گابریل کالدرون، برانکو ایوانکوویچ نیست. هیچ شباهتی به برانکو ندارد و قرار هم نیست شباهتی داشته باشد. مربیان حتی اگر از یک سبک و مکتب باشند، باز هم به یکدیگر بیشباهتاند، چه رسد به کالدرون و برانکو که با افکار و روحیات متفاوت و از فوتبالی بیشباهت به نیمکت پرسپولیس رسیدند.
برای کالدرون یا هر مربی دیگری که سرمربی پرسپولیس میشد، این پست تازه یک بداقبالی بزرگ بود. شما هر چقدر مربی بزرگی باشید، نمیتوانید اعتماد تماشاگری را که از مربی پیشین تیمش قهرمانیهای پی در پی به یاد دارد، جلب کنید. این در فوتبال غیرممکن است، مگر اینکه کت جادویی روی نیمکت بپوشید. کالدرون اگر یک مربی حرفهای است باید چنین فشاری را تحمل کند. او درباره جونیور، بازیکن ناکام برزیلی در پرسپولیس گفته: «خودم بازیکن بودم و اگر چنین صحبتی درباره من بشود، میروم در زمین و تلاشم را میکنم و چهار گل میزنم.
فوتبال حرفهای همین است، اگر ما نتوانیم از زیر فشار بیرون بیاییم که فوتبال حرفهای نیست و بازیکنی که نتواند این کار را بکند آماتور خواهد بود.» بر مبنای همین حرفهای کالدرون باید خطاب به خودش نوشت که اگر او یک مربی حرفهای است، باید تحت فشارهایی بیشتر، تیمش ۴ گل بزند اما آیا این خواستههای هیجانی، منطقی هستند؟
کالدرون و برانکو در تمام زمینهها متفاوتاند، از نوع مواجهه با بازیکنان تا لحن مصاحبهها، از چیدمان بازیکنان تا نگاه به مسائل فوتبال ایران. کالدرون خیال میکند بازیکن ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار دلاری در فوتبال ایران ارزانقیمت است، در حالیکه برانکو میدانست چنین مبلغی چقدر برای باشگاههای ایرانی سنگین است. این فقط یک مثال است برای اینکه بدانیم کالدرون و برانکو با سطح شناخت و آگاهی بسیار متفاوتی در پرسپولیس کار کردهاند. این تفاوت سطح شناخت و آگاهی در نتیجهگیری نیز آثار خودش را دارد.
آنها پرسپولیسهای متفاوتی را نیز در اختیار گرفتند. به یک نکته از تفاوتهای تیم برانکو و کالدرون فکر کنیم. روزی که برانکو دفاعش را با جلال حسینی ساخت، جلال حسینی چند ساله بود؟ امروز که کالدرون پروژهاش با پرسپولیس را شروع کرده، جلال حسینی کجاست و چکاره است؟ آیا جلال حسینی سه سال پیش با جلال حسینی امروز شباهتی دارد؟ از همین مثال میشود فهمید که در طی سالها تغییراتی در تیمها پدید میآید و نمیتوان شرایط یک تیم را با دو مربی و در طی گذشت سالها برابر دانست.
مقایسه دوران برانکو و کالدرون اساساً نمیتواند محتوای کارآمدی برای پرسپولیس تولید کند. این روزها هر ماجرایی در پرسپولیس با دوران برانکو مقایسه میشود. تیم میبازد، میگوییم دوران برانکو هم میباخت. تیم میبرد، میگوییم برانکو هم پیروز میشد. تیم بد بازی میکند، میگوییم دوران برانکو هم بد بازی میکرد. تیم خوب بازی میکند، میگوییم دوران برانکو بهتر بازی میکرد. این مقایسهها بدون استدلالهای قوی و محکم حرفهایی ساده هستند که به درد گفتوگوهای روزمره ما میخورند. واقعیت فوتبال را باید کالدرون در تمریناتش بسازد و در بازی اجرا کند و مقایسه نمیتواند مرجع خوبی برای بررسی عملکرد باشد.
کالدرون بازی به بازی به نتایج تازه میرسد. نتیجهاش از بازی آخر مقابل پیکان فقط ۳ امتیاز نبود، بلکه نتیجه مهمتری گرفت، اینکه تیمش در پاس آخر لنگ میزند. این نتایج فنی درباره هر بازی باید سرانجام پرسپولیسی را بسازد که کالدرون میخواهد، نه پرسپولیسی که من و شما از دوران برانکو به یاد داریم. در اولین روزهایی که کالدرون به تهران آمده بود، کریم باقری پس از چند جلسه تمرین گفت: «سبک کار مربیان با هم فرق میکند. مربیان کروات روی توان بدنی و نظم و انضباط خوب کار میکنند. نه اینکه کالدرون غیر از این باشد ولی او شکل متفاوتی از فوتبال را مد نظر دارد. او بازی با حملهها و تعداد گلهای بالا میخواهد. آمار هم نشان میدهد ما از این جهت افت داشتیم. هدف کالدرون این است که پرسپولیس را از نظر نوع بازی یک مرحله بالا ببرد.
بچهها با این سبک ارتباط برقرار کردند ولی جا افتادن آن مستلزم بازیهای بیشتر در طول فصل است.» باقری مرد عاقل پرسپولیس است، تفاوتها را از روزهای اول فهمیده و زمان را نیز لازمه اجرای ایدهها دانسته. پرسپولیس فصل جذابی را با کالدرون پیش رو دارد. یکی از جذابیتهای فوتبال همین کشف رازهای تازه درباره مربی جدید است، تنوعی جذاب که باید لذت بردن از آن را یاد گرفت، نه اینکه همیشه غر زد.
فرشاد کاسنژاد
- 19
- 4