یحیی گلمحمدی پی آرزوهایی بزرگتر شهرخودرو را رها کرد تا روزگار تازهای را با پرسپولیس بسازد، در حالی که خیال میکردیم یحیی میداند در مربیگری چیزی مهمتر از تعهد به باشگاه نیست. او اما مسیری را انتخاب کرد که باید باشگاه پرسپولیس را نیز با تردید مواجه کند، به این دلیل که از امروز مردی را بهعنوان سرمربی خود میشناسد که به باشگاه پیشین خود پشت کرده است.
اما فارغ از نقد به این تصمیمات شخصی و حرفهای، جریان دیگری را باید نقد کرد که در فوتبال دولتی پدید میآید؛ جریانی که دربارهاش همیشه میتواند شائبه تبعیض و نابرابری باشد. فشار به باشگاه شهرخودرو برای صدور رضایتنامه یحیی گلمحمدی قابل انکار نیست. این فشار حتی طیفی از دوستداران پرسپولیس را از انتخاب یحیی دلزده کرده است؛ کسانی که فوتبال و تیمشان را دوست دارند اما بیشتر از فوتبال و باشگاه، دوستدار پدید آمدن یک جریان سالم و حرفهای در ورزش هستند.
وقتی وزیر ورزش و جوانان ایران رئیس مجمع دو باشگاه پرسپولیس و استقلال است، صدها تضاد و اشتراک منافع پدید میآید که میتواند سلامت فوتبال را به خطر بیندازد. این برای همه و برای وزارت ورزش و جوانان قابل فهم است که دلایل اعتراضهای هواداران به تبعیض چه میتواند باشد؛ اعتراضهایی که منشأ آن ساختار غلط اداره دو باشگاه بزرگ دولتی است. همانچه بهعنوان میراث سازمان تربیت بدنی ایران و سپس وزارت ورزش و جوانان از وزیری به وزیری دیگر منتقل میشود. دو رقیب سرسخت و دیرینه در فوتبال ایران مالکیت مشترک دارند و طی سالها هرگز عالیترین مقامات ورزش ایران درباره این تناقض بزرگ فکری نکردهاند. همیشه وعده خصوصیسازی و واگذاری این باشگاهها شنیده میشود اما در عمل هیچ فرصت و امکانی برای واگذاری فراهم نیست. در بزنگاههایی مثل انتخاب یحیی گلمحمدی برای پرسپولیس، فشار از موضع بالا به باشگاه شهرخودرو به شائبهها میافزاید و این بدیهی است. قابل تکذیب و قابل توضیح هم نیست.
فارغ از این شرایط تبعیضآمیز از نگاه هوادار، در بحثی مهمتر این فشار به باشگاه شهرخودرو برای تقدیم سرمربی موفقش به پرسپولیس نشان میدهد بسترها برای فعالیت بخش خصوصی در ورزش ایران مهیا نیست. بخش خصوصی وقتی میتواند نفس بکشد که در رقابتی برابر با حریفانش بازی کند، نه اینکه نهادهای دولتی را رقیب خود ببیند. یکی از مهمترین دلایلی که بخش خصوصی نمیتواند با بودجه و راههای درآمد شفاف در فوتبال فعالیت کند، همین است که توان مقابله با بخش دولتی را در ورزش ندارد. باشگاههای دولتی آگاهانه یا ناخودآگاه صاحب فرصتهایی هستند که نصیب بخش خصوصی نمیشود. همین دیروز کدام باشگاه خصوصی میتوانست با اصرار سرمربی یک تیم دیگر را بگیرد و با خود ببرد؟
در فوتبال ایران برای بخش خصوصی بسترهای فعالیت مهیا نیست. بهجز بسته بودن درهای درآمدزایی مثل حق پخش تلویزیونی و... نابرابری در فرصتها بخش خصوصی را از سرمایهگذاری در ورزش دور میکند. برای باشگاههای دولتی هرگز سود و زیان مسأله نیست.
باشگاههای دولتی همیشه فارغ از مباحث حرفهای و توجه به بیلان مالی، خود را بهعنوان نهادهایی که دوست دارند برای کارکردهای اجتماعی ورزش فعالیت کنند، معرفی میکنند و توجیهشان این است که برای شاد کردن دل میلیونها هوادار هر بودجهای که هزینه شود، زیان باشگاه محسوب نمیشود. با این توجیه، مدیران این باشگاهها به ماشین هزینهسازی تبدیل شدهاند و سرانجام مدعی خدمت هم میشوند، اما ورزش از این خدمات آنها با آسیبهای بزرگ مواجه شده است، چون فرصتی برای بخش خصوصی مهیا نمیشود. بخش خصوصی خود را بنگاه خیریه نمیداند و میخواهد فعالیت حرفهای و اقتصادی داشته باشد اما با رقبایی مواجه است که ملالی از زیانهای پیدرپی ندارند و بودجههای خود را به باد میدهند و با قراردادهای گزاف بازاری کاذب در فوتبال ساختهاند، چون سود و زیان برای اینها هیچ معنایی ندارد.
همین نگاه باشگاههای دولتی، قیمتهای گزافی را در فوتبال ایران ساخته و بدهیهای بزرگی را به بار آورده است اما باشگاههای دولتی حتی زیر بار این بدهیها خم نمیشوند، چون همیشه راههایی برای نجات خود پیدا میکنند و میدانند همیشه میتوان از جیب هواداران تیمداری کرد.
موضوع انتقال یحیی گلمحمدی از شهرخودرو به پرسپولیس فقط تصویر کوچکی از پارادوکسهای باشگاهداری در فوتبال ایران است. او خیلی آسان باشگاهی خصوصی را دور زد و به پرسپولیس رفت، در حالی که اگر هر دو باشگاه خصوصی بودند، آنگاه این معامله شکل و شرایط دیگری داشت.
فرشاد کاسنژاد
- 10
- 2