ماشین گلزنی به شمار میرفت، تصمیمات کوچکی نبودند.
زلاتان ابراهیموویچ در کتاب خاطراتش با لحنی تحقیرآمیز بازیکنانی مثل مسی، اینیستا و ژاوی را «بچه مدرسهایهای حرف گوشکن» خطاب میکند که مطلقاً گوش به فرمان گواردیولا بودند. ایبرا که خشمش را از گواردیولا پنهان نمیکند میگوید حتی بازیکنی مثل تیری آنری که یک ستاره بزرگ و فاتح جام جهانی و یورو بود هم به یک حرف گوشکن تبدیل شده بود.
این البته فقط گواردیولا نیست که این شیوه را به کار میبرد. ژوزه مورینیو هم در پورتو، چلسی و اینترمیلان این کار را انجام داد. او تیمهایی را با بازیکنان متوسط میساخت که با تانک هم نمیشد الماس دفاعیشان را شکست. گاهی به نظر میرسید در زمین ۱۱ مورینیو بازی میکنند!
در فوتبال ایران کمتر مربی را میتوان مثال زد که توانسته باشد خون خودش را در رگهای تیم تزریق کند. هرگاه این اتفاق افتاده آن تیم نتیجه گرفته است. این تحمیل گاه با هوشمندی و همدلی صورت گرفته (مثل پاس قهرمان لیگ برتر تحت نظارت مجید جلالی)، با تحکم و زیرکی خاص علی پروین، با هیجانبخشی به سبک افشین قطبی یا تاثیرگذاری فردی به شیوه حسین فرکی و البته تاکتیک و تمرین و صبوری برانکویی.
از آنجایی که مدت حضور مربیان در ایران روی نیمکتها بسیار کوتاه است، برخی همان شیوه شلاقی یا تزریق منابع مالی را توصیه میکنند که البته اثرگذاریاش کوتاه است.
امیر قلعهنویی نمونه استثنایی در فوتبال ایران است. بعید است کسی او را با «سیاوش» قهرمان اساطیری ایرانیان قیاس کند که از آتش جان سالم به در برد. نه «یوسف» است که گرد به دامانش ننشیند و نه خود ابایی دارد از اینکه بگوید پول چرب و شیرین میگیرد و نه تلاش میکند ادبیاتش را بر اساس مُد روز تغییر دهد اما چطور میتواند این همه از چالشها گذر کند؟
در ده سال گذشته هیچ مربی همپای او پرحاشیه زندگی نکرده است. حتی «ف.ک»های مشهور هم تا این اندازه رخت چرکهایشان را در کوچه نشُستهاند. اتهامهای سهمناکی از تبانی با بازیکنان حریف و بد زبانی تا دستکاری در مبلغ قرارداد، از ادبیات نه چندان اتوکشیده تا ایستادن با لنگ درِ حمام و چشم به راه سیاسیون، از تلخی و درشتی با داورها و مربیان تا دور زدن قانون و... هر یک از این اتهامها برای نابود کردن یک نفر کافی است اما امیر قلعهنویی انگار پوست کروکودیل بر تن کرده است. خود البته بر این باور است که «اون بالایی» که «جای حق نشسته» هوایش را دارد اما نکته ساده است؛ حتی اگر از او خوشتان نیاید نمیتوانید انکارش کنید.
قلعهنویی انگار خسته و کمطاقت شده است، گرچه هنوز بعد از پیروزی گاهگاهی مشتهایش را گره میکند اما آشکار از چیزهایی دلخور است که ترجیح میدهد با کلیگویی از کنارشان بگذرد. یکی دو اشاره در حد «مهندسی کردن بازی برای پرسپولیس» بدون سند و مدرک که فقط به درد شبکههای اجتماعی و کانالهای پرهوادار میخورد که اسباب کری خواندنشان جور شود.
با این همه او سپاهانی که فصل پیش تا لبه سقوط به لیگ یک رفت را امسال نایب قهرمان کرد، در جام حذفی هم پای فینال شکست خورد تا نشان بدهد اگر کسانی هنوز او را در دسته مربیان سنتگرا قرار میدهند، او میتواند با رفتار کاریزماتیک و هوش ذاتیاش برگهای تازه را برای غافلگیر کردن رقیبان رو کند. او سپاهان را به خودش شبیه کرده است. خطرناک برای رقیبان، خطرناک برای خودش!
احسان محمدی
- 9
- 2