چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۴۰ - ۰۳ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۰۷۶۰
لیگ برتر و جام حذفی

گفت‌وگو با کریم باوی:

'عقاب آسیا' من هستم؛ با استقلال تمام کردم اما شبانه پرسپولیسی شدم

کریم باوی,اخبار فوتبال,خبرهای فوتبال,لیگ برتر و جام حذفی

وقتی نام جنگ تحمیلی و فوتبال در کنار هم سنجاق می‌شود؛ یک نام می‌تواند بهترین توصیف‌کننده باشد. «کریم باوی» ستاره‌ای بود که در میدان جنگ درخشید و سپس این نمایش فوق‌العاده در مستطیل سبز تکرار شد. مردی که با وجود رقص ترکش‌ها در بدنش، مانند عقاب به هوا برمی‌خواست و دروازه‌ها را فتح می‌کرد. ۱۰ گل در ۲۳ بازی ملی ماحصل کار مهاجمی بود که زخم‌های‌ به جا مانده از جنگ اجازه خودنمایی بیشتر را از او سلب کرد. در ادامه گفت‌و گوی ایرنا با این ستاره ۵۴ ساله را بخوانید:

آقای باوی ابتدا از حال و احوال این روزهایتان بگویید. چه می‌کنید؟

بعد از عملی که روی پایم انجام دادم عواقب بعد از عمل خودش را نشان داد و حسابی اذیتم کرد. مدتی نمی‌توانستم راه بروم اما با زحمات پزشکان این مشکل رفع شد. آنها تعجب کرده بودند که چطور با وجود این ترکش‌ها، ۲ سال و نیم فوتبال بازی می‌کردم و گل می‌زدم. حالا هم در لگن و زانوی من پروتز کار شده است.

بی‌مهری زیاد دیدم اما ورزش را رها نکردم. ۱۰ سال برای تیم ملی، پرسپولیس و شاهین دویدم. برای خدا و وطنم به جبهه رفتم و جنگیدم. دوستان مثل برادرم را از دست دادم و سپس مسیرم به فوتبال افتاد. در هر ۲ جبهه سعی کردم سرباز خوبی باشم و منتی هم نیست اما فراموشم کردند. از مسئولین و باشگاه پرسپولیس انتظار داشتم که کمکم کنند.

گویا آقای رویانیان برای عملی که انجام دادید کمک هایی انجام دادند؟

کمک مالی نه. آقای رویانیان مقدمات عمل جراحی را مهیا کردند. آقای دکتر طاهری هم بدون دریافت دستمزد عملم کردند. حالا در کرج سالنی را در اختیار دارم تا بتوانم به بچه‌های این نسل آموزش فوتبال بدهم.

برگردیم به زمان جنگ. شما گویا با حسین فهمیده آشنا بوده‌اید؟

بله. او هم مثل من بچه خرمشهر بود و همانند ما بعد از جنگ با خانواده کوچ کرد. ما از اصفهان به تهران و سپس به کرج آمدیم. آنها هم همسایه ما در کرج بودند. در زمان جنگ اتفاقات بسیار عجیبی رخ می‌داد. قرار بود عملیات ثامن الائمه در دهلران انجام شود. ما یک هفته قبل برای شناسایی اعزام شدیم. یکی از شیرمردان این وطن پایش روی مین رفت و قوزک پایش از بین رفت. خون زیادی از دست داد. نمی‌توانستم رهایش کنم. به بچه‌ها گفتم که برگردند. بیهوش شده بود و با چپیه او را به خودم بستم و کولش کردم. حدود ۹ کیلومتر تپه‌های بلند بالا ملقب به «ماسور»  را طی کردم و به مقر رسیدم. بچه اردبیل بود و پدر و مادرش منتظرش بودند. بعد از اینکه او را بازگرداندم آنقدر خسته شده بودم که ۲ روز تمام خوابیدم.

خیلی از آن روزها با شوق و ذوق صحبت می‌کنید و انگار هنوز با خاطرات جنگ زندگی می‌کنید.

آرزوی من این بود که هیچ وقت به فوتبال نمی‌آمدم. ای کاش همراه با دوستانم شهید می‌شدم. ما بر حق بودیم. عراقی‌ها هدفی نداشتند اما ما هدف داشتیم. می‌خواستیم از خاکمان دفاع کنیم. ما خواب‌ها و رویاهایی می‌دیدیم که کسی باور نمی‌کند. خدا و امام حسین (ع) با ما بودند. همه جهان به آنها کمک می‌کردند. در عملیات والفجر مقدماتی که ترکش خوردم ماهواره‌های آمریکایی مواضع ما را برای توپخانه عراقی‌ها ارسال می‌کرد. ما در آن عملیات جوانان زیادی را از دست دادیم.

در جنگ چند ترکش خوردید؟

۴ ترکش درشت از خمپاره های ۶۰، ۸۰ و ۱۲۰ که همگی را از بدنم خارج کردم. با این حال ترکش‌های ریز از کاتیوشا به تعداد زیاد هنوز در بدنم هستند که چند تا از آنها در کمرم قرار دارند.

چه شد که به سمت فوتبال آمدید؟ گویا امیر قلعه نویی در این ماجرا دخیل بوده

از جبهه برای مرخصی آمدم. مجروح شده بودم. ما را با هواپیمای C ۱۳۰ آوردند. بچه محل‌ها وقتی من را دیدند خوشحال شدند و گفتند که  ۲ روز دیگر مسابقه ای در گود شهرزاد با تیم «امیر قلعه‌نویی» و «رحیم یوسفی» دارند. همراه آنها با مینی‌بوس رفتم. مسابقه را چهار بر یک بردیم و من به اصطلاح امروزی ها پوکر کردم. قلعه‌نویی بعد از بازی آمد سمت من و گفت بیا به شاهین. به او گفتم چند روز دیگر باید به جبهه برگردم. ابتدا قبول نمی‌کردم اما اصرار کرد و یک روز به تمرین شاهین رفتم. خودم لباس و کفش نداشتم.

از فرمانده ورزش نیروی هوایی قرض کردم. «نصرالله عبداللهی» صدایم کرد و گفت «آبودانی»، بلدی بازی کنی؟ گفتم کمی بلد هستم. به داخل زمین رفتم و اولین سانتری که روی دروازه ارسال شد را با یک ضربه گل کردم. همان موقع عمو نصی آمد سمتم و گفت باید قرارداد ببندیم. ۵ هزار تومان به من داد. آن زمان پول خیلی زیادی بود. ما همان موقع در کرج یک خانه ویلایی اجاره کرده بودیم و ماهی ۹۰۰ تومان کرایه می‌دادیم. از نارمک تا میدان انقلاب را دویدم. خیلی خوشحال بودم. به یک طلافروشی در میدان انقلاب رفتم. ابتدا که وارد شدم راهم نداد.

در جبهه صورتم سیاه شده بود و فروشنده فکر کرد مزاحم هستم. بعد که پول را نشانش دادم من را روی صندلی نشاند و برایم یک لیوان آب آورد. گفت چه می‌خواهی؟ گفتم آن انگشتر را و با دست اشاره کردم. با تعجب گفت ۲ سال است که این انگشتر را آورده است و کسی نمی‌خرد. به او گفتم چون ۲ سال است که آن را برای مادرم نشان کرده‌ام اما پولم نمی‌رسد. ۷۰۰ تومان دادم و آن انگشتر را خریدم. یک دست کله‌پاچه هم خریدم و به خانه آمدم. مدت‌ها بود هرچه پول جمع می‌کردم مجبور می‌شدم به هم خدمتی‌هایم بدهم چرا که مشکلات زیادی داشتند.

از فوتبالی‌ها کسی سراغتان را در این روزها می‌گیرد؟

تقریبا می‌توانم بگویم فقط علی دایی. او انسان بسیار شریفی است و روح بلندی دارد. علی دایی با بقیه فرق دارد. او در مصاحبه‌هایش گفته بود که من بهترین سرزن فوتبال ایران هستم. به من عقاب آسیا می‌گفتند.

مگر لقب احمدرضا عابدزاده عقاب‌ آسیا نبود؟

عابدزاده و رحمتی در خروج از دروازه مشکل داشتند و دارند. البته احمدرضا به خاطر مشکل زانو نمی‌توانست از دروازه بیرون بیاید. من هم پرش‌هایم بسیار قوی بود و در مسابقات مختلف روی دستان عابدزاده بلند شدم و سر زدم. بعد هم که با یکدیگر هم‌تیمی شدیم.

شما تا استقلالی شدن فاصله‌ای نداشتید اما به یک باره سر از پرسپولیس درآوردید. چه اتفاقی افتاد؟

من با استقلال تمام کرده بودم. کردنوری معاون بانک مرکزی بود. او به همراه منصور پورحیدری خدابیامرز که نمایشگاه ماشین داشت به ناهار دعوتم کردند. منصورخان گفت یک پیکان صفر به من خواهد داد. من هم موافقت کردم. آخر همان شب محسن عاشوری و سیروس قایقران و کرمانی مقام به خانه‌ام آمدند. سیروس گفت به پرسپولیس بروم و قرار است خودش هم سال بعد به آنجا بیاید. در ادامه پرویز دهداری هم به من زنگ زد و گفت خانه دوم شاهینی‌ها پرسپولیس است.

باید به آنجا بروم چرا که علی پروین هم مربی بسیار خوبی است. فردای آن روز با محسن عاشوری به تمرین پرسپولیس رفتم و خیلی هم تحویلم گرفتند. البته خودم هم از بچگی هوادار این تیم بودم. کلا آبادانی‌ها علاقه خاصی به این تیم دارند.

صحبت خاصی باقی نمانده است؟

درد دل زیاد دارم و مشکلات هم کم نیست. زحمات زیادی کشیدیم و جانمان را برای این مرز و بوم به خطر انداختیم اما حالا هیچکس سراغی از ما نمی‌گیرد. ای کاش شهید می‌شدم و هیچگاه به فوتبال نمی‌آمدم. من همیشه با خدا روراست بودم. الان هم هستم. از شما هم تشکر می کنم که به یادم بودید.

  • 5
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
فردریش نیچه نگاهی ژرف به زندگینامه و اندیشه‌های فردریش نیچه

تاریخ تولد: ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴

محل تولد: روکن، آلمان

حرفه: فیلسوف و منتقد فرهنگی

درگذشت: ۱۹۰۰ میلادی

مکتب: فردگرایی، اگزیستانسیالیسم، پسانوگرایی، پساساختارگرایی، فلسفه قاره‌ای

ادامه
زمان پخش مسابقات از تلویزیون
  • سه شنبه ۹ مرداد
    مسابقات المپیک
    مسابقات المپیک ۲۰۲۴ پاریس - روز چهارم
    ۱۰:۳۰
  • والیبال المپیک
    ایتالیا - مصر
    ۱۰:۳۰
  • بسکتبال المپیک
    اسپانیا - یونان
    ۱۲:۳۰
  • والیبال المپیک
    آمریکا - آلمان
    ۱۴:۳۰
  • بسکتبال المپیک
    کانادا - استرالیا
    ۱۵:۰۰
  • فوتبال المپیک
    امید مراکش - امید عراق
    ۱۸:۳۰
  • فوتبال المپیک
    امید اوکراین - امید آرژانتین
    ۱۸:۳۰
  • والیبال المپیک
    اسلوونی - صربستان
    ۱۸:۳۰
  • بسکتبال المپیک
    ژاپن - فرانسه
    ۱۸:۴۵
  • لیگ قهرمانان اروپا
    فنرباغچه - لوگانو
    ۲۰:۳۰
  • فوتبال المپیک
    امید آمریکا - امید گینه
    ۲۰:۳۰
  • بسکتبال المپیک
    برزیل - آلمان
    ۲۲:۳۰
  • والیبال المپیک
    فرانسه - کانادا
    ۲۲:۳۰
  • فوتبال المپیک
    امید پاراگوئه - امید مالی
    ۲۲:۳۰
ویژه سرپوش